روزنامه اصولگرای خراسان نوشت: نظر مقاومت بر فراگیری یک صلح ملی در سوریه به همراه حفظ فشار نظامی بر مسلحین بود. اما با گذشت زمان، حکومت اسد و به خصوص ارتش سوریه تقابل خود را نسبت به این موضوع از دست داد. برای خود دلیل هم داشتند:
۱.ارتش ۹ سال در داخل با انواع و اقسام گروههای معارض درگیر شده و استعداد آن بسیار تحلیل رفته اما همزمان تهدیدات نظامی کلاسیک (رژیم + ایالات متحده) بسیار معتبر بود.
۲. اقتصاد سوریه طی یک دهه جنگ بسیار ضعیف شده و نظام تحریمهای سزار نیز ضربه سنگینی بر توانمندیهای معروف آن زد. جنگ و جنگیدن پول میخواهد که نداشتند.
۳. مردم سوریه نیازمند ریکاوری روانی هستند.
واقعیت سوریه نیز متفاوت شده است.اوایل سالهای ۲۰۱۱ به بعد دوران رونق اقتصادی سوریه بود. پول بود .سرمایه بود. نفت بود. امروز چه هست؟ سرهنگ ارتش با حقوق ماهی ۵۰۰ هزار لیر عصرها نگهبان فروشگاه است. آن هم در حالی که حداقل حقوق برای داشتن یک زندگی معمولی در سوریه از ۷ میلیون لیر تازه شروع میشود؛ آن هم اگر اجاره خانه نداشته باشی! آن وقت فکر میکنیم و انتظار داریم این ارتشی برود بجنگد و جلوی یگانهای تا دندان مسلح تحریرالشام مقاومت ورزد؟
یکی از اصول رفتاری تهران در حوزه عمل محور مقاومت اینچنین است: حمایت سرسختانه جمهوری اسلامی زمانی بروز مییابد که نیروهای میزبان خود نیز مقاومت سرسختانه نشان دهند. آخرین هشدار ثبتشده به طرف سوری ساعت ۱۲ شب قبل از آغاز عملیات مسلحین ابلاغ شده بود. از حلب تا خط تماس با معارضه در محور غربی، سه خط تعبیه شده بود و مسئولیت خط اول در دست ارتش بود اما به راحتی و بدون مقاومت خاصی عقب نشستند.
هرچند که جمینگ سنگین و ورود گسترده کوادکوپترها در سرعت این پیشروی موثر بوده اما این اتفاق در محورهای دیگر هم رخ داد. فرماندهان محور وقتی چنین رفتاری را از ارتش دیدند، به نیروهای فاطمیون و... دستور دادند که آنها نیز مقاومت نکرده و با ضربآهنگ ارتش، عقب بنشینند تا جانشان حفظ شود.