ابتسام بغلانی، بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر، از جمله هنرمندان باسابقهای است که ریشه در خاک پرحادثه جنوب دارد او فعالیت حرفهای خود را از صحنه تئاتر جنوب کشور آغاز کرده و طی بیش از ۲ دهه، با اتکا به تواناییهای بازیگری و تسلط زبانی، حضوری مستمر و اثرگذار در آثار نمایشی و تصویری داشته است.
به گزارش ایرنا؛ ابتسام بغلانی متولد سال ۱۳۵۴ در خرمشهر است او با تسلط به زبانهای فارسی، عربی و کردی، از چهرههای شناختهشده و بیحاشیه هنر ایران به شمار میآید؛ بغلانی فعالیت هنریاش را از تئاتر آغاز کرد و سالها در نمایشهای جنوب کشور تجربه اندوخت.
حضور او در آثاری چون نمایشهای «سانتیمتر»، «نوبت یعنی بعدی» و «برگشتن» و همچنین اجرای مراسم هفدهمین جشنواره ملی فتح خرمشهر، بخشی از کارنامه تئاتری اوست.
نقشآفرینی در سریالهایی چون «کیمیا»، «نجلا» و «سقوط» _ بهویژه ایفای نقش فرمانده زن داعشی در «سقوط» – توجه مخاطبان و منتقدان را به خود جلب کرد.
در سینما نیز حضور در فیلم «دختر» به کارگردانی رضا میرکریمی، در نقش همسر شخصیت، با بازی فرهاد اصلانی و مادر ستاره (ماهور الوند)، از جمله نقشهای شاخص او به شمار میرود.
«اپاتان (بهمنشیر)»، «لحظه گرگ و میش»، «حنانه» و «کودک و فرشته» از دیگر آثار سینمایی این بازیگر هستند.
اکنون و در تازهترین تجربه هنری، او در فیلم کوتاه «اُمّ سالم» به کارگردانی مهدی منصور، نقش محوری را ایفا کرده است، نقش مادری که روایتگر رنج، صبوری و پیوند عمیق انسان با وطن است، «اُمّ سالم» در دستان او، تنها یک نقش نیست، بلکه بازتابی از صدها روایت ناگفته است. به بهانه این فیلم، با این بازیگر درباره این نقش، خاطراتش از جنگ و فرآیند خلق یک شخصیت گفت و گو کردیم.
فیلم کوتاه «اُمّ سالم» روایتی از یک مادر است. شما چگونه با این شخصیت ارتباط برقرار کردید و چه جنبهای از او بیشتر شما را جذب خودش کرد؟
هسته مرکزی این شخصیت برای من، عشقی بود که در وجودش تا مرز جنون پیش رفته بود. عشق به فرزندان و وطن. در کنار این، یک "شعور" پنهان در رفتار و نگاه او وجود داشت که بسیار قابل تأمل بود و همین مساله در شخصیت ام سالم توجه مرا به خودش جلب کرد.
برای ساختن این جهان درونی و تبدیل متن به یک شخصیت باورپذیر، چه مراحلی را طی کردید؟
هر بار که فیلمنامه را میخواندم، همزاد پنداری عمیقی با او پیدا میکردم و بهنوعی با این شخصیت زندگی میکردم. تحلیلهای کارگردان و اتودهای مداوم، کمک کرد این جهان درونی شکل بگیرد اما سختترین لحظات، مربوط به صحنههای پایانی و مواجهه با سربازها بود، جایی که شخصیت همه بار سنگین هستیاش را به خدا میسپارد این صحنهها از نظر احساسی بسیار سنگین و عمیق بودند.
شما خودتان تجربه مستقیم و شخصی از فضای جنگ دارید. این تجربه زیسته چقدر در انتقال حس شخصیت "ام سالم" به شما کمک کرد؟
این تجربه، رکن اصلی باورپذیری بازی من بود من جنگ را در خرمشهر از نزدیک لمس کردم اسارت مادرم و پدربزرگم و دیدن شهادت همسایهها، چیزهایی نیست که از حافظه یک انسان پاک شود.
وقتی باید درد، تردید و آن وطندوستی ریشهدار را بازی میکردم، این خاطرات به یاریم آمدند من این حسها را از نزدیک دیده بودم؛ بنابراین بازی به یک بازسازی صرف تبدیل نمیشد، بلکه یک بازآفرینی همراه با یادآوری بود. این امر به من کمک کرد تا احساسات را نه به صورت کلیشهای، که کاملاً واقعی و ملموس منتقل کنم.
اگر بخواهید "اُمّ سالم" را در یک تصویرسازی مختصر به ما معرفی کنید، چه میگویید؟
مهربانترین و فهمیدهترین مادر. تصویر زنی است که سه فرزندش را از دست داده، اما مرگ، باعث غیبت آنها نشده است او هنوز، هر روز، با یاد و حضور روح آنها زندگی میکند. این، تراژیک و زیباست.
همکاری با مهدی منصور، کارگردان جوان این پروژه، چگونه بود و فیلمنامه چه ویژگی خاصی داشت که شما را متقاعد به پذیرش نقش کرد؟
فیلمنامه، نگاهی شاعرانه و عمیقاً انسانی به موضوع داشت داستان مادری بود که حتی پس از نبودن فرزندانش، با آنها زندگی میکند این نگاه انسانی و احساسی، مرا جذب کرد از سوی دیگر همکاری با مهدی منصور کارگردان جوان خوزستانی نیز تجربهای بسیار مثبت و امیدوارکننده بود.
او با وجود جوانی، دقت و خلاقیت قابل تحسینی دارد در شرایطی که معمولاً محدودیتهای بودجه و زمان در فیلم کوتاه فشار میآورد، او ایدههای نو و نگاه جسورانهاش را حفظ کرد فضای کار کاملاً آرام، صبورانه و سازنده بود و این به من به عنوان بازیگر اجازه میداد آزادانه در خلق نقش مشارکت کنم و فضا را احساس کنم.
به نظر شما "اُمّ سالم" چه پیامی برای مخاطب امروز دارد و ایفای این نقش چه تأثیری بر روند حرفهای شما گذاشت؟
پیامی روشن برای مخاطب دارد پیام فیلم و این شخصیت، یک یادآوری است، یادآوری این که هنوز مادرانی میان ما زندگی میکنند که یاد فرزندانشان، جوهره وجودی آنهاست. زنانی که برای وطن، بزرگترین گذشتها را کردهاند و این گذشت، هرگز باعث فراموشی عشق نشده است.
از نظر حرفهای، این نقش یک دریچه جدید بود این تجربه دید مرا وسعت بخشید و به من نشان داد که میتوان در قالبهای متفاوت نیز عمق را جستجو کرد. حالا با اطمینان و پختگی بیشتری میتوانم به سراغ چنین نقشهای پیچیده و احساسی بروم.
پربیننده ترین پست همین یک ساعت اخیر