عصرایران - محمود احمدی نژاد ، در ماه های اخیر ، بر شدت مخالف خوانی هایش افزوده است:
-نمی گذارند کار کنیم.
-بُردند و خوردند.
-فساد هست.
-به دنبال عدالت هستیم.
-باید اصلاح تند و سریع انجام دهیم.
-اگر افشایشان کنم بدبخت می شوند.
- و ادبیاتی نظیر این موارد.

در این باره:

1 - هشت سال قبل و چهار سال قبل نیز احمدی نژاد همین ها را می گفت!
مردم هم به او رأی دادند که چنین مسائلی در میان نباشد: محمود احمدی نژاد ، مخالف فقر و فساد / محمود احمدی نژاد ، دزدگیر 88 (یادتان که می آید؟).

این که این شخص ، بعد از 8 سال دوباره برگشته سر خانه اول ، یعنی این که هر آنچه وعده داده بوده ، دود شده و رفته هوا !
یعنی این که دولت او مردم را سر کار گذاشته بود.
یعنی این همه انرژی مصرف کردیم و هزینه دادیم و حالا می بینیم که دور زده ایم و به جای خط پایان با حتی میانه مسیر ، سر از نقطه شروع در آورده ایم ؛ درست مثل کارتون ها: "هی بچه ها! ما قبلاً از اینجا رد شدیم ؛ داریم دور خودمون می چرخیم، ما گم شدیم!"

2 - آقای دکتر ! حتماً در ایام نوروز ، "سررسید" هدیه گرفته اید. نگاهی به روی جلدش بکنید ،نوشته است 1392 . این ، سال پایان ریاست جمهوری شماست نه سال پایانی رئیس جمهور قبلی.

شما الان باید "پاسخگو" باشید ؛ 8 سال کشور در اختیارتان بود. دستکم 6 سالش را همه قوا با شما "همکاری تمام عیار" نزدیک کردند و همه هم برایتان هزینه کردند و نتیجه هم با مدیریت شما ، شد همینی که حتی خودتان هم از آن شاکی هستید!
شما 8 سال رئیس جمهور این مملکت بودید ، به شما نمی آید "اپوزیسیون" باشید ، اصلاً نمی توانید اپوزیسیون باشید. اصلاً اپوزیسیون چی؟ اپوزیسیون خودتان آقای رئیس جمهور؟!

فرار به جلو به جای پاسخگویی ، شیوه مردان شجاع و نترس نیست. شما که همیشه می گفتید از هیچ چیز نمی ترسید ، حال چه شده که از پاسخگویی می ترسید؟
برای تورم وحشتناک و مستمر ، گرانی های بی پایان و بی سابقه ، رکود در اشتغالزایی و رکورد در بیکاری ، چند برابر شدن میزان نقدینگی ، چند برابر شدن میزان بدهی های بانکی ، کاهش شرم آور ارزش پول ملی و ... چه پاسخی دارید؟ این ها فقط مسائل اقتصادی بود، در سیاست و اجتماع و فرهنگ و ... که اوضاع همین گونه است.

الان وقت آن است که کاندیداهای دیگر شما را نقد کنند تا بلکه بتوانند چند سالی را هم آنها در پاستور سپری کنند. وقت نقّادی شما گذشته است، زمان پاسخگویی شماست ، درست مانند صندوقداری که دخل را تحویل گرفته و غروب باید حساب و کتاب پس دهد نه این که داد و بیداد راه بیندازد تا بلکه ماجرای دخل و صندوق را از یادها ببرد و بی محاسبه از صحنه بیرون برود.

تماشاخانه