۰۴ آذر ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۴ آذر ۱۴۰۳ - ۰۶:۳۰
فیلم بیشتر »»
کد ۱۲۶۵۵۶

مصاحبه جالب و تفصیلی با حجت الاسلام علیپور(قسمت اول)

شک نکن که پشت این داستان صهیونیستها بودند.شما برگردید به پروسه مارادونا ، برگردید به پروسه رود گوليت ، به پروسه زین الدین زیدان.شاید تاریخ فوتبال دنیا بازیکن کاملی مثل زین الدین زیدان به خودش ندیده باشد
 گل ـ  حجت‌الاسلام عليپور با سمت دبير كميته فرهنگي منشور اخلاقي بخشي از  جنجالی ‌ترين خبرسازي‌هاي فوتبال ايران به خود اختصاص داده است.

او كه قبلا عنوان معاون فرهنگي فدراسيون فوتبال را داشت، چند سالي است كه عقايد خود را در گوشه و كنار فوتبال ترويج مي‌كند. اين روحاني خوش‌صحبت كه بازيكن فوتبال خوبي هم هست اسفندماه امسال گفت‌وگويي با هيوا يوسفي روزنامه‌نگار مشهور ورزشي انجام داد كه موارد منتشر شده در آن گوياي طرز تفكر حاج آقا عليپور است.

اين مصاحبه را بدون كم و كاست منتشر مي‌كنيم تا در روزهايي كه دوباره بحث منشور اخلاقي بالا گرفته است با سرچشمه اتفاقات اخير بيشتر آشنا بشويد، اين گفت‌وگوي مفصل را در دو قسمت منتشر خواهيم كرد.

من فوتبال بازي كردن شما را ديده ام و مي دانم كه فوتباليست خوبي هستيد ، با اين حال اينكه چگونه يك روحاني وارد تشكيلات اداري فوتبال مي شود ، جالب است.

-هر ثانيه كه از عمر ما مي گذرد يك لحظه به آخر خط نزديكتر مي شويم.ما اجازه نداريم خارج از دايره تكليفمان هيچ اقدامي انجام دهيم.الان يك ديدگاه صهيونيستي در دنيا وجود دارد كه ريشه آن به گذشته بر مي گردد.

انگليسي ها از زماني كه تاثير فتواي مرحوم شيرازي را در عرصه سياست ديدند تا دههه هاي اخير هميشه به دنبال جدايي دين از سياست بوده اند. در كشور ما سكولار و سكولاريسم بد معنا مي شود.خيلي از اقداماتي كه بعضي ها انجام مي دهند يا نقشه راهي است كه ديگران طراحي كرده اند يا به خاطر ساده نگاري برخي خودي هاست كه فكر مي كنند عرصه دين بايد در محافل خاصي خلاصه شود.

يعني يك روحاني با لباس طلبگي هيچ گاه وارد عرصه پزشكي نشود در حالي كه قبلا دانشگاههاي ما مجموعه اي تركيبي از علوم مختلف بوده اند و نقش جامعه را داشته اند.اين وضعيت ادامه پيدا مي كند تا زمان شيخ بهايي .از اين زمان به بعد ما تبديل يك جامعه به كليه يا دانشگاه اسلامي و دانشكده هاي علوم اسلامي ،آن هم خاص فقه و اصول را مي بينيم. از اين به بعد ديگر نمي بينيم كه يك روحاني يك رياضيدان يا مهندس خوب هم باشد ، يك معمار خوب هم باشد ، يك فرمامنده نظامي خوب يا يك مدير موفق هم باشد.و اين به دليل شرايط خاص بود.

امروز خيلي ها اين سوال را مي پرسند كه يك روحاني در فوتبال چه كار مي كند.به اعتقاد من بعضي ها يا دقت نمي كنند يا تعريف ناقصي از اسلام دارند.در اسلام ناب محمدي كه تئوري حضرت امام خميني (ره)برگرفته از آن است ، دين اداره زندگي فرد از گهواره تا گور را برعهده دارد.در چنين دايره وسيعي ما چه تعريفي از فوتبال داريم ؟ آيا فوتبال صرفا يك سرگرمي يا به قول بعضي دفع افسد به فاسد است يا واقعيت و بخشي انكار ناپذير از زندگي قشري وسيع از جامعه ماست.به هرحال مهم است كه رويكرد نظري ما مبتني بر كدام ديدگاه است.

 
بي ترديد شما فوتبال را سرگرمي نمي دانيد به همين خاطر وارد آن شده ايد.

- احساسم اين است كه نگرش و زاويه ديد ما بايد تغيير كند. ورزش به عنوان يك دايره عام و فوتبال به عنوان يك دايره محدودتر صرفا جنبه سرگرمي و بازي ندارد ، بلكه واقعيتي از زندگي بخشي از جامعه است.وقتي چنين باشد گروهي كه در قبال مسائل رفتاري ، اخلاقي ، ديني جامعه مسئوليت دارند مثل حوزه هاي علميه و دانشگاهها آيا نبايد در فوتبال حضور پيدا كنند ؟ بايد حضور پيدا كنند.

 خيلي ها فكر مي كنند من چون فوتباليست بوده ام ، وارد اين كار شده ام ، نه ! اين طور نيست.من در اوج اوج فوتبالم ، به خاطر تكليفم ، فوتبال و همه چيز را ول كردم رفتم جبهه. يكي از گروههايي كه به عنوان هدف مي توانند مبناي كار فرهنگي باشند ،ما الان می بینیم که مشی دینی هنرمندانمان ضعیف است.به چه دلیل ؟...فوتبال امروز یکی از پدیده های نوین است که دنیا را فرا گرفته و برخلاف آن چیزی که خود غربی ها ترویج می کنند ، فوتبال ورزشی صد در صد سیاسی است.شما مسابقات یورو 2002 را نگاه کنید...

شاید منظورتان یورو 2004 باشد یا یورو 2000 .

-هر کدام از این ها را اگر نگاه کنید یا جام ملتهای آسیا یا جام ملتهای آفریقا ، جام جهانی 1998 ، جام جهانی 2002 ، جام جهانی 2006 ، هر وقت یکی از این مسابقات برگزار شده ، اسرائیل حمله کرده به لبنان ، به غزه یا آمریکا حمله کرده به عراق ، به افغانستان.در واقع در یک مستی و سکران خبری به خاطر سرگرم بودن اذهان عمومی به مسابقات فوتبال هر کاری دلشان خواسته انجام داده اند بی آنکه کسی متوجه شود.بالغ بر دو میلیارد نفر درگیر فوتبال هستند.

این همان تئوری نیست که می گوید فوتبال افیون توده هاست.

-نه فوتبال افیون توده ها نیست بلکه واقعیتی از زندگی امروز بشر است منتهی باید با آن هوشمندانه برخورد کنیم.راحت می شود از آن به عنوان یک هنجار مثبت بهره خوب ببریم.اینکه بگویند فوتبال افیون جوامع است یعنی شناخت خوبی از این پدیده ندارند.

این تئوری بیشتر در مورد جوامعی مثل آرژانتین و برزیل استفاده می شود که با وجود توسعه نیافتگی های فراوان در بخش های مختلف و مشکلات اقتصادی این جوامع ، پیروزی هایی که در زمین فوتبال به دست می آورند ، به آنها این باور غلط را می دهد که مشکلی ندارند.در واقع همان کاری که افیون می کند.

-الان هر بشکه نفت چند دلار است ؟ 70 دلار ، نه 100 دلار .اصلا بگو خوبش 200 دلار.شما چند بشکه نفت تولید کنید که بشود پول کریستیانو رونالدو ؟یا مثلا بشود پول لیونل مسی ؟بشود پول کاکا.بنابراین فوتبال هم می تواند افیون توده ها باشد هم صنعتی مدرن.اصلا می تواند یک عامل فرهنگی باشد.چطور؟شما الان می دانید رئیس جمهوری آرژانتین چه کسی است؟

بی تردید آن قدر که مسی و مارادونا معروف هستند ، رئیس جمهوری کشورشان معروف نیست.

-آن قدر که در دنیا کاکا و رونالدینیو را می شناسند ، رئیس جمهور برزیل را می شناسند؟ باید قبول کنیم که فوتبال پدیده ای فراملی و فرا مرزی است.

شما با این واقعیت مشکلی ندارید؟

-بخواهیم نخواهیم همین است.در همین تهران خودمان بیش از 100 هزار نفر تماشاگر برای بازی استقلال و تراکتور به ورزشگاه می آیند. کدام رویداد اجتماعی و فرهنگی را در کشور دارید – غیر از ایام خاص مثل 22 بهمن ، روز قدس ، تاسوعا و عاشورا ، روز فطر- که 100 هزار نفر با این همه حرص و ولع بیایند؟متاسفانه مسئولان فرهنگی ما در تمامی دوره ها نگاهی جزیی و ناقص به ورزش و به ویژه فوتبال داشته اند.

فوتبال در دنیا متاسفانه ان قدر تاثیر گذار است که آژانس های صهیونیستی می آیند و روبرتو باجو-ستاره تیم ملی ایتالیا در دهه 90 میلادی - را به عنوان بازیکن برتر انتخاب می کنند، در حالی که در همان دوران جان فرانکو زولا بازی می کرده یا در آلمان لوتار ماتئوس بوده.با این حال می آیند ایشان را به عنوان بازیکن برتر معرفی می کنند.

البته باجو بازیکن بزرگی بوده ولی به نظرم شما می خواهید بگویید چون او بودایی شد به عنوان بازیکن برتر انتخابش کردند.

-اجازه بدهید توضیح می دهم.بله ایشان بازیکن فانتزی باز خوبی بود.تکنیکال و قابل قبول .اما در همان دوره زولا از ایشان بهتر بود.یا ژان پیر پاپن ، اگرچه آخر عمر فوتبالش بود.یا استویچکوف.

به نظرم این بحث تا حد زیادی سلیقه ای است.

-سلیقه ای نیست.اجازه بدهید توضیح می دهم.آقای باجو به عنوان مرد سال فوتبال دنیا کفش طلا و توپ طلا را می گیرد بعد می برندش ژاپن ، می برندش تایلند.شرق آسیا.وقتی که شد محبوب خانه های همه مسلمانان و مسیحی ها ، یک مصاحبه جانانه از او می گیرند و می گویند:

 -آقای روبرتو باجو شما مطالعه دارید؟

-بله.(خیلی نرم افزاری و کارشناسی شده جلو می روند)

-شما در خاورمیانه هم مطالعه ای داشته اید؟

-بله

-ادیان را هم مطالعه کرده اید ؟

-بله.من در یهود و یهویدیت چیزی ندیدم.اسلام را هم مطالعه کردم چیزی نیافتم.مسیحت را هم نفی می کنم.تنها در مذهب بودا خواسته هایم را یافتم.

پشت این داستان تردید نکنید صهیونیسم جهانی بود. صهیونیستهای یهودی یا صهیونیستهایی که مسیحی رادیکال هستند.هدف این بود که ایشان بیاید اسلام را نفی کند و مبلغ دینی مثل بودایی شود که هیچ خطری برای صهیونیسم جهانی ندارد.بعد از این داستان آقای روبرتو باجو را کنار می گذارند چون تاریخ مصرفش تمام شده. در واقع این یک برده داری مدرن است.

این داستانی که شما ساخته اید خیلی پیچیده است.من نمی توانم بپذیرم که واقعیت داشته باشد.

-ایرادی ندارد. من بحث می کنم با شما.روبرتو باجو بعد از این مصاحبه محو می شود و از تیم ملی ایتالیا کنار می رود.بعد مجبور می شود روی پای خودش بایستد و می آید دوباره از بولونیا شروع می کند.دوباره حتی به ای سی میلان بر می گردد اما دیگر ستاره محبوب آژانس های صهیونیستی نیست.

شک نکن که پشت این داستان صهیونیستها بودند.شما برگردید به پروسه مارادونا ، برگردید به پروسه رود گوليت ، به پروسه زین الدین زیدان.شاید تاریخ فوتبال دنیا بازیکن کاملی مثل زین الدین زیدان به خودش ندیده باشد.اگر چه ماردونا در یک سری حرکات تکنیکال تر بوده یا آقای پله یا آقای یوهان کرایف ، میشل پلاتینی .

ولی اگر قرار باشد دو سه تا بازیکن را در عرض هم مطرح کنیم آقای پله ، آقای ماردونا و آقای زیدان باشند. ولی من می گویم در مجموع آقای زیدان کاملتر بود.حالا شما بروید ببینیددر فینال جام جهانی 1998 رئیس جمهوری فرانسه چطور با زیدان برخورد کرد.خواهش می کنم بروید فیلم آن بازی را دوباره ببینید.

 رئیس جمهوری فرانسه روی سکو می رود که با رئیس فیفا مدال تیم قهرمان را بدهد.در آن مراسم ایشان فقط با دو نفر مصاحبه نمی کند.فیلمش را ببینید.یکی آقای امانوئل پتی است که می گویند مادرش ایرانی و مسلمان است ...

مي گفتند خانمش ايراني است .

حالا هر كي. دوم آقای زین الدین زیدان است که مسلمان است. بعدها آقای زیدان در بازی افتتاحیه جام جهانی 2002 مقابل سنگال رسما اعلام کرد که انتقامش را از فرانسه گرفت.یا فینال جام جهانی 2006 چه کسی قهرمانی را از زیدان گرفت ؟ غیر از کلیسا بود؟

-پذیرش این داستان سخت تر از داستان روبرتو باجو است.چون همین زیدان ، سالها کاپیتان تیم ملی فرانسه می شود و اتفاقا بعد از نايب قهرماني تيم ملي فرانسه در جام جهاني 2006 و آن اتفاق تاريخي بازي فينال ، به کاخ ریاست جمهوری دعوت می شود و در کنار رئیس جمهور عکس می گیرد.

-خواستند تلافی کنند.خواهش می کنم فیلم مراسم اختتامیه جام جهانی 98 را حتما نگاه کن. اگر نداری از ما بگیر.

نمي توان گفت فوتبال فقط بازي 22 بازيكن در ميدان مسابقه است. پشت پرده معمولا اتفاقات عجيبي مي افتد كه گاهي رسوايي هايي هم به بار مي آورد.اما اگر تئوري شما در مورد سياسي بودن فوتبال و اداره آن توسط صهيونيستها را بپذريم ، آيا بهتر نيست كلا اين بازي را تحريم كنيم تا جوانانمان در دام صهيونيسم نيافتند ؟

-چرا تبديلش نكنيم به يك فرصت؟

با توجه به سطح فوتبال ايران ،ما كه نمي توانيم تاثير زيادي بر فوتبال جهان داشته باشيم.

-ايرادي ندارد.شما لازم نيست حتما حوزه برون مرزي را در دستور كار قرار دهي.

به هرحال جوانان ما بازيهاي جام جهاني را نگاه مي كنند و طبيعي است كه برخي از آنها شيفته روبرتو باجو شوند.

-عيب ندارد. ما شيفته تكنيك باجو شويم نه شيفته ديدگاههاي مذهبي يا سياسي اش.اصلا شما بياييد باجو تربيت كنيد.

كار سختي نيست ؟

-نه. مگر الان علي كريمي ما واقعا چيز كمي بوده؟ آقاي خداداد عزيزي چيز كمي بوده ؟ يك كم دورتر برويم آقاي نامجو مطلق چيز كمي بوده ؟

اين ها بازيكنان بزرگي بوده اند اما نه در سطح جهان.

-به خاطر اينكه آژانس هاي تبليغاتي خيلي ديدگاه مثبتي به جهان سومي ها ندارند.اصلا يك قرارداد نانوشته اي بين آمريكاي جنوبي و اروپا هست كه هيچ گاه ليسانس فوتبال را به جهان سومي ها ندهند.به خصوص به حوزه آسيا و آفريقا.شما اين را خبر داشتيد؟

نه خبر نداشتم.اصلا منظورتان از ليسانس فوتبال را نمي فهمم.

-منظورم اين است كه سطح مربيگري از لحاظ فني ، بدنسازي ، تغذيه و روانشناسي را طوري نگه دارند كه غول خفته فوتبال آسيا و آفريقا به گرد پاي آمريكا جنوبي و اروپا نرسد.

من راستش نمي دانم حرفهاي شما چقدر مصداق عيني دارد.مربيان آسيايي و آفريقايي مي توانند در بالاترين سطح كلاس مربيگري شركت كنند همان طور كه بازيكنان زيادي از اين دو قاره در بهترين باشگاههاي اروپا استخدام مي شوند.علي كريمي كه شما او را با باجو مقايسه مي كنيد فرصت بازي در بايرن مونيخ را پيدا مي كند.علي دايي و وحيد هاشميان هم همين طور.چطور مافيا جلو آنها را نمي گيرد؟

-من فكر مي كنم راجع به بازيكنهايي كه رفتند به كشور آلمان بايد دقت و تامل بيشتري شود.

يعني پشت انتقال آنها هم رد پاي مافيا مي بينيد ؟

-آلمان فعلي يا آلمان غربي سابق دو هدف عمده را دنبال مي كرد. اين ها مي خواستند بعد از جنگ تحميلي ستم هايي را كه از طريق دادن تجهيزات شيميايي و سلاح هاي مختلف به عراق، به ما كرده بودند، پاك كنند.

دوم اينكه هدف اقتصادي داشتند . بالاخره همين كه ملت ايران به خاطر بازي علي دايي ، كريم باقري ، خداداد عزيزي ، سيروس دين محمدي و مهدي پاشازاده بنشينند پاي تلويزيون در معرض تبليغاتي قرار مي گيرند كه در پس زمينه تصوير نشان داده مي شود.

دليل سوم هم فني و فوتبالي است. شما شك نكنيد كه آلمان در هر دوره جام جهاني سعي مي كند تعدادي از ستاره هاي تيم هايي را كه با آنها همگروه مي شود از يكي دو سال قبل جذب كند.

اصلا اين يك پروتكل در فدراسيون فوتبال آلمان است.شما برگرديد به جام جهاني 1998 . تيمي كه آلمان داشت يكي از ضعيفترين تيم هاي تاريخ اين كشور بود ولي تاثير پذيري روحي رواني بازيكنهايي كه در ليگ آلمان بازي مي كردند باعث شد اين تيم را درشت فرض كنيم وببازيم.البته اين را بگويم كه بازيكنان ما حقشان بود كه در آلمان بازي كنند. علي دايي حقش بود. به اي سي ميلان گل زد ، به چلسي گل زد.

اما قرعه کشی جام جهانی فقط چندماه قبل از جام جهانی است ...آنها چطور می فهمند با که همگروهمند؟

......

ولي در نهايت شما معتقديد كه به عنوان طعمه از آنها استفاده شد.

-نمي شود گفت طعمه .كار آلماني هاي كار هوشمندانه اي بود.بازيكنهاي ما در آن سطح بودند، همانطور كه الان جواد نكونام و مسعود شجاعي نشان داده اند كه مي توانند در سطح فوتبال اسپانيا بازي كنند.مي خواهم نتيجه بگيرم كه بازيكنهاي ما استعدادهاي خودرويي بودند كه هيچ كار آكادميكي برايشان انجام نشده بود.

اما اگر همين خداداد عزيزي ، دايي ، كريم باقري ، جواد نكونام ومسعود شجاعي و امثال آنها در مدرسه فوتبال باشگاههايي مثل آژاكس آمستردام ، اينتر ميلان يا آرسنال پرورش مي يافتند شك نكنيد توانايي هاي بيشتري مي توانستند داشته باشند. پس مي توانيم بگوييم بازيكنانهاي ما چيزي از روبرتو باجو وامثالهم كم ندارند.

آنها با برنامه رشد مي كنند ولي در فوتبال ما اين اتفاق نمي افتد. الان چند سال است كه آقاي علي دايي از فوتبال ما خارج شده .كدام سانتر فورواردي آمده جايش را گرفته ؟علي كريمي دارد تمام مي شود.مهدي شيري جايش را گرفت ؟ نه.مهدي رجب زاده گرفت ؟ نه .

قرار بود مسعود شجاعي جايش را بگيرد.

- ولي هيچ كدام علي كريمي نشدند.چه كسي توانست جاي خداداد عزيزي را بگيرد؟ به خاطر همين چيزها معتقدم كه ما بايد بياييم و پروسه فوتبال ايراني را به عنوان راه چاره ساماندهي كينم. چه در بعد فني و چه در بعد فرهنگي.

مشخصات فوتبالي كه شما از آن به عنوان فوتبال ايراني نام مي بريد چه خواهد بود و چه تفاوتي با فوتبال فعلي دارد.

- الان فوتبالي كه داريم يك فوتبالي هرزه و شلخته است.يك مربي مي آيد از برزيل ، يكي از پرتغال ، يكي از آلمان ، يكي از صربستان ، هلند .دنيا اين جوري نيست.مي آيند مي گويند مثلا فوتبال ايران و فيزيك بازيكنان ايراني مثل فوتبال مثلا آلمان است.

بعد برنامه ريزي مي كنند و در يك دوره زماني مشخص مربي هايي از اين سبك فوتبال را وارد باشگاهها مي كنند.به خاطر بي توجهي به همين چيزها فوتبال ما الان يك وضعيت ناهمگون و نابساماني دارد.وضعيت فرهنگي هم قطعا جدا از وضعيت فني نخواهد بود.

 واين نابساماني به حوزه فرهنگي هم كشيده مي شود.در دنيا احترام به داور نهادينه شده است.باشگاه چلسي دروگبا را به خاطر اعتراض به داور جريمه مي كند اگر چه همان داور در بازي نيمه نهايي ليگ قهرمانان اروپا حق چلسي را زير پا گذاشته است.

در واقع همه رفتارهاي داخل مستطيل سبز تعريف شده و تحت كنترل است و اين نشان مي دهد كه آنجا در كنار كار فني به كارهاي فرهنگي هم اهميت داده مي شود.

شما از يك طرف معتقديد كه پشت فوتبال دنيا نيروهاي مافيايي قرار گرفته اند و حتي در جاهايي بهره برداري هاي سياسي و مذهبي از فوتبال مي كنند. اما در عين حال از كارهاي فرهنگي در همين فوتبال دفاع مي كنيد.بالاخره اين فوتبال خوب است يا نه ؟

- فوتبال به خودي  خود بد نيست.

اين درست. سوال اين است كه شرايطي كه بر فوتبال غرب حاكم است خوب است يا بد ؟

-اگر ديگراني نيايند و پشت پرده از اين فوتبال سوءاستفاده سياسي ، فرهنگي و اجتماعي كنند ، خيلي بهتر است.مشكل ما با فوتبال نيست.مشكل ما دستهاي پشت پرده است.

بعد فني و تكنيكال آقاي روبرتو باجو مورد تاييد است اما آيا اين دليل مي شود كه بازيكنهاي ما هم بيايند مثل ايشان موهايشان را دم اسبي ببندند؟آيا اين درست است؟نقطه بحث من اين است كه خر برفت و خر برفتش نكنيم.

بياييم آگاهانه همه جنبه هاي مختلف فوتبال را بررسي كينم.فرهنگ بومي خودمان ، فرهنگ مذهبي مان را تدوين كنيم.آگاهانه وارد اين جريان بشويم .قطعا ضرر نخواهيم كرد.

رفتارهايي كه در فوتبال امروز ايران مي بينيم ، خيلي جاي نقد دارد. از رفتار بازيكن ها ، تا حرف زدن مربيان ، تا برخورد مديران باشگاهها ، شعار هاي تماشاگران ، روابط حاكم بر رسانه ها.آيا فكر نمي كنيد ما بسياري از اين ها را فراموش كرده ايم و فقط چسبيده ايم به ظواهر.به موي فلان بازيكن.يادم هست اولين بار خود شما در دوره مديريت آقاي محمد دادكان بحث ايراد گرفتن از موي بازيكنان تيم ملي را مطرح كرديدو آن داستان علي كريمي پيش آمد.البته علي كريمي موهايش را كوتاه نكرد و بعدا از قول شما يا يكي از مديران وقت فدراسيون گفتند موهاي ايشان شبيه موهاي پيامبر است و ايرادي ندارد بلند باشد.

من چنين حرفي نزده ام.اما اين را هم بگويم كه ما هيچ وقت با موي بلند مشكلي نداشته ايم.عمده بازيكنهاي ما در سن جواني هستند و طبيعي است به زيبايي خود اهميت دهند.مگر كسي با زيبايي مخالفت دارد؟اگر يك جوان ايراني برود جلوي آينه بهترين مدل قيافه را براي خودش دربياورد ، مگر كسي با اين مخالفت دارد؟

اين فرق دارد با اينكه تو بيايي صورتت را ، يا موي سرت را ، يا بازو و ساعدت را يا حتي ساق پايت را با مدل هاي مختلف آرايش كني بدون اينكه تفكري پشتش باشد و صرفا بر اساس مدلهايي كه در مجلات خارجي يا فيلم هاي ماهواره اي مي بيني.

اين اتفاق به ويژه در مورد قشري كه به اصطلاح الگو هستند ، در مورد بازيكنان ليگ برتري و علي الخصوص بازيكنان دو تيم پر تماشاگر كه هفته اي 90 دقيقه بازيهايشان از تلويزيون پخش مي شود ، حساسيت بيشتري به دنبال خواهد داشت.

در كشور ما اين همه تنوع قومي و فرهنگي وجود دارد و به تبع آن تنوع لباس و مدل مو و آرايش صورت.آن وقت همه اين ها را رها كنيم برويم عينا مثل آن سامورايي ژاپني خودمان را دربياوريم؟اين تهاجم فرهنگي نيست ؟ يا مثل آن هيپي ايتاليايي يا پانكي آمريكايي در بياوريم ؟كجاي دنيا مي آيند صورت جوان اولشان را مثل قيافه جوان ايراني در مي آورند؟چرا ما اين قدر بايد خودباخته باشيم ؟
ارسال به دوستان