وب سایت " STRATFOR " در گزارشی با موضوع پیش بینی خود از 10 سال آینده جهان (2010-2020) به ارزیابی دهه یش رو در حوزه روابط بین الملل پرداخته است .
به گزارش
عصر ایران این وب سایت هر 5 سال یکبار گزارشی از روند های بین المللی و پیش بینی های علمی خود از آینده دهه در پیش رو ارایه می دهد که اخیرا گزارش خود از دهه در پیش رو را منتشر کرده است .
در این پیش بینی آینده جهان در حوزه هایی چون خاورمیانه ، اروپا ، شرق اروپا ، جنوب شرق آسیا و آمریکای لاتین مورد ارزیابی قرار گرفته و نسبت به عدم تداوم روندهای کنونی اقتصاد جهانی هشدار داده است .
بخش هایی از این گزارش در پی می آید:
دهه پیش رو از نظر اقتصادی 10 سال آینده اقتصاد جهانی ، شاهد بازگشت و عقبگردی گسترده در مسیر اقتصادی طی شده در 500 سال اخیر خواهیم بود . در 500 سال گذشته رشد مداوم و مستمر " جمعیت " سنگ بنای الگوهای اقتصادی در پهنه گیتی بوده و جمعیت های گسترده تر به معنای نیروهای کار بیشتر ، تدارک سرمایه گسترده تر و بازار بزرگ تر بوده و محصول نهایی روابط اقتصادی انسان بر مبنای رشد مداوم جمعیت های انسانی بوده است .
10 سال مابین 2010 تا 2020 نقطه عطفی در توقف رشد مداوم جمعیت جوان و افزایش جمعیت سالخورده خواهد بود و این تغییر بیشتر در کشورهای پیشرفته ای چون ژاپن و کشورهای اروپایی اتفاق خواهد افتاد . این روند در برخی کشورهای در حال توسعه همچون ترکیه ، مکزیک ،چین و هند هم حادث خواهد شد و رشد جمعیت سالخورده این کشورها با آهنگی تندتر از کشورهای اروپایی همراه خواهد بود .
تاثیرات این پدیده ، بی شمار خواهد بود ؛ اما مهم ترین این تاثیرات را می توان در دو مقوله کلی " مالی " و " مهاجرتی " دسته بندی کرد :
1- مالی : سیستم های بازنشستگی که از نیمه اول قرن بیستم به وجود آمدند ، عموما سن 65 سال را برای بازنشستگی نیروی کار تعیین کرده اند و این در حالی بوده که در آن زمان متوسط طول عمر ( در مردان) در بسیاری از کشورهای پیشرفته حدود 62 سال بوده است .
با افزایش شاخص امید به زندگی در بسیاری از کشورهای پیشرفته به بالای 80 سال در دهه های اخیر ، دیگر سیستم قدیمی بازنشستگی (بر مبنای سن 65 سال ) قادر به تامین مالی هزینه های زندگی جمعیت بازنشسته در 15 سال زندگی پس از دوران بازنشستگی نیست و این مساله ، هم به لحاظ فردی و هم از منظر اجتماعی چالش جدی ایجاد کرده است .
سن بازنشستگی نمی تواند 65 سال بماند و تلاش دولت ها برای بالا بردن سن بازنشستگی برای ایجاد تعادل در سیستم اقتصادی ، توان سیاسی زیادی از آنها خواهد گرفت .
2- مهاجرت : دولت ها برای تامین نیروی کار جوان چاره ای جز تامین نیروی کار از کشورهایی که در آنها نمودار جمعیت هنوز به مرز جمعیت پیر نرسیده است ، ندارند .
باید متذکر شد که بسیاری از کشورهای متوسط که پیش از این ، نیروی کار (جوان و ارزان ) کشورهای پیشرفته و دارای جمعیت سالخورده را تامین می کردند ، خود شاهد رشد جمعیت سالخورده هستند .
به علاوه بسیاری از این دسته کشورها خود در روند رشد سریع اقتصادی قرار گرفته اند و این مساله رغبت به مهاجرت را در بین نیروی کار آنها کاهش می دهد .
در همین حال ، رشد جمعیت سالخورده در کشورهای صنعتی پیشرفته با آهنگی هماهنگ پیش نمی رود . مثلا ایالات متحده با توجه به اینکه از نظر اجتماعی ( بین ایالت های مختلف آن ) عدم تجانس دارد و نیز به دلیل اینکه هنوز در بین کشورهای پیشرفته دنیا رتبه اول را در جذب مهاجران دارد ، شاهد کاهش نیروی کار جوان به اندازه اروپا نخواهد بود . نتیجتا ، در دهه آینده الگویی جدید از روابط - همچون الگوی جدید از مهاجرت – پدیدار خواهد شد که در آن کشورهای با ترکیب جمعیت جوان تر و فقیر تر منبع جدید تامین نیروی کار کشورهای پیشرفته خواهند بود .
خاورمیانه پیش بینی ما از منطقه خاورمیانه در سال های 2000 و 2005 ، همچنان الگوی بررسی دهه آینده این منطقه خواهد بود .
در دهه آینده نبرد آمریکا با بنیادگرایان اسلامی در این منطقه فروکش خواهد کرد و البته این به معنای آن نخواهد بود که افراط گرایان و گروه های شبه نظامی اسلامگرا در منطقه خاورمیانه از بین خواهند رفت . در واقع تلاش این گروه ها برای حمله و ضربه زدن به آمریکا ادامه خواهد یافت و در برخی مواقع این گروه ها در این حملات موفق خواهند بود .با این وجود، دو جنگ بزرگ منطقه ای اگر تا سال 2020 پایان نیابند، به شدت فروکش خواهند کرد
ما همچنین پیش بینی می کنیم که بحران ایران در این دهه تحت کنترل قرار خواهد گرفت و این کار یا از طریق اقدام نظامی و افزایش انزوای ایران و یا از طریق ایجاد توافقی سیاسی با رژیم فعلی یا بعدی ایران اتفاق خواهد افتاد ؛ موضوع ایران به یک حیطه ژئوپلتیک گسترده تر مربوط نخواهد شد ، امااز آنجا که ایران به سادگی قدرت ضروری برای ایفای نقش ابرقدرت منطقه ای را ندارد، سدنفوذ ایران همچنان ادامه خواهد یافت .
کشورهایی چون عراق ، افغانستان و ایران از چالش های جدی منطقه در دهه آینده خواهند بود ، اما این سه کشور در تحولات منطقه در دهه آتی تعیین کننده نخواهند بود .
ترکیه به عنوان یک رهبر مستقل منطقه ای با توان اقتصادی و نظامی قوی در حال ظهور است . پیش بینی ما این است که ترکیه به مسیر کنونی خود ادامه دهد و در دهه پیش رو به یک قدرت مسلط منطقه ای تبدیل شود .
افزایش قدرت ترکیه در دهه آتی در منطقه یکی از دلایل و شواهدی است که ما را به این نتیجه گیری می رساند که نبرد آمریکا با افراط گرایان اسلامی کاهش یافته و درباره موضوع ایران دگرگونی و تغییر وضعیت خواهیم داشت .
در واقع ظهور ترکیه در منطقه ، معادله قدرت در این منطقه را بین ایران و این قدرت مدیترانه ای نوظهور بازتعریف خواهد کرد . البته ترکیه در طول دهه آتی تنش های خاص داخلی خود را نیز به همراه خواهد داشت که یکی از بازرترین این تنش ها تداوم نزاع بین دو جناح کمالیسم و اسلامگرا در این کشور خواهد بود . هر چند که ما بر این باوریم این تنش ها در دهه آتی مدیریت خواهد شد .
تا سال 2020 کشور مصر از حالت یک دولت غیر تاثیر گذار در ورای مرزهای ملی اش _ که از سال 1970 بدین سو این وضعیت بر این کشور حاکم بوده است – بیرون خواهد آمد .
همانند ترکیه ، مصر در نوسانی بین اسلامگرایی و سکولاریسم درگیر است و تداوم این تنش ممکن است به قطبی شدن بیشتر جامعه مصر بینجامد .
ترکیه برای افزایش قدرت خود نیاز به بازارهای منطقه ای برای افزایش صادرات کالاهای خود و نیز نیاز به نیروی کار ارزان دارد . تلاش های ترکیه برای افزایش نفوذ منطقه ای به نفع مصر خواهد بود و دولت قاهره در دهه آتی تلاش خواهد کرد از لاک آرامش و سکون بیرون آمده و وارد رقابت های منطقه ای شود .
این موضوع نه تنها باعث می شود که سیاست های مصر در منطقه فعال شود بلکه اصطکاک منافع دولت قاهره را با دیگر بازیگران منطقه ای افزایش خواهد داد .
به طور خاص در اثر افزایش نفوذ و قدرت ترکیه و مصر، اسراییل تلاش خواهد کرد تا موازنه ای بین این دو قدرت منطقه ای تازه ظهور ایجاد کند و این مساله تمامی سیاست های داخلی و خارجی تل آویو را تغییر خواهد داد .
در اثر ظهور این "موازنه جدید قوا در منطقه" ، ایالات متحده تمایل بیشتری به خروج ( نظامیان خود ) از منطقه و سپردن ایجاد توازن قوا به سه محور ترکیه – اسراییل – مصر خواهد داشت .
واشنگتن برای این کار نیاز به کسب اطمینان از این موضوع دارد که هر سه قدرت منطقه ای فوق الذکر توانایی حفظ یک توازن قوای سه جانبه و تثبیت توازن منطقه ای ناشی از آن را دارد .
در زیر این توازن قوای سه جانبه در منطقه ، گروه های افراطی اسلامگرا همچنان علی رغم خواست و منافع سه بازیگر اصلی منطقه ( ترکیه ، اسراییل و مصر) به رشد و تداوم خود ادامه خواهند داد .
آمریکا با اعتماد به این سیستم توازن قوای سه محوری ، تمایل بیشتری به خروج نظامیان خود از منطقه خواهد داشت و تلاش خواهد کرد با ابزارهایی چون فروش سلاح (به متحدان) و استفاده از تنبیه ها و تشویق های اقتصادی، منافع خود را تامین کند و در این صورت است که برای نخستین بار پس از جنگ اول جهانی ، شاهد شکل گیری یک سیستم توازن قوای خود اتکا در منطقه خاورمیانه خواهیم بود .