عصر ایران - مهم ترین معضل ایران امروز "بحران تصمیم سازی" است؛ خلاصه اش این است: حکمرانان ما یا تصمیم نمی گیرند و موضوعات را در حالت تعلیق نگه می دارند و یا تصمیماتی به طور واضح غلط می گیرند.
مثلاً سال هاست که تصمیم گیری درباره FATA در کشور معلق مانده است یا تصمیم گرفته می شود که برای گسترش حجاب در جامعه، کلینیک ترک بی حجابی تاسیس شود.
این ها، فقط دو مثال هستند و می توان موارد بسیاری از سردرگمی ها و رویکردهای آشکارا غلط را بر شمرد که کشور را بر زمین زده اند.
اما چرا این گونه است؟ مگر می شود برای سال های سال، کشور را درگیر بی تصمیمی و تصمیمات نادرست کرد؟ این که در موضوعی خاص و استثنایی، جمع بندی برای تصمیم گیری طولانی شود یا گاه به حکم "انسان جایز الخطاست"، تصمیمات اشتباهی گرفته شود، امری طبیعی و قابل پذیرش است اما تبدیل آن به یک روال دائمی و جدی، نشان می دهد همین معضل، ریشه در مشکلی ریشه ای تر دارد که بدان می پردازیم.
به نظر می رسد برخی جریان های تاثیرگذار بر تصمیم سازان، علت اصلی این رویکرد خانمانسوز هستند. به بیان واضح تر، گروه های تاثیرگذار آشکار و پنهان که در قالب هایی مانند رسانه ها، بولتن نویس ها، مشاوران و حلقه های پیرامونی، تصمیم گیران را احاطه کرده اند، به دلایلی خاص، رویکردهای ذهنی آنها را به سمت بی تصمیمی و تصمیمات غلط سوق می دهند.
این دلایل خاص می تواند بسیار متنوع باشد: ممکن است برخی افراد برای تحکیم جایگاه خود به عنوان افرادی مومن و انقلابی، مشاوره های افراط گرایانه بدهند ، ولو این که خودشان بدانچه می گویند باور نداشته باشند ولی نان این ریاکاران و متظاهران در حرّافی های ایدئولوژیک است.
دلیل دیگر می تواند انتفاعات مالی کاسبان تصمیمات غلط باشد. اگر منافع صدها میلیون دلاری فلان شخص یا جریان در این باشد که فلان محصول وارداتی تحریم شود، حتماً برای ادامه دار بودن تحریم ها به مسوولان خط و گرای اشتباهی خواهد داد. یا شرکت های خاصی که از رهگذر فیلترینگ، به سودهایی رسیده اند که نسل اندر نسل، حتی فکرش را هم نمی کردند، حتما در جلسات مشاوره، به تصمیم گیران خواهند گفت که اگر فیلترینگ رفع شود، جامعه فاسد می شود و دشمن طرز تهیه بمب های دستی را به جوانان یاد خواهد داد و شورش خیابانی راه می افتد! و به آنها توصیه خواهند کرد که موضوع همچنان معلق بماند.
اما علت خطرناک دیگر، به نفوذی ها بر می گردد، کسانی که به خاطر باورهایشان یا به دلیل آتوهایی که سرویس های خارجی از آنان دارند، یا به دلیل تطمیع و ...، در مسیر تعریف شده خارجی حرکت می کنند و به تصمیم سازان خط می دهند.
به بسیاری از تصمیماتی که در این سال ها گرفته شده است نگاه کنید: خروجی شان به نفع ایران، مردم ایران و جمهوری اسلامی ایران بوده یا به زیان آنها؟ مثلاً مجموعه تصمیماتی که در مواجهه با پوشش زنان گرفته شده، آیا به گسترش حجاب، آن گونه که باب میل حکومت است منتهی شده یا برعکس، سال به سال از تعداد زنان و دختران محجبه کاسته است؟ آیا این تصمیمان منجر به اتحاد ملی شده اند یا انشقاق های عمیق در سطح ملی ایجاد کرده اند؟ آیا اعتماد بین حاکمیت و مردم را افزایش داده اند یا از آن کاسته اند؟ آیا دین را تقویت کرده اند یا تضعیف؟!
این سوالات را به انحاء دیگر می توان درباره تصمیماتی که راجع به محیط زیست، تجارت خارجی، نظام قیمت گذاری، گزینش و بررسی صلاحیت ها، رسانه ها، مواجهه با افراد تاثیر گذار، اینترنت، نظام آموزشی، بودجه ریزی و ... گرفته شده است مطرح کرد و در بسیاری از آنها به این جمع بندی رسید که جریانی هوشمند، برای گرفتن بدترین تصمیمات ممکن، ریل گذاری می کند تا نه تنها قطار نظام جمهوری اسلامی که قطار تمدنی ایران به سمت ناکجا آباد حرکت کند.
قبل از هر چیزی، این وظیفه ذاتی سازمان های اطلاعاتی در هر کشور است که جریان های تخریب گر و نفوذی ها را شناسایی و خنثی کند. اما هر کدام از ما ایرانیانی که دلمان برای آینده ایران مان می سوزد، باید به قدر وسع خود در گسترش آگاهی مسوولان بکوشیم. اگر رسانه داریم - از یک سایت خبری پربیننده تا یک کانال تلگرامی با اعضای محدود - نسبت به رویکردهای نادرستی که سرنوشت جمعی مان را تخریب می کند، هشدار دهیم.
اگر به مسوولی دسترسی داریم، اطلاعات و تحلیل های درست را به او بگوییم یا برای او یا اطرافیانش بفرستیم. یادمان باشد که آنها هم انسان اند و تحت تاثیر قرار می گیرند و اگر ما نتوانیم آنچه را که درست می دانیم به آنان منتقل کنیم، بازی را به کسانی که به دلایل پیش گفته، ذهن تصمیم گیران را آلوده می کنند، می بازیم و این بازی، یعنی کل ایران.
برای انتقال پیام ها و دیدگاه های اصولی مان، نیازی به گفت و گوی حضوری نیست. بسیاری از مسوولان در فضای مجازی حضور دارند. می توانیم با رعایت آداب گفت و گو و منطق، نقدشان کنیم و دیدگاه های خودمان را بیان نماییم. همچنین می توانیم لینک محتواهای مفید متنی و ویدئویی را برای آنها بفرستیم تا ذهن شان را باز کنیم.
خلاصه آن که آگاه سازی مسوولان و ارتقاء سطح فکری آنها، ولو گام به گام و تدریجی، مهم ترین و ممکن ترین راهی است که در لحظه اکنون، پیش روی ماست. ما حتی اگر روی یک مسوول به اندازه یک درجه اثر بگذاریم، ممکن است همان تاثیر جزئی، در جلسه ای منجر به تصمیمی شود که چندین درجه مسیر حرکت کشور را در موضوعی خاص بهبود ببخشد.
یادمان باشد کسی که مسوول شده، الزاماً داناتر از ما نیست و اتفاقاً - و متاسفانه - سطح دانش و اطلاعات بسیاری از آنها از متوسط جامعه نیز کمتر است. این همان نقطه ای است که ریاکاران و کاسبان و نفوذی ها از آن وارد دنیای ذهنی تصمیم سازان می شوند و ما نیز به عنوان ایرانیان دغدغه مند برای آینده ایران، باید دقیقاً از همین نقطه برای اثر گذاری بر ذهن مسوولان بکوشیم؛ این یک تلاش بزرگ ملی و مدنی است برای آینده ایران.
از فوتبال بگیرید تا حجاب از سیاست خارجی بگیرید تا اقتصاد و...
دقیقا میتونم بگم که نفوذیهای چپ وراست دشمنان مکار ودوستان نادان و... موثر ومقصرند
دیگه نمیشود که مردم بیایند برای مسئولان آموزش تصمیم گیری بدهند زبان مردم رسانه ها و خیابان است که آنهم مشکلات خودرا دارد
تا موتلفه و حجتیه و تفکر موتلفه و حجتیه کفن نشود این وطن وطن نشود.
خود دانید. ....
کاملا عمدی و حساب شده و سازمان یافته است؟
دست شما درد نکنه
لطفا بین موضوع مهم را باز هم نقد و بررسی کنید .
من همیشه نگرانم برای نظام ومی بینم عده ای
خودرابالاکشیده اندو به نظام جفامیکنندوآنقدرقدرت وثروت دارندکه مردم عادی نمی توانندازآنهاانتقادکنند.آنهاکه می توانند
برای نجات ایران ونظام فاسدان راازمسئولیت کناربگذارند.
ممنون بابات آگاهی بخشیتون
واقعا همینطوره یه عده اقلیت ولی پر قدرت ممکلت را به سمت دره میبرند باید به خواست اکثریت مردم توجه شود
۱- بنا به تجربه شخصی و اداری و نزدیکان در نهادهای عموم و خاص میگم که پیشفرض تون درباره اقلیت بودن نیروهای مخرب و اکثریت بودن نیروهای خوب ولی ناتوان، چندان درست نیس. چون سیستم بنابه هزار دلیل تاریخی، تکنوکرات نیس،اکثر مدیران نالایق اند و ریاکار و به شدت نادان و در عین حال واقف به همین یک نکته که تنها دلیل ثبات و پیشرفت شخصی شون همین ویژگیهاشونه.
۲- داستاتی هست متناسب و استعاره ای از مدیران امروز کشور: کشتی طوفان زده ای داریم با دکل شکسته و بادبان پاره. ساحلی در فاصله یک ماهه راه هست.مسافران با جیره بندی غذای موجود میتونن تدریجا کشتی رو تعمیر کنن و تا رسیدن به ساحل زنده بمونن. چند دزد در کشتی زندانی اند که با همدستی چند ملوان شورشی میکنن و انبار غذا و اسلحه رو میگیرن. شروع میکنن به اسراف غذا و اتلاف وقت و عقده گشایی و تعرض به مسافران. اونا میدونن با اینکار آخرش به ده روز نرسیده، آذوقه تمومه و کشتی تعمیر نمیشه و همگی خواهند مرد ولی بازهم به خودخواهی شون ادامه میدن و دربرابر هرتلاشی برای نجات کشتی مقاومت میکنن چون نجات کشتی مساوی محروم شدن اونها از اسراف و شاید تنبیه شون هست. اونها مرگ نزدیک پس از چند روز اسراف و عیاشی رو به زندگی ای که باید برای ادامه اش پاسخگوی اعمالشون باشن و فقط به اندازه شایستگی و زحمت شون برخوردار بشن؛ ترجیح میدن و مرگ دیگران و نابودی کل کشتی هم ذره ای براشون مهم نیس.
۳- تلخ ترین اتفاق اینه که مردم هم کم کم با این افراد نالایق همدل میشن! و به جای مبارزه و یا حداقل نپذیرفتن فساد و ناشایستگی به این نتیجه عمل گرایانه میرسن که درستی و دانش و فرهنگ، مانع آسایش وپیشرفته پس اتفاقا بیشرفی و دزدی و ریا و جهل و وطن فروشی میشه ارزش. اونجا دیگه کار تمومه، ته خطه و من متاسفانه فکر می کنم ایران الان دقیقا روی اون خط پایانی ته خط وایستاده! بنظرم دیگه اکثر مردم روحشون فاسد شده و دیگه دزدی و پارتی بازی و ریا و وطن فروشی و تخریب محیط زیست و بی رحمی و... براشون اصلا نامطلوب و بد نیس.
"و متاسفانه - سطح دانش و اطلاعات بسیاری از آنها از متوسط جامعه نیز کمتر است."
خانه از پای بست ویران است ... لطفا علت یابی کنید که چه عواملی مسبب ایجاد این شرایط هستند؟
مطلب فوق مصداق بارز " نواختن سورنا از سر گشاد" آن است.
در تمام جوامع مدرن و دموکراتیک دنیا حاکمان انسانهایی فرهیخته و خودساختهاند و به دلیل هوش و پشتکار و زحمت خود از طرف مردم انتخاب میشوند تا جامعه را هدایت و منافع کشور را تامین کنند. حال شما با رد این اصل بدیهی و قبول تلویحی این نکته که در جامعه ما مسئولین دارای کفایت لازم برای رهبری جامعه نیستند، راه حل عجیب و غریبی ارائه میدهید که تناقض منطقی در خود دارد. شما میفرمایید مسئولین دارای قدرت تمییز کافی نیستند و به حرف نفوذیها و طاعمین و ... گوش میسپارند. اگر این فرض را بپذیریم پس چگونه انتظار داریم ایشان به حرف ما گوش دهند. مسئولین توسط یک فرآیند غیردموکراتیک و توسط عدهای نابخرد دستچین شدهاند تا جامعه را بر اساس امیال و افکار عده قلیلی رهبری کنند. حال این نابخردان هیچگاه به حرف و نصیحت من و شما گوش نخواهند داد.
تضاد منافع