گابریل گارسیا مارکز در رمان «صد سال تنهایی» خوانندگان را با خانواده خیالی بوئندیا آشنا میکند که در شهر آمریکای مرکزی ماکوندو زندگی میکنند. گارسیا مارکز که راوی داستان شش نسل از خانواده است، داستانی خارقالعاده و دراماتیک خلق کرد که در نهایت بیش از ۴۵ میلیون نسخه آن به فروش رسید.
به گزارش فرادید، شاید خوانندگان از دانستن این که برخی از بخشهای کتاب از رویدادهای واقعی الهام گرفتهاند، شگفتزده شوند. اگرچه ماکوندو زاییده تخیل نویسنده است، نقش آن به عنوان «جمهوری موز» و جزئیات یک قتلعام، به شکل تکاندهندهای واقعی است.
صفحهای از «ارزش غذایی موز» که توسط United Fruit سال ۱۹۱۷ منتشر شد
میوههای استوایی، به ویژه موز، اواخر قرن نوزدهم به طور فزایندهای در ایالات متحده محبوب شدند. شرکت یونایتد فروت (United Fruit Company) با سرمایهگذاری روی این رشد سریع، سال ۱۸۹۹ از ادغام دو کسب و کار موفق آمریکایی ایجاد شد. چیزی نگذشت که این شرکت یک امپراتوری گسترده در سراسر آمریکای مرکزی و جنوبی داشت و از محیط گرمسیری برای پرورش هزاران موز و ارسال آنها به ایالات متحده و در نهایت به سراسر جهان استفاده میکرد.
همزمان به رشد یونایتد فروت، نفوذ آن نیز گسترش یافت. این شرکت بهشدت در توسعه «جمهوریهای موز» در آمریکای لاتین نقش داشت که عموماً دولتهای بیثبات و متکی به تولید و صادرات موز بودند. این دولتها نه تنها به موز، بلکه بیشتر به تأمین مالی از شرکتهای تولیدکننده آنها متکی بودند.
عوامل غیردولتی مانند یونایتد فروت سرانجام نقشی رو به گسترش در عملکرد و اجرای سیاست در این کشورها ایفا کردند. آنها مقامات را انتخاب کردند، برای قانونگذاری به نفع کسب و کار خودشان فشار اعمال کردند و از مالیات اجتناب کردند. در برخی موارد، آنها حتی دولتها را سرنگون میکردند تا سیاستمدارانی را به کار گمارند که نگاه مطلوبتری به مسائل تجاری آنها داشته باشند.
موز پوشیدهشده در کیسههای آغشته به آفتکش، سال ۲۰۱۹
بخش زیادی از سود یونایتد فروت به ضرر محیطزیست و کارگران محلی تمام میشد. بخشهایی از جنگلهای بارانی برای کاشت موز تخریب شدند و مردم فقیر مجبور به ترک خانههای خود میشدند. از مواد شیمیایی برای مبارزه با بیماری موز و آفات بدون توجه به منطقه اطراف یا مردم آن استفاده میشد.
یونایتد فروت تمام جنبههای زنجیره تأمین خود را کنترل میکرد و این کنترل به زندگی کارگران نیز کشیده شده بود. بیشتر کارگران محلی یا مهاجران فقیر بودند. به آنها دستمزدهای اندکی پرداخت میشد و بیشتر به جای پول نقد به صورت کوپن بود. آنها در محل کارشان در مسکنی که شرکت تهیه کرده بود زندگی میکردند. تمام زندگی آنها حول کارشان میچرخید که هفت روز در هفته بود. بهداشت آنها ضعیف بود و بیماری بین کارگران موز رایج بود.
رهبران اعتصاب کلمبیایی
کارگران در کلمبیا از ظلمی که یونایتد فروت به آنها تحمیل میکرد خسته شدند و تصمیم گرفتند برای تغییر وضعیت موجود دست به کار شوند. سال ۱۹۲۸ کمیته اعتصابی به منظور سازماندهی اقدامات اعتراضی و هماهنگ کردن کارگران تشکیل شد. این اقدام منجر به تأسیس اتحادیه کارگران مگدالنا یا USTM شد. از نخستین اقدامات اتحادیه جدید، تهیهی فهرستی از درخواستها و مطالبات کارگران بود که به یونایتد فروت ارسال شد.
فهرست شامل این موارد میشد: بیمه جمعی، غرامت کارگران، مسکن بهداشتی، یک روز استراحت در طول هفته، افزایش دستمزد کارگران کمدرآمد، حذف کمسیونهای شرکت و فیشهای اعتباری به جای دستمزد، فیش حقوقی هفتگی، عدم وجود پیمانکار فرعی و بیمارستانها و اقدامات بهداشتی. آن زمان، به نیروی کار یونایتد فروت کلمبیا که تعدادشان ۳۰۰۰۰ نفر بود، هر دو هفته یکبار حقوق داده میشد.
جزوه «موز جدید» از سال ۱۹۳۱، توسط شرکت تابعه The Fruit Dispatch Company تولید و توزیع شد
اگرچه این درخواستها بهویژه با استانداردهای امروزی غیرعادی نبودند، اما عملی شدن این تغییرات هزینههای تولید و عملیات شرکت یونایتد فروت را به شدت افزایش میداد. بنابراین مقامات این شرکت تصمیم گرفتند از قدرت سیاسی قابلتوجهشان برای حل تهدیدی که USTM برای سود آنها ایجاد کرده بود، کمک بگیرند.
یک قطعه تبلیغاتی از سال ۱۹۶۰ از انتشارات ایمپَکت که نسبت به تهدید کمونیسم هشدار میدهد
یونایتد فروت روی موقعیت آمریکا سرمایهگذاری کرد، جایی که کمونیسم از پیش تهدیدی نگرانکننده برای دموکراسی در همه جا تلقی میشد. مقامات یونایتد فروت از آشنایان رسانهای استفاده کردند تا کارگران اعتصابی را کمونیستهایی معرفی کنند که نه تنها دولت کلمبیا بلکه دولتهای دموکراتیک جهان را تهدید میکنند.
وقتی از یونایتد فروت خواسته شد درباره این قیام اظهارنظر کند، ادعا کرد اعتصابکنندگان بخشی از یک «جنبش خرابکار» هستند و این شرکت هیچ شکایتی از جانب کارگران مبنی بر شرایط کار دریافت نکرده است.
یونایتد فروت در طول تاریخ خود نفوذ قابلتوجهی بر دولت ایالات متحده و دولتهای کشورهای تولیدکنندهاش داشته است. کلمبیا نیز از این قاعده مستثنی نبود. این شرکت دولت کلمبیا را تحت فشار قرار داد تا مداخله کند و زمانی که این کار انجام نشد، از دولت کشور خود کمک گرفت.
کالوین کولیج اثر ساموئل جانسون وولف، ۱۹۲۳
رئیسجمهور کالوین کولیج به مسائل خارجی چندان آگاه یا علاقهمند نبود و این مسائل را به اعضای کابینهاش واگذار کرد، اما تمایل داشت منافع تجاری آمریکا را افزایش دهد. مشارکت تجاری ایالات متحده در آمریکای لاتین در دوره ریاست جمهوری او بسیار قوی بود و گاهی اوقات شامل حمایت نظامی از سوی دولت ایالات متحده میشد.
یونایتد فروت برای حمایت در طول اعتصاب به دولت کولیج متکی بود و آن را دریافت کرد. تفنگداران دریایی آمریکا مستقر در سواحل کلمبیا تهدید کردند که در صورت امتناع دولت کلمبیا از افزایش و توقف اعتصاب، به این کشور حمله خواهند کرد. دولت کلمبیا با درک تأثیر اقتصادی و ارعاب نظامی که این تهدید به طور بالقوه به همراه دارد، تصمیم گرفت بنا به خواست یونایند فروت عمل کند. حکومت نظامی روز ۵ دسامبر اعلام شد.
روز بعد، ۶ دسامبر، جمعیتی در شهر سیناگا جمع شدند. اگرچه بسیاری از جمعیت جزء کارگران اعتصابی بودند، اما برای اعتراض تجمع نکرده بودند. یکشنبه بود و بسیاری از افراد در مراسم کلیسای مجاور شرکت کرده بودند و منتظر شنیدن سخنرانی فرماندار منطقه بودند. بسیاری بر این باور بودند که قرار بوده درباره فهرست درخواستهای USTM صحبت شود. علاوه بر کارگران یونایتد فروت، جمعیت شامل خانوادهها و فرزندان آنها نیز میشد.
علاوه بر مردمی که جمع شده بودند، اعضای ارتش کلمبیا نیز تجمع کردند. مسلسلها در مجموع در چهار موقعیت، هر کدام در یک گوشه از میدان عمومی روی پشت بام بودند. سربازان به رهبری ژنرال کارلوس کورتس وارگاس که بعداً ادعا کرد فقط برای جلوگیری از تهاجم یک قدرت خارجی اقدام کرده، دستور دادند میدان ظرف پنج دقیقه خالی شود. بسیاری از جمعیت با اینکه سربازان و قدرت شلیک آنها را میدیدند، باور نمیکردند ارتش بیگناهان را نشانه بگیرد و به آنها شلیک کند. گذشته بر این، تعداد افرادی که در این منطقه کوچک جمع شده بودند، رفتن را برای کسانی که قصد ترک آنجا را داشتند غیرممکن کرده بود.
جادهای در لوئیزیانا به نام جفرسون کافری نامگذاری شده است
سربازان جمعیت مردان، زنان و کودکان غیرمسلح را هدف قرار دادند و به آنها شلیک کردند. تعداد کشتهشدگان به طور دقیق مشخص نیست، اما برآوردها به طور کلی بین ۱۰۰۰ تا ۳۰۰۰ نفر است. جفرسون کافری، سفیر ایالات متحده در کلمبیا، با افتخار در پیغامی به واشنگتن گزارش داد: «من این افتخار را دارم که گزارش دهم… تعداد کل اعتصابکنندگان کشتهشده توسط ارتش کلمبیا از هزار نفر فراتر رفته است.»
«سخنرانی ریاستجمهوری» اثر ریکاردو رندون براوُ، ۱۹۲۹، این کاریکاتور رئیس جمهور کلمبیا میگل آبادیا مندز و نفوذ ایالات متحده بر او را مسخره کرده است.
معلوم نیست چه بلایی به سر اجساد کشتهشدگان آمد، اگرچه برخی گزارشها نشان میدهد ارتش اجساد را در قطار بار کرد و آنها را در یک گور دستهجمعی یا در اقیانوس رها کرد؛ دوباره شرکت یونایتد فروت بر سیاست منطقه تسلط داشت.
گابریل گارسیا مارکز در حال کار روی رمان «صد سال تنهایی» خود در سال ۱۹۶۵ در عکسی از گیلرمو آنگولو
این رویداد که به صورت محلی با نام masacre de las bananeras (قتلعام موز) شناخته میشود، به طور گسترده در رسانههای ایالات متحده پوشش داده نشد، هرچند روزنامههای کلمبیایی به طور فعال در مورد آن گزارش دادند. هیچ عکسی از این رویداد وجود ندارد، حداقل در حوزه عمومی. رئیس جمهور کلمبیا، میگل آبادیا مندز، با انداختن تقصیر به گردن «آشوبگران خارجی» تلاش کرد هرگونه واکنش منفی علیه دولت و ارتش کلمبیا را به حداقل برساند.
بازماندگان نسخه خودشان را از وقایع به طور علنی ارائه کردند، از جمله رهبر اعتصاب، رائول ماهچا که به طور علنی در رویدادهای سراسر آمریکای جنوبی سخنرانی میکرد. با این حال، این رویداد تا قبل از انتشار رمان گابریل گارسیا مارکز، «صد سال تنهایی»، در صحنه جهانی آشکار نشد. این رمان از بسیاری جهات تخیلی است، اما بر یک قتلعام اعتصابشکن تأکید دارد که بر اساس حمام خون سال ۱۹۲۸ است.
یونایتد فروت به تبلیغ مزایای سلامتی موز ادامه داد. سال ۱۹۴۱ «ارزشهای تغذیهای و درمانی موز» توسط یونایتد فروت منتشر شد
شرکت یونایتد فروت که اکنون با نام چیکیتا شناخته میشود، هرگز به دلیل نقشی که در این قتلعام داشت مجازات نشد و به فعالیت خود در خاک کلمبیا ادامه داد. این قتلعام آخرین باری نبود که این شرکت به خاطر سود خود، خشونت را رواج داد.
سال ۲۰۰۷، شرکت موز چیکیتا در دادگاهی به اتهام حمایت از تروریسم متهم شد. این اتهامات پس از کشف این موضوع مطرح شد که این شرکت در حال پرداختهای بلندمدت به نیروهای متحد دفاع شخصی یا AUC در کلمبیا است. AUC یک گروه شبهنظامی جناحراستی است که مسئول بسیاری از حملات خشونتآمیز علیه حقوق بشر از جمله قتل، آوارگی و تهدید است و بین سالهای ۱۹۹۷ تا ۲۰۰۴ بیش از ۱.۷ میلیون دلار از چیکیتا دریافت کرده است.
یک پسر شانزده ساله در حال برداشت موز در کاستاریکا، سال ۲۰۱۹، عکس از مدیسون استوارت
با این حال، این جنایات تا حد زیادی بر عموم جهان پوشیده ماند و این بیخبری همچنان به موز کمک کرده تا جایگاهش را به عنوان محبوبترین میوه جهان حفظ کند. هرساله صد میلیارد موز در سطح جهان خورده میشود که به طور یکسان در مزارع پشت خانهها و مزارع شرکتها تولید میشود و ده میلیارد آن موز شرکت چیکیتا است.
وبسایت این شرکت در حال حاضر اقدامات حفاظت از محیطزیست، مشارکت در جنبشهایی مانند آگاهی از سرطان سینه و ابتکارات پایداری را تبلیغ میکند. آیا اینها اقدامات شرکتی است که خود را اصلاح کرده یا شرکتی که در نهایت باید در قبال اقداماتش از سوی مردم پاسخگو دانسته شود؟