هیجان پیرامون سریال جدید وینس گیلیگان به حدی است که اپل تیوی پلاس در خبری غافلگیرکننده اعلام کرد به منظور جلوگیری از لو رفتن احتمالی پایانبندی، قسمت نهم و پایانی فصل اول را به جای جمعه هفته آینده، چهارشنبه منتشر خواهد کرد.
به گزارش فرارو، جلو افتادن پخش سریال نشاندهنده اهمیت حیاتی اپیزود فینال است. تولیدکنندگان در اپیزود هشتم با فرار مانوسوس و بازگشت عاطفی زوسیا، مقدمات شکلگیری شطرنجِ قدرت را فراهم آوردهاند و تقریبا همهچیز آماده و مهیاست. این نوشته کمک میکند وقایع سریال را مرور کنیم و با معماها و تئوریهای پرطرفدار بینندگان آشنا شویم. با این حال داستان اپیزود اول تا قسمت هشتم سریال پلوریبوس را به طور کامل لو میدهد. پس اگر هنوز موفق به تماشای این قسمتها نشدهاید، فکر خواندن ادامه متن را از سرتان بیرون کنید!
تا اینجای کار ذهن جمعی به عنوان موجودی خیرخواه، صلحطلب و صادق به تصویر کشیده شده است اما کشف کارول درباره «HDP» یا همان پروتئین مشتق شده از انسان، نشان میدهد آنها احتمالا دارای جنبههای تاریک پنهان هستند. آیا واقعاً برای نجات زمین آمدهاند یا صرفاً در حال مدیریت منابع (از جمله انسانها) برای بقای خود هستند؟ هدفشان از این سفر طولانی در کهکشان چیست؟
اپیزود هشتم سریال بالاخره حجم ابهامات کیهانی قصه را کاهش داد و حالا میتوانیم انگشت اتهام را به سمتKepler-22b بگیریم؛ سیارهای واقعی در «منطقه گلدنلاکس» که ۶۰۰ سال نوری با زمین فاصله دارد اما در دنیای وینس گیلیگان، هر پاسخِ صریح معمولاً ده سوال پیچیده به دنبال دارد.
هنوز نمیدانیم با یک «تهاجمِ زنده» روبرو هستیم یا یک میراثِ بیولوژیک خیرخواهانه؟ کارول علیه چه کسی میجنگد؟ منشأ واقعی «اتصال» چیست و چه هدفی را دنبال میکند؟
بازگشت زوسیا در اپیزود هشتم، پیشفرضهای پیشین درباره «اتصال» (Joining) را زیر و رو کرد. قبلا فکر میکردیم پیوستن به ذهن جمعی یعنی پاک شدن کاملِ فردیت اما زوسیا در حال بروز رفتارهایی است که با منطقِ سردِ «دیگران» همخوانی ندارد. مثلا خاطرات گذشته را بازیابی میکند، نسبت به نوشتههای کارول نظر شخصی (و انسانی) میدهد و از همه مهمتر رابطهای صمیمی (هرچند در ظاهر لرزان) با کارول برقرار کرده که در دنیای رباتیک ذهن جمعی، یک ناهنجاری به حساب میآید.
در دنیای وینس گیلیگان، هیچ معجزهای بدون هزینه نیست. سوال ترسناکی که باید بپرسیم این است؛ آیا این انسانیتِ ناگهانیِ زوسیا واقعی است؟ در این مورد دو تئوری بدبینانه وجود دارد. اولی را به اسم نظریه نشت میشناسیم؛ به این معنی که ذهن جمعی لزوماً بینقص نیست. شاید نزدیکیِ بیش از حد به یک فردِ «مصون» مثل کارول، باعث نوعی «سرایت معکوس» شده است.
اسم نظریه دوم را مهندسی اجتماعی میگذاریم؛ آیا «دیگران» متوجه شدهاند کارول با زور و تهدید تسلیم نمیشود و میخواهند از طریق زوسیا و به سبک اسب تروآ به لایههای دفاع روانی کارول نفوذ کنند؟ شاید در اپیزود نهم شاهد تلخترین خیانت تاریخ تلویزیون باشیم.
مانوسوس تا اپیزود هفتم صرفاً یک پیرمردِ گوشهگیر به نظر میرسید که از دور به فاجعه نگاه میکند اما حالا به شکلی خشن از بیمارستان فرار کرده و باهوشتر و خطرناکتر از همیشه در راهِ رسیدن به کارول است. آن هم درست وقتی کارول به راز پروتئین HDP و به راز سیگنال Kepler-22b پی برده.
این یعنی مانوسوس یک «کاتالیزور» برای پایانِ بازی است. در جهان آثار گیلیگان، همیشه شخصیتی وجود دارد که «بیشتر از بقیه میداند» (مثل والتر وایت یا مایک ارمانتراوت). آیا مانوسوس همان کسی است که میداند چطور باید از دادههای کارول استفاده کرد؟ حداقل میدانیم فرار او از بیمارستان ثابت کرد «دیگران» شکستناپذیر نیستند!

کارول باهوش و سرسخت است اما نمی تواند در عین حال «دانشمند» یا «قهرمان» باشد. او نویسنده رمانهای فانتزی است و اکنون به جمعآوری اطلاعات میپردازد اما برای ابطال یک تغییر بیولوژیکی در سطح جهانی، به چیزی بیش از خشم و اراده نیاز دارد. آیا او با زوسیا و مانوسوس (یا حتی بقیه مصونها) متحد خواهد شد؟ بازگشت انسانیِ زوسیا و فرارِ تاکتیکی مانوسوس، نشان میدهد اپیزود نهم به احتمال زیاد قرار است محل برخوردِ سه نیروی کاملاً متفاوت باشد؛ خشم کارول، عاطفه زوسیا و دانشِ مرموز مانوسوس.
بیشتر بدانید | در صحنه فرار، مانوسوس وسیلهای کوچک را از اتاق کنترل بیمارستان برداشت که هنوز ماهیتش مشخص نیست. آیا آن شیء مربوط به خنثیسازی RNA است یا ابزاری برای ارتباط مستقیم با سیاره کپلر-۲۲بی؟
این بزرگترین سؤال سریال است و هنوز برای آن جوابی نداریم. چرا از بین میلیاردها نفر، فقط تعداد انگشتشماری (۱۳ نفر) به ویروس واکنش نشان ندادند و هویت فردی خود را حفظ کردند؟ آیا این یک نقص ژنتیکی است یا «دیگران» عمداً آنها را به عنوان نمونه یا شاهد انتخاب کردهاند؟
مرز بین قهرمان و ضدقهرمان در دنیای وینس گیلیگان همیشه با خون و انتخابهای اشتباه ترسیم میشود. کارول ادعا میکند برای «نجات بشریت» میجنگد اما در کارنامهاش چیزهای بدی وجود دارد؛ به طور تصادفی باعث مرگ میلیونها نفر شده، تنها همراه وفادارش (زوسیا) را بارها با بیرحمی آزار داده و چنان در خشم خود غرق شده که به نظر میرسد پیروزی بر «دیگران» برای او مهمتر از رفاهِ واقعیِ بازماندگان است.
حتی صمیمیت یکباره با زوسیا در اپیزود هشتم تا حدودی تصنعی به نظر میرسد. آیا کارول دارد از زوسیا به عنوان یک ابزار برای رسیدن به هدفش استفاده میکند؟ او با اطلاعاتی که جمع کرده چه میکند؟ اگر به عقب برگرداندن وضعیت، باعث نابودی کل نظم فعلی زمین (که اکنون بدون جنگ و فقر است) شود، آیا کارول باز ماشه را خواهد کشید؟ شاید بزرگترین چرخش داستانی سریال درباره شرارت «دیگران» نباشد!
اگر کارول موفق شود اتصال را قطع کند آیا میلیاردها انسانی که اکنون در یک صلحِ خلسهآور زندگی میکنند، از او تشکر خواهند کرد یا نام او صرفاً به عنوان زنی در تاریخ ثبت خواهد شد که بهشت را به آتش کشید تا حقِ «رنج کشیدن» را به انسانها بازگرداند؟ نویسنده سریال ما را در موقعیتی قرار داده که شاید برای اولین بار در تاریخ تلویزیون، آرزوی پیروزی برای قهرمان داستان لزوماً به معنای آرزوی خوشبختی برای جهان نباشد. کارول برای یک «ایده» میجنگد، اما شاید این ایده در دنیای سال ۲۰۲۵ دیگر خریداری نداشته باشد.
با توجه به سبک وینس گیلیگان، بعید است که در پایان فصل اول همه چیز به حالت عادی برگردد. سؤال اینجاست که آیا فصل با یک پیروزی کوچک برای کارول تمام میشود یا با یک افشاگری تکاندهنده که ابعاد فاجعه را فراتر از تصورات حال حاضر ما و بقیه بینندگان نشان میدهد؟