فلسفه برای کودکان (فبک) یا فکرپروری برای کودکان یا P4C یکی از شاخههای آموزش فلسفه است که به پرورش قدرت استدلال و تفکر فلسفی در کودکان میپردازد.
در اواخر سالهای ۱۹۶۰، وقتی متیو لیپمن در دانشگاه کلمبیا واقع در نیویورک در رشتهٔ فلسفه مشغول تدریس بود، متوجه شد که دانشجویانش فاقد قدرت استدلال و قضاوت هستند. او به این نتیجه رسید که برای تقویت قدرت تفکر این دانشجویان دیگر بسیار دیر شدهاست و قدرت استدلال باید از همان کودکی تقویت شود. لیپمن را بنیانگذار فلسفه برای کودکان میدانند.
از اينرو ليپمن كتاب كشف هري استوتلمير را نوشت. در سال 1970 اين كتاب به آزمايش گذاشته شد و بنظر مي رسيد بخوبي كارگر افتاده است. در پي آن براي معلمان يك كتاب راهنما كه شامل صدها تمرين فلسفي بود، نوشته شد. آن كتاب هم بخوبي نتيجه بخش بود.
پس از چند سال، كتاب ليزا كه منحصراً مربوط به اخلاقيات بود و كتاب تكملة كتاب هري بود و به كودكاني اختصاص داشت كه اندكي بزرگتر بودند نوشته شد. كتاب هاي بيشتر و بيشتري نوشته شد كه هر كدام ويژة سطوح سني خاصي بود. اين كتابها به همراه كتابهاي راهنماي كمك آموزيشان بودند.همچنين مجموعه متنوعي از كتابهاي نظري تأليف و منتشر شد.
معروفترین روش آموزش تفکر به کودکان با روش فلسفی، "فلسفه برای کودکان " است. این روش ابتدا در آمریکا و سپس در پنجاه کشور جهان، به اجرا در آمد.
در این روش داستانهایی نوشته و یا انتخاب میشوند که فلسفه را در قالب شخصیتهای تخیلی ارائه میدهد. اگراین داستانها، موضوعات یا حوادث متمرکزی داشته و برای کودکان جذاب و بحث انگیز باشند (در عین حال که ارتباط خود را با تجارب زندگی روزمره کودکان حفظ میکنند)، آنها از داستانها لذت برده و ترغیب خواهند شد که فکر کرده و تحقیق نمایند.
یکی از راههای مؤثری که به کودکان کمک میکند تا این مهارت را کسب کنند، درگیر کردن آنها از لحاظ عاطفی و ذهنی در زندگی "شخصیتهای داستانی" است که این کار فرایند پرسش و پاسخ را در کودکان ایجاد میکند.
به عقیده شارپ (یکی از فعالان فلسفه برای کودکان در استرالیا) در کتابهای فلسفه برای کودکان، هر صفحه باید شامل مفاهیم فلسفی گوناگون باشد که در سطح سنی بیشتر کودکان عادی به نظر برسد و مهمتر از همه اینکه بحثانگیز بوده و آنقدر بدیهی باشند که بسختی بتوان به آنها توجه کرد.
هر داستان باید دارای شخصیتهای تخیلی باشد که کودکان بتوانند آنها را الگو قرار دهند. همچنین هر داستان باید یک پرس وجوی مشترک و میل به ساختن اندیشههای یکدیگر را شکل دهد و در حالی که یک نوع احساس اعتماد، ارزش و انسجام را بوجود میآورد با کار جمعی گروه یکی گردد و تا آنجا که امکان دارد تلاش شود تا ابعاد فلسفه اعم از اخلاق، منطق، زیباییشناسی، انسانشناسی، متافیزیک و ... را دربر گیرد.