حمیدرضا عابدیخرسند در فرهیختگان نوشت:قبل از هر سخنی اجازه بدهید کمی درباره «اسم» و «اسامی» گفتوگو کنیم. «اسم» یک نشانه زبانی است. عامترین ویژگی اسم، این است که ارجاعی است به ماهیت و هویت موسوم. از اینجا به بعد اشیا و انسانها و اسامی خاص و عام از هم تفکیک میشوند.
در مورد اشیا، اسم به ماهیت و شکل آنها ارجاع میدهد. (مثلا لغت کوه را درنظر بگیرید) اسم انسانها به هویت ملی و قومی، جنسیت و فرهنگ اعتقادی ایشان دلالت دارد.
اما مهمترین نشانه مستتر در اسم، بیان مالکیت است. در بعضی از منابع دینی آمده: خداوند به انسان رخصت فرمود که اشیا و موجودات پیرامونی خود را نامگذاری کند و به این وسیله به او اجازه داد که اشیا و جانداران را به مالکیت خویش درآورد. در منابع اسلامی این تعبیر هست: اسمها از آسمان نازل میشوند.(۱) این عبارت، قبل از اینکه به تناسب اسامی اشاره داشته باشد، حاوی این تذکر است که مالک اصلی خداست و اسمگذاری انسانها بر جانداران و اشیا، اعتباری است و به نمایندگی از حضرت باری صورت میگیرد. در طول قرون چهارم تا هفتم هجری، اسم، کانون بحثهای فلسفی و عرفانی بسیاری شد. گروهی اسم را عین مسمی دانستند، یعنی اسم فنجان، خود فنجان است و از این راه کوشیدند معرفتی متفاوت در مقوله توحید و عرفان ایجاد کنند(۲) که البته در مجال این نوشته نمیگنجد.
در هر حال، اسم در قوانین مالکیت امروز نیز جایی درخور یافت. کسی که شرکتی را با اسم موردنظر خود به ثبت برساند در حقیقت محتوا و ماهیت آن شرکت را در تملک درآورده است. پدر، بر فرزند نام مینهد و از منظر قوانین حقوقی، نسبت به او نوعی ملکیت دارد. مردان قدیمی از افشای نام همسر خود نزد نامحرمان، ابا داشتند که البته هیچ ربطی به مردسالاری و تحقیر زنان نداشت بلکه صرفا از این اعتقاد سرچشمه میگرفت که اگر کسی نام ناموس کسی را بداند ممکن است در جایگاه شوهر او ـ بهعنوان یگانه محرم زن ـ خللی وارد شود.
اگر این مقدمه کوتاه و سنگین که برگرفته از منابعی علمی و تاریخی است برای شما مبهم بود ـ که احتمالا هست ـ حتما بند دوم را هم بخوانید!
در دو هفته اخیر، تب جزایر ایرانی بالا گرفت و هنوز هم فروکش نکرده است. اقدام رئیسجمهور در سفر به جزیره ابوموسی خشم و عجز دولتهای نخودی همسایه و پشتیبانان ناتوانش! را برانگیخت. موجی از هوچیگری رسانهای در سطح اروپا به هوا برخاست که البته مثل غبار، به زمین خواهد نشست. در داخل کشور عکسالعملها متفاوت بود.
گروهی انصاف را بر طاق نسیان گذاشتند و این سفر را تقبیح کردند و پارهای ـ ازجمله نگارنده این سطور ـ بر آن شدند که با تذکار و ارشاد، منتقدان را به بازنگری فراخوانند و فضایی یک دست و متحد، از آنگونه که امام راحل وحدت کلمهاش مینامید؛ پدید آورند. در این میان رویکرد استدلالی و سالم اغلب رسانههای دیداری داخلی ـ و حتی برخی از رسانههای خارجی ـ در بررسی منطقی و بیطرفانه ادعای امارات بسیار جالب توجه بود.
اکنون اگر مخاطب، عنوان «تاریخچه پرونده جزایر ایرانی» را در فضای مجازی جستوجو کند به حجم قابلتوجهی از اطلاعات مفید تاریخی و حقوقی دست خواهد یافت و خواهد دانست که اولا جزایر تنب بزرگ و کوچک و ابوموسی از قرنها پیش به ایران تعلق داشتهاند. دوم اینکه درخواهد یافت که همسایه نخودی، هیچ مدرکی برای اثبات ادعای خود ندارد جز تفاهمنامهای که در سال ۱۹۷۱ میان ایران و امارات امضا شده و البته تفاوت تفاهمنامه، توافقنامه و قرارداد را نیز به روشنی درخواهد یافت. در هفتههای اخیر شاهد پیشنهادات زیادی نیز بودیم. ازجمله اینکه جزیره ابوموسی به منطقه ویژه گردشگری بدل شود و اینکه هر ایرانی با جزیره ابوموسی عکسی یادگاری داشته باشد. اینجا نگارنده، گریزی به مقدمه اول خود در این نوشته میزند و میگوید که: همه این پیشنهادات، خوب و پسندیده؛ اما اوجب واجبات آن است که اسم ابوموسی را که کمتر از صد سال است باب شده باید با توجه به ملاحظات حقوقی و مصالح ملی کنار گذارد و نامی ایرانی و رسا بر این جزیره صددرصد ایرانی نهاد تا چنانکه گفته شد مالکیت تمام عیار کشورمان به منصه ظهور برسد.
۳
- دانشگاه آزاد اسلامی نیز در این میانه میتواند نقشآفرینی بیبدیل باشد. سالهاست که اهالی جزیره، از امکانات آموزشی و فرهنگی بیبهره بودهاند. وقت آن است برای ترویج فرهنگ ایرانی- اسلامی در این جزیره اقدامی صورت گیرد و زمینه استعلا و ارتقای فرهنگ و دانش اهالی آنجا فراهم آید که با نگاهی به پیشینه دانشگاه آزاد اسلامی و حضورش در مناطق محروم با اشکال مختلفی مانند دانشگاه و مدارس (مدارس سما) ، شاید بتوان روی بزرگترین مرکز آموزش عالی حضوری جهان هم حساب باز کرد.
پینگار:
۱ ـ الاسماء تنزل منالسماء
۲ ـ فرقه حروفیه و نقطویه از این دسته هستند.
منبع : روزنامه فرهیختگان