۰۶ آذر ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۶ آذر ۱۴۰۳ - ۰۹:۲۵
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۷۵۳۰۹
تاریخ انتشار: ۱۹:۳۰ - ۱۰-۰۵-۱۳۹۰
کد ۱۷۵۳۰۹
انتشار: ۱۹:۳۰ - ۱۰-۰۵-۱۳۹۰
آزیتا حاجیان از سینمای ایران می گوید

هنرپیشه هایی که مجبور شدند برای ماندن در سینما عمل زیبایی کنند

عاطفه نوری بازیگر بسیار خوبی است و بازی اش در سریال آقای تبریزی خیره کننده بود, یا خانم بادران که بازی قوی او را در فیلم آژانس شیشه ای در ذهن داریم! خوب اینها مگر بازیگران بدی بودند؟ نه! اما به خاطر موج جمال گرایی سینما مجبور شدند دست به عمل های زیبایی بزنند تا در سینما بمانند
آزیتا حاجیان، بازیگر سینما و تاتر و تلویزیون در گفتگویی با زندگی ایرانی، به بیان دیدگاههای خود پیرامون مشکلات فعلی سینمای ایران، معضل سوپراستارها و زندگی خصوصی خویش پرداخت.

قسمت های مهم این گفتگوی تلخیص شده را از نظر می گذرانید:

جمال گرایی و کمال گرایی

ما متاسفانه الان در سینما دچار جمال گرایی مطلق شده ایم که این موضوع ریشه در کمال گرایی مطلقی دارد که در دهه های گذشته در سینما وجود داشت.زمانی آقای حاتمی کیا برای فیلم وصل نیکان از هیچ بازیگر حرفه ای استفاده نکرد که نتیجه خوبی هم کسب نکرد و جالب آنکه بعد ازآن فقط از بازیگران حرفه ای استفاده کردند.

خوب آن کمال گرایی بدون در نظر گرفتن حتی در صد کمی جمال گرایی سینما را کم کم به ورطه جمال گرایی می کشاند که شروع آن فیلم عروس بود که با توفیقی چشمگیر روبرو شد.

فکرش را بکنید آن زمان یک نفر بود که فقط و فقط به خاطر زیبایی خانم کریمی 15 بار این فیلم را در سینما به تماشا نشسته بود.من منکر زیبایی ستاره های سینما نیستم اما این دلیل نمی شود آن بازیگری که زیبا نیست به سینما راه چیدا نکند.

عاطفه نوری بازیگر بسیار خوبی است و بازی اش در سریال آقای تبریزی خیره کننده بود,یا خانم بادران که بازی قوی او را در فیلم آژانس شیشه ای در ذهن داریم! خوب اینها مگر بازیگران بدی بودند؟ نه! اما به خاطر موج جمال گرایی سینما مجبور شدند دست به عمل های زیبایی بزنند تا در سینما بمانند.البته وقتی فیلم هایی مثل جدایی نادر از سیمین ساخته می شود مشخص است که سینما کم کم به سمت جمال گرایی عمقی پیش می رود و این بسیار خوب است.

اشباع نشده ام

من اشباع نشدم,خسته شدم! هنوز وقتی حرف از تئاتر می شود قلبم تند تند می زند,اما واقعا دیگر انرژی کار کردن ندارم! در ممالک دیگر برای کار فرهنگی مثل تئاتر آرزش زیادی قائل اند و با کسانی که در این حوزه فعالیت می کنند بسیار با احترام برخورد می شود اما متاسفانه در کشور ما این طور نیست و برای به صحنه بردن هر نمایش باید از صد نفر اجازه بگیری و ناز صد نفر را بخری تا بتوانی کار کنی!

مهراوه آرام , ملیکا پر جنب و جوش، مهراوه در دوران کودکی خیلی بچه آرامی بود و کارهایش را خودش انجام می داد و به اصطلاح از کودکی به نوعی روی پای خودش بود.

جالب است بدانید مهراوه آنقدر خوب درس می خواند که من از کلاس سوم نمی فهمم چه زمانی امتحان دارد, همیشه نمره هایش در اکثر درس ها بیست بود و هر وقت هم به مدرسه مراجعت می کردم اولیای مدرسه مرتب از او تمجید می کردند.

اما ملیکا بر عکس مهراوه, دوران کودکی پرجنب و جوشی داشت و به اصطلاح شیطون بود (خنده)
و در چهار چوب کلاس قرار نمی گرفت و در نتیجه بعضی اوقات با معلم ها بحث می کرد (خنده).

يک بار رفتم مدرسه برای رسیدگی به امور تحصیلی ملیکا که یکی از معلم ها داشت از دست او گریه می کرد و می گفت ملیکا سر کلاس از من ایراد می گیرد که:خانم شما دارید شعر را اشتباه می خوانید (خنده),چهار چوب های مو جود در مدرسه ملیکا را اذیت می کرد و مدام دوست داشت از این چهار چوب ها خارج شود,الان هم که با هم صحبت می کنیم به من می گوید اگر بچه دار شوم خودم بهش درس می دهم (خنده).

همسرم با هنر آشناست

همسرم آقای هراتی در سال 1356 هم دانشگاهی من در دانشگده هنرهای دراماتیک بودند,ایشان طراح صحنه تئاتر هستند و در یکی از نمایش ها که من نقش ژاندارک را بر عهده داشتم به عنوان طراح صحنه در کنار گروه حضور داشتند.

ایشان با یکی از دوستان خوب من که هم دانشگاهی ما بود ازدواج کردند و به خارج از کشور مهاجرت کردند,اما متاسفانه همسر ایشان بر اثر بیماری از دنیا رفتند و ایشان دوباره چند سال پیش به ایران بازگشتند.آقای هراتی علاوه بر اینکه رشته طراحی داخلی را در کانادا خوانده اند,فارغ التحصیل رشته معماری نیز هستند و به طور حرفه ای نقاشی می کنند.

روحیات متفاوت خواهران شریفی نیا

در کل روحیات مهراوه و ملیکا با هم خیلی متفاوت است.بخشی از این تفاوت روحیات به تقسیم ژن برمی گردد,ملیکا یک سری از ژن ها را گرفته و مهراوه هم ژن های دیگری را, نمی توان گفت که ملیکا یا مهراوه صد درصد به من یا کاملا به پدرشان شبیه هستند.

فکر می کنم این دو هم از من و هم از پدرشان خصوصیاتی در خود دارند و در اصل مخلوطی از ما دو هستند.البته روحیات انسان اکتسابی هم هست, مهراوه در دوره دیگری بزرگ شد, از یک سالگی تا هفت سالگی اش را در شرایت سخت تری سپری کرد, اما ملیکا دوره یک سالگی تا هفت سالگی اش را در شرایط آسوده تری گذراند بنابر این شاید ملیکا نسبت به دنیای پیرامونش خیلی احساس امنیت می کند و مهراوه سختی های دنیا را از همان بچگی تجربه کرده است.
ارسال به دوستان