عضو مجمع تشخيص مصلحت نظام گفت: جرياني ميگويد كه ميتوان مستقيم با آقا امام زمان(عج) ارتباط گرفت و از روحانيت و مرجعيت احساس بي نيازي مي كند. من مايل نيستم اين را خيلي صريحتر بگويم و با صراحت اسم ببرم.
سيد مرتضي نبوي عضو مجمع تشخيص مصلحت نظام طي گفتوگويي با نشريه پنجره به ارائه تحليل از شرايط سياسي كشور پرداخته است.
سيدمرتضي نبوي از باسابقهترين فعالان سياسي اصولگراست كه البته در تمام اين سالها عليرغم عضويت در جامعه اسلامي مهندسين به عنوان عضو مؤسس همواره وزن سياسياش سنگينتر از جايگاهش در تشكل مطبوعش بوده است. بسيار متين و آرام سخن ميگويد و معمولا مواضع تند و تيز نميگيرد. اما اين بار سخناني بر زبان راند كه اگر نگوييم براي اولين بار به اين صراحت بيان شدند، حداقل كمتر اينقدر صريح گفته و شنيده شدهاند. وي در مصاحبه با "پنجره " عمدهترين نگراني خود از آينده فضاي سياسي كشور را غالب شدن جرياني در بين اصولگرايان ميداند كه جايگاهي خاص و ويژه براي خود قائل بوده و به دنبال اصولگرايي منهاي روحانيت است. در پاسخ به اين سئوال كه آيا اين جريان مخالف تصدي مسئوليتهاي اجرايي توسط روحانيون است، به صراحت تأكيد كرد كه "نه " و توضيح داد: اين طيف از اصولگرايان طرفدار كنار گذاشتن نقش روحانيت در جامعه در همه امور ديني، فقهي و سياسي هستند. اينها به ولايت فقيهي كه حضرت امام راحل تبيين كرده و ما به آن معتقديم، اعتقادي ندارند.
متن گفتوگوي سيدمرتضي نبوي با پنجره به شرح ذيل است:
*
جناب آقاي نبوي در مصاحبهاي كه در خدمت شما خواهيم داشت ما دو محور كلي را براي بررسي مدنظر داريم؛ يكي تحليل آرايش فعلي جريانها و احزاب سياسي و ديگري پيشبيني آينده اين وضعيت با عطف به انتخابات آينده. تحليل خود را از وضعيت و آرايش فعلي سياسي كشور براي ما بفرماييد تا مبنايي باشد براي ادامه بحث و بررسي وضعيت احتمالي آينده.- وضعيت موجود سياسي كشور ادامه همان وضعيتي است كه فضاي سياسي كشور را عمدتا به دو جريان اصولگرا و اصلاحطلب تقسيم ميكرد و ريشه آن به انتخابات رياستجمهوري سال 76 باز ميگردد كه به صورت عمده جريانهاي سنتي چپ و راست را دو تشكل روحاني روحانيت مبارز و روحانيون مبارز نمايندگي كردند.
جريان اصولگرا متشكل از يكسري تشكلهاي همسو با جامعه روحانيت مبارز بود به اضافه تشكلها و افراد جديد انقلابي كه به هم پيوستند و جريان اصولگرا را تشكيل دادند. وجه مشترك اين جريان عموما دغدغه خط امام، راه رهبري و اسلام سياسي بوده است.
به تدريج در خود جريان اصولگرايان نيز به خصوص بعد از توفيقات سياسي آنها در عرصه انتخابات شوراهاي دوم و مجلس هفتم و به ويژه رياستجمهوري نهم، انشقاق پيش آمد و در انتخابات رياستجمهوري نهم رسما سه ضلع در جريان اصولگرايي پديد آمد كه شامل طرفداران آقاي لاريجاني، طرفداران آقاي قاليباف و طرفداران آقاي احمدينژاد ميشد.
اين نگاهي به سابقه تاريخي آرايش فعلي جريانهاي سياسي كشور است. امروز اين آرايش سياسي را بهطور مشخص در مجلس ميبينيم كه رايحه خوش (طرفداران آقاي احمدينژاد)، پيروان خط امام و رهبري و اصولگرايان تحولخواه هستند.
اگر بخواهيم ارزيابي از اين وضعيت داشته باشيم، يكسري مراقبتهايي را بايد تذكر بدهيم كه سران و اعضاي اين سه ضلع اصولگرايي داشته باشند. رقابت و تفاوت سلايق تا حدي طبيعي است اما اگر اينها بخواهد به منازعه و كشمكش تبديل شود و اجازه ندهد در آن جاهايي كه لازم است اصولگرايان بتوانند وحدت اصولي خودشان را به نمايش بگذارند، اين ديگر قابل قبول نيست و ميتواند اصل نظام و وحدت و منافع و امنيت ملي ما را مخدوش كند كه در اين زمينه مقام معظم رهبري هم هشدارهايي را دادهاند.
برخي رفتارهاي كه رخ داده بعد از انتخابات رياستجمهوري دهم دشمنان نظام را به طمع انداخته است كه ميتوانند ماهي مقصود را از شرايط فعلي كشورمان صيد كنند. اصلاحطلبان باعث شدند كه آنها احساس كنند كه كشور وحدت و انسجام كافي ندارد.
**مدعيان انحصاري خط امام هيچ گاه رابطه خود را با ميراث امام تنظيم نكردند* آقاي نبوي من منتظر بودم تا در صحبتهايتان به وضعيت اصلاحطلبان نيز اشاره كنيد اما تا اينجا كه چيزي نگفتيد. آيا بايد اين را به حساب اين بگذاريم كه شما نيز آنها را تمام شده ارزيابي ميكنيد و ديگر نميشود برايشان در عرصه سياسي كشور نقش و جايگاهي قائل شد؟- جريان چپ و حالا اصلاحطلب بعد از رحلت امام خميني هيچگاه رابطهاش را با ميراث جاويدان امام در عين حالي كه مدعي انحصاري خط امام بود، تنظيم نكرد. به طور مشخص مجمع روحانيون مبارز عليرغم دعوتي كه مقام معظم رهبري از آنها كرد، رابطه خودشان را با ايشان تنظيم نكردند و اين در مقاطع مختلف خودش را نشان داد و در همان ابتدا هم اينها در مجلس سوم كه اكثريت را در اختيار داشتند، به مخالفت با ولايت فقيه پرداختند و بعدها هم كه بعد از سال 76 دوباره روي كار آمدند، ديگر نه تنها رابطهشان را با ولايت فقيه تنظيم نكردند بلكه در عرصه سياست خارجي نيز ديگر استكبارستيز نبوده و در عرصه فرهنگي نيز كاملا ليبرال مسلك شده بودند و با ولايت فقيه نيز علنا شروع به مقابله كردند.
من احساسم اين بود كه در ميان اين جمع، مجمع روحانيون مبارزيها و اصلاحطلبها آقاي كروبي در مجلس ششم به عنوان رييس كه انصافا هم با جريان افراطيگري مقابله كرد، متوجه مسئله شده و در مقام اين است كه رابطهاش با ولايت فقيه تنظيم كند ولي متأسفانه وقتي به جريانات انتخابات سال 88 رسيديم، ديديم كه نخير ايشان باز هم همان رويه مقابله با ولايت فقيه را ادامه داد.
* يعني شما هم معتقد به مقابله اصلاحطلبان با نظام اسلامي هستيد؟- اصلاحطلبان و اسلاف آنها نشان دادند كه بر نظام حركت ميكنند و نه در نظام. به اين ترتيب سران مشهور اصلاحطلب شناسنامه سياسي خودشان را باطل كرده و به چيزي مثل سران نهضت آزادي تبديل شدند اما به نظر من بدنه اصلاحطلبي گستردهتر از اين حرفهاست و اينها برخي شخصيتهايشان كه حالا ممكن است آن چنان هم معروف نباشند، بايد سعي كنند اين جريان را بازسازي كنند. اين افراد بايد با دفاع نكردن از آن دسته از سران اصلاحطلب كه شناسنامه سياسي خود را باطل كردند، تبيين مواضع درون نظامشان و مرزبندي با جريان مقابل نظام، تبيين قرائت صحيح خط امام كه شامل ولايت فقيه و اسلام سياسي است براي خودشان، تنظيم روابط با رهبري و مرزبندي شفاف با دشمنان نظام جمهوري اسلامي به نجات جريان اصلاحطلبي برخيزند.
* پس اجازه بدهيد سئوال بعدي را اينگونه بپرسم كه اظهار اميدواري به اين معناست كه آنچه دربارهاش اظهار اميدواري ميشود به شكل مطلوب وجود ندارد و ما اميدواريم كه آنگونه باشد. وقتي شما ميگوييد كه اميدوارم اصولگرايان بتوانند اختلافات را كنار گذاشته و با وحدت به دنبال تامين منافع ملي باشند، يعني اينكه الان با هم وحدت نظر لازم را ندارند. سئوال من اين است كه منشاء اين بروز اختلافات چيست، كيست و كجاست؟- سئوال خوب و بهجايي بود. من هم تاييد ميكنم كه اين نگراني هست و با توجه به شرايط فعلي بايد هم اين نگراني را داشته باشيم. اگر يك نگاه تاريخي داشته باشيم، ميبينيم كه در انتخابات سال 84 اصولگرايان با سه كانديدا به عرصه آمدند و براي اولين بار انتخابات رياستجمهوري به مرحله دوم كشيده شد و البته در مرحله دوم قاطبه اصولگرايان پشت سر آقاي احمدينژاد قرار گرفتند.
البته اين اكثريت بهگونهاي نبود كه بشود گفت قاطبه اصولگرايان.بله شايد تعبير دقيقتر بنده اين باشد كه قاطبه جريان اصولگرايان در مرحله دوم انتخابات رياستجمهوري سال 84 از آقاي احمدينژاد در برابر آقاي هاشمي رفسنجاني حمايت كردند.
منتها بعد از انتخابات اختلاف نظرها ادامه پيدا كرد. آقاي احمدينژاد در مرحله اول انتخابات مورد حمايت هيچ تشكل سابقه دار اصولگرا قرار نگرفت و البته هر از چند گاهي به آن اشاره ميكرد و ميكند.
بعد از آن ما به انتخابات دوره سوم شوراها رسيديم و در آن ديديم كه جريان رايحه خوش خدمت با يك احساس استغنايي از ديگر تشكلهاي جريان اصولگرا به ميدان آمدند و ليست مستقل ارائه كرده و به عنوان نشانه خواهر آقاي احمدينژاد را در ليستشان گنجاندند و حتي آقاي چمران را كه سرليست اصولگرايان در تهران بود وقتي حاضر نشد به صورت اختصاصي در ليست ائتلاف رايحه خوش خدمت قرار گيرد از ليستشان حذف كردند.
اعضاي ائتلاف رايحه خوش خدمت احساس ميكردند كه نيازي به ائتلاف و اتحاد با ديگر اضلاع جريان اصولگرايي ندارند اما نتيجه اين انتخابات آن شد كه از ليست رايحه خوش خدمت فقط خواهر آقاي احمدينژاد رأي آورد و اين باعث شد كه آقاي احمدينژاد از اين امر كه در انتخابات مجلس هشتم با ديگر اصولگرايان ائتلاف كنند، استقبال كند و لذا با ديدگاه مثبت آقاي احمدينژاد و دوستانشان، اصولگرايان در انتخابات مجلس هشتم به يك ليست واحد رسيدند.
**عبرتآموزي احمدينژاد از شكست در انتخابات شوراهاي دور سوم* شما در اين قضيه روي نظر شخص آقاي احمدينژاد تأكيد داريد كه در انتخابات شوراها مخالف ائتلاف با ديگر اصولگرايان بوده و در انتخابات مجلس عطف به نتيجه انتخابات شوراها از ائتلاف استقبال كرده است؟- بله. خود آقاي احمدينژاد اولين بار و در همان گام اول براي انتخابات مجلس هشتم تعدادي از اصولگرايان را جمع كرد و ديدگاه مثبتش را براي اينكه همه اصولگرايان در انتخابات مجلس هشتم ائتلاف كنند اعلام كرد و همين موضوع مبنايي شد براي اينكه مذاكراتي شكل بگيرد و فرمولي طراحي شود به نام "5+6 "، متشكل از دو نماينده از هر ضلع اصولگرايان به اضافه پنج نفر مرضيالطرفين كه خوشبختانه اين فرمول جواب داد و نتيجه آن شكلگيري مجلس هشتم با اكثريت قاطع اصولگرايان است.
اين تجربه موفق منتها در آستانه تشكيل مجلس باز به هم خورد و اين فرمول در داخل مجلس خيلي به كار گرفته نشد و اگر به آن در داخل مجلس هم اتكا ميشد ميتوانست روابط قوا را تنظيم كرده و نتايج زيادي داشته باشد.
در ادامه وقتي به انتخابات رياستجمهوري دهم رسيديم، خوب رايحه خوش خدمت تكليف خودش را روشن ميدانست و از آقاي احمدينژاد حمايت ميكرد و اصولگرايان تحولخواه و جمعيت ايثارگران هم در فاصله كمي به اين نتيجه رسيدند كه غير از آقاي احمدينژاد از كس ديگري نميشد حمايت كرد و با يك فاصلهاي جبهه پيروان خط امام و رهبري هم بعد از مذاكراتي كه با خود آقاي احمدينژاد داشتند، به تبعيت از بدنه اين جريان به اين نتيجه رسيدند كه خوب از شخص ديگري غير از آقاي احمدينژاد نميتوانند در آن انتخابات حمايت كنند و تحت تاثير شرايط و مصلحتهايي كه مطرح بود، خوشبختانه تحت عنوان اقتضاي شرايط همه به يك كانديداي واحد رسيدند و اين در شرايطي بود كه اصلاحطلبان هنوز كانديداهاي متعدد داشتند.
ميخواهم بگويم كه نگراني ما به اين دليل است كه در حال حاضر ساز و كاري براي حل منازعات و اختلافها نيست.
** نگراني اصلي معتقدان به اصولگرايي منهاي روحانيتاگر بخواهيم كمي اين مسئله را بيشتر بررسي كنيم، من ميخواهم از دل اين قضايا يك نگراني ايدئولوژيك را هم مطرح كنم. آن نگراني اين است كه احساس ميكنم در بين اين جريان اصولگرايي يك جريان اصولگرايي منهاي روحانيت شكل ميگيرد، جرياني كه خود را اصولگرا ميداند، به ولايت آقا امام زمان (عج) اعتقاد دارد لكن به نظر ميآيد كه به نقش روحانيت در تاريخ تشيع و در جريان انقلاب خيلي اعتنايي ندارد.
* منظورتان اين است كه اين جريان فراتر از اينكه به مثلا مداخله روحانيت در امور اجرايي سياسي اعتقادي ندارد قائل به نقش تاريخي روحانيت در فقه و دين نيز نيست؟- نه. منظور من اين بود با توجه به نقشي كه روحانيت هميشه داشته و فقاهت و ولايت فقيه در طول تاريخ داشته، حالا آدم احساس ميكند كه در نظر اين طيف اين مسئله كماهميت بوده يا از همان كلمه استغنا استفاده كنيم و بگوييم كه اين جريان احساس استغنا ميكند از اينكه با تكيه بر روحانيت اصيل و انقلابي شيعه كار خود را به پيش ببرد.
آقاي مهندس صريحتر بفرماييد كه اين اعتقاد را صرفا براي ايفاي نقشهاي اجرايي و سياسي از طرف روحانيون قائل هستند يا اينكه نه اصلا از اساس اعتقادي به روحانيت ندارند. آيا ميتوانيم مشابهسازي كنيم با ظهور جريان پروتستان در مسيحيت كه نقش كشيش را در زندگي عادي و عمومي هم حذف كرد؟ببينيد به هر حال اعتقاد ما اين است كه در زمان غيبت به سفارش خود آقا امام زمان ما بايد برويم براي رهبري جامعه و براي حفظ دينمان سراغ فقهايي كه "قادر به نگهباني از نفسشان، حافظ دينشان، مخالف هواي نفس و مطيع امر خدايشان " هستند. مبناي نظريه انقلاب، ولايت فقيه است و آن نقشي كه امام راحل براي روحانيت و فقاهت قائل بودند و توصيهاي كه به جوانها ميكردند كه از جامعه مدرسين فاصله نگيريد و با روحانيت باشيد.
يك وقتي منافقين عدم اعتقاد خود به روحانيت را علني كردند و به مسير التقاط و انحراف رفتند و يا نهضت آزادي و اينها كه برايشان مرجعيت و روحانيت مطرح نبود و گمراه شدند.
اين را ميتوانيم بهعنوان يك نگراني از جنبه ايدئولوژيك درون جريان اصولگرا داشته باشيم و اين را بهويژه من علاقه دارم كه جوانهاي اصولگراي ما خيلي مراقب و مواظب باشند كه در اين دام نيفتند. اين يك جرياني است كه انحرافش از حالا پيداست و مسيرش نميتواند بر صراط مستقيمي باشد كه شيعه توانسته با اتكا بر آن اسلام ناب محمدي را در همه اين سالها حفظ كرده و تا به امروز برساند. اين جريان با آن حركت اصيل سازگاري ندارد و وقتي بر ادامه آن اصرار شود، زاويهاش با انقلاب زياد شده و خداي ناكرده در يك مقطعي به مقابله ميانجامد. يعني اگر اين جريان احساس استغناي بيش از حد كند، ممكن است خداي ناكرده كارش به مقابله بكشد و اينجا بر جوانان متدين و انقلابي ما فرض است كه به اين مسئله توجه داشته باشند.
* آقاي نبوي يعني شما ميگوييد اين جريان اعتقاد به اين دارد كه روحاني بهعنوان واسطه دينداري بايد حذف شود؟- اين جريان ميگويد كه ميتوان با مرجع ارتباط مستقيم گرفت و لازم نيست كه آدم به مباني فقه و فقاهت اطلاع و اشراف داشته باشد و ميتواند خودش مستقيم ارتباط بگيرد. اين آدمها ميگويند كه ما مستقيم با آقا امام زمان(عج) ارتباط ميگيريم و به شما راه را نشان ميدهيم. صرف مخالفت با تصدي امور اجرايي توسط روحانيت نيست و مسئله عميقتر است.
* صريحتر بفرماييد كه منشا اين نگراني، شخص يا جريان خاصي است؟ حداقل آدرس آنها را بدهيد. چون اين نگراني، نگراني كوچكي نيست.- حالا من مايل نيستم اين را خيلي صريحتر بگويم و با صراحت اسم ببرم. آدرس هم نميخواهد، ضمير مرجع خود را پيدا ميكند. همانطور كه شما متوجه منظور بنده شديد، ديگران هم از ما بهتر متوجه مسائل هستند.
اجازه بدهيد من اين نكته را بگويم كه ما در جريان اصولگرايي يكسري نسلهاي اوليه را داريم كه در تشكلهايي بودهاند ولي بعضي از نيروها جديدا به اصولگرايان پيوستهاند و اين نسل جديد خيلي پر تحركتر و مؤثرتر هستند و متأسفانه نسلهاي قديمي امروز كمي منفعل هستند.
نسلهاي قديمي مباني دستشان هست. مخاطب من اين نسل جديد است كه اتفاقا به اينها بيشتر هم علاقه دارم. چراكه اينها را بيشتر موثر ميدانم در سرنوشت انقلاب، چون نقشآفرينان انقلاب امروز اينها هستند، اينها بايد با هوشياري بيشتري به مسئله نگاه كنند و مراقب باشند كه رهبري حركاتشان به دست اين جرياني كه مدعي ولايت امام زمان است منتها نه از كانالي كه خود امام زمان تأكيد كردهاند كه كانال فقاهت و ولايت است، نيفتد.
من سخنان اخير جناب آقاي پناهيان را نخواندم و فقط تيتر برخي رسانهها را ديدم، ولي ميگويم شايد منظور ايشان هم كه گفتند فتنه آينده با شعارهاي انقلابي و ارزشهاي اسلامي رخ ميكند، همين جرياني باشد كه گفتم.
** اولين كارت زرد آيتالله مصباح به احمدينژاداين جريان به خودش اجازه ميدهد به خاطر آن مشروعيتي كه براي خودش دست و پا كرده بقيه اصولگرايان را كاملا طرد و انگهاي خيلي خطرناك به آنها بزند و آنها را حتي ضد انقلاب تلقي كنند. بايد مراقب باشيم، همين روزها هم شاهد نشانههايي از آنها هستيم. اين جريان حركات تفريطي هم دارد و ارزشهاي مسلم اسلامي را مثل امر حجاب كه در قرآن صراحتا به آن تأكيد شده را مورد تسامح قرار ميدهد.
من ميخواهم هشدار بدهم كه اين جريان يادش نرود كه يكي از اركان اتكا و يكي از اصليترين پشتوانههايش آيتالله مصباح يزدي بوده است و امروز اين جريان چند هشدار اساسي از ايشان دريافت كرده است. اينها نشانه است و اين جريان فكر نكند كه ميتواند بدون اتكا بر جريان اصيل انقلابي روحانيت مسير خود را پيش برده و موفق شود. اين يك كژراهه جديد است كه به اصطلاح ره به تركستان ميبرد.
اينجا نسلهاي قديميتر اصولگرا بايد به خودشان آمده و از محافظهكاري فاصله گرفته و با تأمين نيازهاي نسل جوان اصولگرا مانع از اين شوند كه اين جوانان به دامن آن طيف و جريان منحرف بيافتند.
** صحبت درباره اشخاص در موضوع انتخابات رياستجمهوري زود استجرياني كه آقاي احمدينژاد در سطح اول سياسي آن را نمايندگي ميكند، چند مسئله را پيشرو دارد. در انتخابات آتي رياستجمهوري اين جريان ديگر نميتواند آقاي احمدينژاد را كانديدا كند. از سوي ديگر، كسي را هم ندارد كه بتواند در اين سطح مطرح و معرفي كند، هر چند درباره كانديداتوري احتمالي آقاي رحيمي معاون اول رييسجمهوري صحبتهايي ميشود و اين روزها حتي گلايههايي مبني بر آغاز فعاليتهاي انتخاباتي وي مطرح ميشود اما وي را احتمالا در سطح رقباي احتمالي اصولگرا نظير آقايان قاليباف و رضايي و لاريجاني نميبيند. اين جريان موضع ضد اصلاحطلبياش خيلي قويتر از بقيه اصولگرايان بود؛ از ابتدا هم اينطور بود و حالا كه تقريبا خيالش از بابت از ميدان خارج كردن اصلاحطلبان راحت شده، شايد به فكر اين است كه رقباي اصولگراي آقاي رحيمي را از ميدان به در كند.
من اصلا وارد اين موضوع نميشوم كه شخص چه كسي ميخواهد باشد اما اينكه آينده چگونه شكل ميگيرد، بايد بگوييم كه بله اين جريان كه براي خودش يك جايگاه ويژه نسبت به آقاي احمدينژاد قائل است؛ ميخواهد دوباره يك احساس استغنايي بكند و براي آينده، مستقل از ديگر اصولگرايان وارد عرصه رقابتهاي رياستجمهوري شود. اينكه درباره اشخاص الان بحث كنيم، خيلي زود است اما احتمال اينكه جرياني كه خودش را بهطور ويژه حامي آقاي احمدينژاد ميداند احتمالا به صورت مستقل در انتخابات رياستجمهوري شركت ميكند، وجود دارد. پس ما لااقل يك انشعاب در جريان اصولگرايان انتظار داريم ولي در عين حال بايد تدبير كنيم كه اينگونه نشود.
اين يك اظهار اميدواري است كه سابقه نشان داده چندان راه به جايي نميبرد.
نميدانم اين جاي خوشبختي است يا تاسف كه تجربه چند انتخابات رياستجمهوري قبلي نشان داده كه براي انتخاب شدن بهعنوان رييس جمهور حتما نبايد فرد خيلي مشهور باشد و اين در انتخاب آقاي خاتمي و خود آقاي احمدينژاد ديده شد. به نظرم خيلي روي شخصيت و چهره بحث نكنيم. به نظرم بايد روي جريانها و گفتمان آنها بحث كنيم. انتخاب آقاي خاتمي و آقاي احمدينژاد هم انتخاب يك گفتمان بود نه شخص. منتها دوستان ما بايد مراقب باشند كه اگر اين خدشههاي اعتقادي انحرافي غالب شود، بهشدت پايگاه ايشان را در بين مردم خراب ميكند. ما به بدنه جوان جريان اصولگرايي اعتقاد داريم كه خيلي هم معتقد و متدين هستند و اينها را كاملا ميبينند و رصد ميكنند.
** ببينيد روزنامهها صحبتي از آقاي رسايي نماينده تهران در مجلس را منتشر كردهاند كه عطف به نامه رهبري درباره مسائل دانشگاه آزاد به آقايان هاشمي و احمدينژاد گفته است كه "شمشير مالك به خيمه معاويه رسيده بود اما بيبصيرتها كاري كردند كه علي گفت مالك برگرد ". خوب اينجا كه ديگر سران فتنه و آقاي هاشمي بيبصيرتها نيستند بلكه يك طرف ماجرا هستند. اين بيبصيرتها در نظر آقايي رسايي كه موضعاش در حمايت از آقاي احمدينژاد روشن است، چه كساني هستند؟- خوب اين را بايد خود آقاي رسايي بگويد ولي من ميخواهم بگويم كه امثال آقاي رسايي مصداق جريان انحرافي كه ما دربارهاش صحبت كرديم، نيستند.
* نه اصلا منظورم آن بحث نيست. اين سخن مربوط به اين سئوال است كه آيا تخريب چهرههاي اصولگرايي كه احتمالا كانديداهاي انتخابات آينده رياستجمهوري باشند، در دستور كار نيست؟- اين كه چه شيوهاي براي اين منظور برگزيده ميشود، بحث ديگري است؛ اما در حال حاضر همان تقسيمبندي كه من كردم، طبق آن نسل جوان و جديد اصولگرا كه در بدنه برخي تشكلهاي قديمي اصولگرا هم حضور دارند، اينها جزو طرفداران و حاميان آقاي احمدينژاد هستند. چراكه گفتمان وي پرتحرك و انقلابي است. براي اينكه همين هم حفظ شود، آقاي احمدينژاد و دوستانشان مثل آقاي رسايي بايد يك هوشياريهايي به خرج دهند. ما نگران استمرار و توفيق اين جريان نيستيم بلكه نگران اين هستيم كه آن جريان انحرافي بيايد و سوار اين جريان شود.
ببينيد، بدنه جريان حامي آقاي احمدينژاد يا همه كساني كه در هر جايي طرفدار آقاي احمدينژاد هستند، عمدتا جوانان پرشور و انرژيك هستند كه خيلي جاها حتي از آقاي احمدينژاد هم جلوتر حركت ميكنند. من اين را به استناد سابقه دوستي و همكاري با خيلي از اين دوستان ميگويم. اگر اين بدنه بيايد و احساس كند كه براي استمرار خط فكري آقاي احمدينژاد بايد ديگران را از ميدان به در كند...
اجازه بدهيد بگويم كه اكثريت اين افرادي كه شما ميگوييد، افراد متديني هستند كه اينها هم نسبت به برخي تسامحهاي فرهنگي عليرغم حمايت از آقاي احمدينژاد، منتقد و نگران هستند. ببينيد، كساني كه از حضرت علي در زمان خودش عقب افتادند يا جلو زدند، همه منحرف و هلاك شدند جز كساني كه ملازم و همراه حضرت امير بودند.
** برخي اصولگرايان به ولايت فقيه امام اعتقادي ندارند* سئوال ديگر من اين است كه آن جرياني كه گفتيد قائل به نقشآفريني روحانيت نيست، رابطهاش را با ولايت فقيه چطور تنظيم كرده و ميكند؟- اين جريان متأسفانه قائل به ولايت فقيه آنطور كه امام راحل تبيين كرده و ما به آن معتقديم، نيستند. اينها ميگويند آدم ميتواند از طريق يك پيرزن بيسواد هم ارتباط برقرار كرده و نيازهاي ديني خود را تأمين كند و نيازي به روحانيت نيست. البته من يك نكتهاي را روشن كنم. اينها نبايد به معناي آن باشد كه ما در مقام تضعيف آقاي احمدينژاد هستيم و نكند كه اين حرفها آثار سوئي داشته باشد. در انتخابات سال گذشته من خيلي واضح از ايشان حمايت كردم و الان هم از مواضع سياست خارجي ايشان خيلي قاطعانه حمايت ميكنم؛ چراكه علاوه بر قاطعيت و شجاعت به مواضع انقلاب و رهبري خيلي نزديك است و از موضع عزت است و چنان است كه امام و رهبري ميخواسته و ميخواهند. از سوي ديگر، آقاي احمدينژاد در رفع مشكلات مردم كوشاست، شبانهروزي تلاش ميكند و با مردم تماس نزديك دارد كه اينها نقاط قوت ايشان است.
اما اينها نبايد مانع از اظهار نگراني ما از اين صحبتها ورفتارهايي شود كه باعث شده ايشان تا به حال چندين اخطار بگيرد، آن هم از شخصيتهايي مثل آيتا... مصباح يزدي كه از پشتوانههاي اصلي روي كار آمدن اين جريان بوده است. اگر در بدنه كشور، ايشان طرفداراني دارد و يك نسل جديد از طلاب علوم ديني و نيروهاي جوان انقلابي پشت سر آقاي احمدينژاد حضور دارند، ناشي از جايگاهي است كه ايشان براي احياي گفتمان انقلاب و حضرت امام دارند. لذا خود ايشان و دوستانشان بايد مراقب باشند كه اين نگراني خدايناكرده تبديل به نگراني نشود كه براي دولت نگرانكننده و آسيب زننده باشد.
* بهعنوان آخرين سئوال، بفرماييد كه آيا آقاي احمدينژاد از آن جريان انحرافي كه گفتيد احساس خطر نميكند؟ اگر پاسخ مثبت است، چرا؟- ما استنباط و برداشتمان اين است كه ظاهرا احساس خطر نميكند و ما داريم ميگوييم كه بايد احساس خطر بكند.
* چرا؟ مگر نشانههايي كه شما گفتيد را نميبينند؟- گويا متوجه اين خطر نيستند و ما به ايشان تذكر ميدهيم كه اين را ببينند.