سرنوشت. از پیش نوشتهشده. تقدیر. در مقابلش اتفاق و... اینها جزو واژگانی هستند که احتمالا هر روز هر کداممان بارها و بارها میشنویم.
بهار در ادامه نوشت: اعتقاد عجیب ایرانیان به سرنوشتی از پیش نوشتهشده از گذشته تا به امروز بحثی جدانشدنی از فرهنگ عامیانه و بخشی از جامعه بوده و هست؛ چیزی که در تمام شئون زندگی و رفتار خودمان و اطرافیانمان به خوبی حس میشود.
از بحثهای روزمره زندگی بگیر تا بحثهای آکادمیک. این را حتی در ادبیات و متون گذشته تا امروز هم میتوان به راحتی مشاهده کرد. این یک واقعیت است که بستر زندگی هرکسی در مسیری قرار میگیرد و اغلب با توجه به شرایط موجود در آن مسیر به راهش ادامه میدهد و پیش میرود. این چیزی است که اغلب ما از آن به سرنوشتی از پیش تعیینشده یاد میکنیم که از قبل از طرف کائنات برایمان در نظر گرفته شده با این تفاوت که انگار یادمان میرود که خودمان هم در رقم زدن این سرنوشت موثر هستیم هرچند این تاثیر به هزار و یک دلیل بیرونی هم ربط پیدا میکند.
باور کنید خواستن و توانستن تنها یک شعار نیست. بخواهی میشود اما سخت است. حالا اگر به همهاش نرسی- که میشود رسید- بخش اعظم آن را به دست میآوری بیهیچ تردیدی. اگر به آن باور داشته باشی. این را بزرگی به من آموخت. دارم از تجربه شخصیام صحبت میکنم. اینکه اگر بخواهی میشود اما نباید یک نکته را هم درباره آن از یاد برد. اینکه برای رسیدن به هر چیزی باید بهایی داد و گاهی بهای رسیدن به چیزی ممکن است خیلی سنگین باشد. نمونه زیاد میشود برایش آورد. آن هم بستگی به باور و اعتقاد دارد. مثل کسانی که جان میدهند تا خاک و آبرویشان را حفظ کنند.
آنهایی که ما میگوییم شهید. شهید برای رسیدن به عزت بالاترین سرمایهاش را میدهد که جانش است. یکی دیگر برای رسیدن به مقام هر چیزی را که دارد میدهد. حتی آبرویش را. این هم بهای گزافی است. دیگری برای رسیدن به پول این کار را میکند. هر چیزی بهایی دارد. باز به گفته رفیقی هر چیزی را هم میشود در این جهان خرید فقط رقمش فرق میکند. هرکسی را. قیمت دارد اما. بگذریم میشود ساعتها درباره این موضوع بحث کرد و از شاخهای به شاخه دیگر پرید و گفت اما نه مجالش است و نه جایگاهش.
در نهایت اینکه سرنوشت با این تفکری که دربارهاش گفتم در حقیقت بهایی است که شما برای آن راهی که در زندگیتان انتخاب کردهاید خواهید پرداخت. قیمتی که خودتان تعیینکننده آن هستید بیهیچ برو برگردی. سرنوشت را میشود از این منظر قبول داشت. هرچند قطعا دیگرانی هم هستند که عقاید متفاوتی نسبت به این ماجرا خواهند داشت. درست مثل دوستانی که در این پرونده کوچک درباره آن نوشتهاند. درباره سرنوشتی که عقیده دارم دست خود آدم است اگر با این دید ببینید هر چند از منظر دیگری هم میتوان آن را به اتفاقات و نتایج یک عمل ربط داد وتعریف کرد. از نتیجهای که باز آن هم به خود ما برمیگردد. بگذریم. برویم سراغ ادامه ماجرا.