روزنامه اعتماد - عباس عبدي، پيروزي حسن روحاني در انتخابات را، تكرار تجربه دوم خرداد سال
76 ميداند و معتقد است كه امروز زمان مطرح كردن مطالباتي همچون رفع حصرها
نيست. عبدي ميگويد اولويت دولت جديد بايد ايجاد وحدت و همبستگي ملي باشد و
پس از آن به پشتوانه حمايت مردمي از دولت و انسجام داخلي، به حل مشكلات
بينالمللي پرداخت.
ابتدا بگوييد
كه اين راي غيرمنتظره و قاطع با توجه به همه فضاسازيهاي قبلي، چه معنايي
دارد؟ به ويژه اينكه اينبار برخلاف آنچه گفته ميشد، سبد راي اصلاحطلبان
تنها منحصر به طبقه متوسط نبود و همه اقشار جامعه به نامزد اصلاحطلبان راي
دادند.
ابتدا بايد ببينيم كه مردم در اين ماجرا چه حسي داشتند.
من وقتي با اكثر تحليلگران صحبت ميكنم، نخستين حسشان اين است كه در برابر
رفتار مردم باختهاند. اين انتخابات نشان داد كه مردم در امور مهم خود نه
تحت تاثير رسانههاي خارجي و فضاي مجازي هستند و نه تحت تاثير جو مايوس و
نااميدكننده برخي از نيروهاي سياسي داخل كشور.
مردم با وجود همه
انتقادها به سيستم يك اعتماد نسبي دارند كه باعث ميشود راه انتخابات را
كمهزينهترين و در عين حال پردستاوردترين راه بدانند.
بنابراين
مردم براي اينكه ايران را از قرار گرفتن در مسير ديگر كشورهاي منطقه دور
كنند، اين راه كمهزينه را انتخاب كردند و همين مردم بودند كه بالاخره
خواست خود را به سياستمداران تحميل كردند. اين يك طرف قضيه است.
اما
طرف ديگر قضيه، حكومت است. بايد گفت كه فارغ از جريان رد صلاحيتها، رفتار
حكومت پس از آن ماجرا بسيار عاقلانه و درست بود. من شخصا معتقدم كه رهبري
نظام در اين قضيه بيشترين نقش را داشت. وقتي حكومتي چهار سال تحت فشار
تبليغاتي درباره مسائلي نظير كودتاي انتخاباتي قرار دارد، اما در نهايت
انتخاباتي را برگزار كند كه بيش از 70 درصد مردم در آن شركت كنند و بسيار
آرام و قابل اعتماد براي همه طرفها، اين انتخابات برگزار شود، اين يك
پيروزي عظيم براي حكومت و كشور ايران و مصداق واقعي حماسه سياسي است و
اميدوار بايد بود كه در ادامه با اجراي خواست مردم از خلال اين انتخاب خود
اين حماسه تداوم يافته و اقتصادي نيز بشود.
مجموعه اين شرايط موجب
شكلگيري اين پديده ميمون شد. به عقيده من اين انتخابات از همه انتخابات
گذشته ايران، به لحاظ معناي سياسي، عميقتر بوده و ميتوان اميدوار بود كه
اين مقطع زماني، آغاز يك روند نوين در جامعه ايران باشد.
شما
گفتيد كه مردم تحت تاثير نيروهاي سياسي موجود نبودند. اما تحليلهاي زيادي
هست كه كنارهگيري آقاي عارف و دعوت آقاي هاشمي و آقاي خاتمي را علت ايجاد
اين موج فراگير بيان ميكند. شما اين تحليلها را قبول نداريد؟
اين
حرف كاملا درستي است و در گفتوگوهاي ديگر هم به آن پرداختهام و آن را
مهمترين موفقيت اصلاحطلبان و آقاي خاتمي دانستهام. اما در آغاز كار، اصل
شركت در انتخابات را مردم به اين نيروها تحميل كردند. افتخار بزرگ
اصلاحطلبان اين بود كه توانستند نشان دهند كه ميتوانند پاسخ مناسبي به
اين خواسته مردم بدهند. تصميم بزرگي كه اصلاحطلبان درباره يكي كردن
نامزدشان گرفتند، نشان داد كه تعيينكننده سرنوشت انتخابات در ايران،
اصلاحطلبان هستند.
در واقع اينكه موضوع در چند سال به طور مكرر
تكرار ميشد كه طرف مقابل، انتخابات را به صورت نهايي ميتواند مهندسي كند
غلط است. اين يك افسانه است كه بايد براي هميشه كنار گذاشته شود. چون اين
انتخابات نشان داد كه اگر اصلاحطلبان مانند اينبار خودشان درست تصميم
بگيرند، هميشه ميتوانند تعيينكننده اصلي انتخابات باشند و كل بازي طرف
مقابل را هم تابع بازي خودشان كنند. بنابراين حرفي كه من زدم نافي تاثير
اصلاحطلبان نيست، بلكه اين دو حرف مكمل هم هستند.
يعني
به عقيده شما، اگر اصلاحطلبان در اين انتخابات شركت نميكردند و مردم را
هم دعوت به حضور نميكردند، مردم خودشان پاي صندوقها ميآمدند؟
اصلاحطلبان
در اين انتخابات، جهتگيري راي را مشخص كردند و نه اصل شركت را. اصل
مشاركت اگر اصلاحطلبان وارد ميدان نميشدند، مقداري كمتر از الان ميشد،
شايد به 60 تا 65 درصد هم ميرسيد، اما نكته مهم در رفتار اصلاحطلبان اين
بود كه اينبار جهتگيري راي را مشخص كردند. من معتقدم اگر اصلاحطلبان
نميآمدند و اين جهتگيري را تعيين نميكردند، درست است كه مشاركت در
انتخابات كمتر ميشد، اما دستاوردي را كه ميخواستند به همراه نداشت. در
واقع بايد منصف بود و گفت اينطور نيست كه اصلاحطلبان توانستند همه مردم
را پاي صندوقها بياورند، اما بايد گفت كه در جايگاه خود خيلي خوب عمل
كردند.
درباره تعيين جهت راي
مردم، يك سوال اساسي وجود دارد و آن هم اينكه چرخش راي طبقه متوسط به پايين
آن هم به صورت يكپارچه در تمام كشور، آن هم در شرايطي كه گفته ميشد همين
طبقه در سال 88 تحت تاثير روشهاي تيم دولت، از گزينه اصلاحطلبان رويگردان
شدهاند، چه تحليلي دارد؟
اين سوال پاسخ روشني دارد. من قبلا هم
گفتهام كه راه نجات مملكت از انتخابات سال 88 نميگذرد بلكه از تكرار
انتخابات سال 76 ميگذرد. اين انتخابات به لحاظ همه عوامل، تكرار انتخابات
سال 76 است. الگوي انتخابات سال 76 بيش از آنكه به يك طبقه خاص توجه كند،
معطوف به نيازهاي كلان، اساسي و فوري همه مردم بود.
الان يك
سرمايهدار شمال شهري و يك فرد از طبقه متوسط شهري و يك فرد روستايي همه با
يك بحران عام مواجه هستند. به همين دليل چون شعارهاي مطرح شده مربوط به يك
طبقه خاص نبود و كلان مملكت را نشانهگيري كرده بود، پاسخ خودش را گرفت.
اگر
در انتخابات قبل هم ميتوانستند از همين مسير وارد شوند، اساسا نتايج
متفاوتي به دست ميآمد. ما هنوز به جايي نرسيدهايم كه احزاب و گروهها
بتوانند طبقات خاصي را نمايندگي كنند. الان در مرحلهيي هستيم كه مردم حس
ميكنند تحريم فقط فقرا را نشانه نميگيرد، بلكه سرمايهداران و طبقه متوسط
را هم نشانه ميگيرد. اگر خداي نكرده جنگ از خارج كشور عليه كشور ما آغاز
شود، گريبان همه را ميگيرد و در اين شرايط اگر مردم حس كنند، نامزدي آمده
كه ميتواند اين نگرانيهاي مشترك را پاسخ دهد، همه اقشار جامعه پاسخي
يكسان به او خواهند داد.
در نتيجه شما ميبينيد كه بنابر اطلاعات
موجود، توازن آرا در اكثر نقاط كشور يكسان است. حتي در يك استان بين شهر و
روستاها هم تفاوت چنداني نيست. چون شعارهاي مطرح شده، معطوف به نيازهاي
كلان همه طبقات و گروههاي اجتماعي است.
با
توجه به اينكه انتخابات 92 را تكرار انتخابات سال 76 ميدانيد، فكر
ميكنيد بايد چه كنيم تا سرنوشت دولت جديد مانند سرنوشت دولت اصلاحات نشود؟
به طور مشخص در پاسخ به مطالبات اجتماعي و سياسي موجود در جامعه بايد چه
رويهيي را پيش گرفت تا نه بدنه اجتماعي دلسرد شود و نه دولت و حاميانش به
تندروي متهم شوند؟
اولا همه بدانيم كه دولت قرار نيست با رويكرد
مطالبهمحور وارد تعامل با حاكميت شود. بلكه بايد از موضع حل مشكلات وارد
شود. هرچند كه ممكن است اين دو در مواردي يكسان باشند اما واقعيت اين است
كه دولت و اصلاحطلبان و اين نيروهايي كه قرار است با رييسجمهور جديد كار
كنند، خودشان را به عنوان راهحل مشكلات ارائه كنند نه به عنوان طراح مسائل
جديد براي كشور و احيانا نماينده مطالبات عدهيي خاص.
من فكر
ميكنم نيروهاي اصلاحطلب بايد در چارچوبهاي روشن، روابط خود را با دولت و
حاكميت و رهبري باز تعريف كنند و براي برطرف شدن مسائل و نقارهاي موجود
كوشش كنند. قاعدتا در اين صورت طرف مقابل هم به رفتار اصلاحطلبان پاسخ
خواهد داد.
اما به عقيده من الان زمان مناسبي براي طرح آن دسته از
مطالباتي كه مساله عام مردم نيست، نيست بلكه بهتر است الان ما به درك بهتري
از اين انتخابات برسيم و تحليلهايمان را تغيير دهيم. نيروهايي كه نااميد
بودند ببينند چرا اشتباه ميكردند و در موضع و تحليل خود تجديدنظر كنند و
ببينند كجاي تحليلهايشان ايراد داشت كه امروز با وضعيت جديد مواجه
شدهاند، اگر اين كار را نكنند دوباره همان اشتباهات را به صورت ديگري
تكرار خواهند كرد. بعد از اينكه اين سوالات پاسخ داده شد، ميتوانيم از دو
هفته آينده به سوال شما بپردازيم كه البته جوابهاي مبسوطي هم خواهد داشت.
اما
بلافاصله پس از اعلام نتايج اوليه، نخستين خواستههايي كه مطرح شد، رفع
حصر آقايان موسوي و كروبي و آزادي زندانيان و دلجويي از آسيبديدگان سال 88
است و اين مطالبات در فضاي مجازي به سرعت رو به افزايش است. چگونه بايد
بين اين مطالبات بدنه اجتماعي و برنامههاي دولت تعادل ايجاد كرد؟
اين
همان اشتباهي است كه بايد از آن پرهيز كرد. آقايان كروبي و موسوي هم
خواهان بهبود شرايط كشور هستند. اين مسائل تحت تاثير فضاي مجازي است.
نخستين كاري كه بايد دولت جديد و اصلاحطلبان انجام دهند اين است كه دور
اين فضاي مجازي يك خط قرمز بكشند. اين فضا به معناي واقعي «مجازي» است. اگر
اين فضا واقعي بود الان هيچكس نبايد در انتخابات شركت ميكرد. آنهايي كه
تحت تاثير اين فضاي غيرمسوول مجازي هستند، هيچ كاري نميتوانند بكنند.
افرادي كه تحت تاثير اين فضا بودند تا دو ماه پيش اگر درباره انتخابات حرفي
ميزديم آنقدر انتقاد ميكردند كه حد نداشت.
بنابراين نخستين كار
اين است كه تحت تاثير فضاي مجازي نباشند و در فضاي واقعي تصميمگيري كنند.
آنهايي كه در فضاي مجازي مطالبات را تعيين ميكنند، همانهايي هستند كه تا
قبل از اين تحريمي بودند. اما مردم در سياست داخلي نياز به يك آرامش دارند و
انعكاس اين آرامش را در سياست خارجي ميخواهند. طبعا اثر اين دو مورد در
بهبود وضعيت اقتصادي و معيشتي انعكاس خواهد يافت. اين بدان معنا نيست كه
كسي خواهان رفع حصر نباشد اما راهش اين نوع برخورد نيست، اين كارها حصر را
طولانيتر ميكند همچنان كه تاكنون كرده است.
در
بعد ديپلماسي و مشكلاتي كه در سطح بينالمللي با آنها مواجه هستيم، چه
انتظارات كوتاهمدت و بلندمدتي را ميتوانيم از دولت جديد داشته باشيم؟
در
سياست خارجي، به هيچ هدف موثري دست نخواهيم يافت، مگر اينكه دولت ما
قدرتمند و مستحضر به پشتيباني ملت باشد. بنابراين رسيدن به هريك از اهداف
دولت در سياست خارجي مستلزم يكپارچگي سياسي در داخل است. الان بهترين وقت
است كه دولت نشان دهد كليت ملت ايران حامي سياستهايش است. اين براي
عقبنشيني غرب درباره تحريمها و بحث هستهيي و مساله سوريه ميتواند موثر و
مفيد باشد.
يك دولت موثر و قدرتمند، نخستين اولويتش اين است كه از
منافع ملياش دفاع كند. بنابراين الان اشتباه است كه به سرعت به سياست
خارجي بپردازيم. ابتدا بايد بنيانهاي سياست داخلي تقويت شود و اتحاد و
يكپارچگي داخلي شكل بگيرد و همه نيروهاي داخل حكومت اعم از اصلاحطلب و
اصولگرا در يك چارچوب قابل فهم قرار بگيرند، سياست خارجي هم در مسيري كه
تامينكننده منافع كشور است قرار خواهد گرفت.
با توجه به تجربه سه دولت گذشته و چالشهاي پيش روي اين دولتها، چه چالشهايي را پيش روي اين دولت ميبينيد؟
چالشهاي
اين دولت خاص خودش است. مساله اصلي كه مردم با آن درگير هستند، چالش
اقتصادي است. اين دولت به محض شكلگيري بايد در شش ماه اول وقت خود را صرف
حل بودجه امسال كند و بعد هم وارد بودجه سال آينده ميشود و اين فاجعهيي
است كه هيچ دولتي نميتواند آن را حل كند و همه بايد در اين باره حامي دولت
باشيم و منصفانه نظر دهيم. اين مساله در كنار چالشهاي ديگر نظير بيكاري و
تورم مهمترين مسالهيي است كه دولت جديد با آن درگير است.
در
سياست خارجي هم بحث تحريمها وجود دارد ولي به نظر من مهمترين چالش اين
دولت، رسيدن به يك وحدت سياسي، براي داشتن يك سياست خارجي عقلاني و با ثبات
و برداشتن گامهاي موثر اقتصادي است تا بتوانيم در دو سال آينده، اقتصاد
را به جايي برسانيم كه به مسير توليد بازگردد. بنابراين مساله اصلي مردم
اقتصاد است اما راهحل آن ثبات و وحدت سياسي است. من اميدوارم با وحدت نظر
همه نيروها و همدلي مردم اين اتفاق بيفتد. حكومت و مقام رهبري هم پالسهاي
قابل قبولي دادهاند و اگر اين طرف هم به آن گامها پاسخ مثبت بدهد، فكر
ميكنم تا پايان تابستان بتوانيم اين مرحله اول را پشت سر بگذاريم.
با
توجه به حمايت نمايندگان مجلس از سه نامزد ديگر انتخاباتي، اين احتمال
وجود دارد كه باز هم شاهد اختلاف و تنش بين مجلس و دولت جديد باشيم؟
اين
بستگي به رفتار ما دارد. اما اين را هم بايد بدانيم كه مقام رهبري اجازه
نخواهد داد كه عدهيي از نمايندگان اين مجلس هر كاري دلشان خواست انجام
دهند، اين را مطمئن باشيد. به هر حال يك سياستهاي كلي وجود دارد و وقتي
كسي انتخاباتي به اين پرشوري را ميپذيرد و از منافع بسيار آن براي كشور
بهرهمند ميشود، بالطبع ديگر نتايج آن را هم ميپذيرد و قرار نيست كه
دوباره همان وزراي دولت فعلي همان كارها را كنند. ضمن اينكه اين مجلس در
مقابل آن رييسجمهور كه اظهاراتش فاقد اعتبار علمي بود هميشه حرفشنوي داشت
و دليلي ندارد كه در مقابل رييسجمهور جديدي كه عقلانيت و قانون را سرلوحه
خود قرار ميدهد ايجاد مشكل كند.
ضمن اينكه آقاي رييسجمهور
ميتواند از بين نامزدهاي ديگر و نيروهاي حامي آنها استفاده كند، چون ما به
دنبال يك وحدت ملي هستيم و قرار است كه همه با دولت همراهي كنند. البته
طبيعي است كه يك عده تندرو هم وجود دارند، اما فكر نميكنم مجموعه حاكميت
رضايت بدهد كه اين اقليت رفتاري كنند كه موجب اختلال شود. ما ميتوانيم
افرادي را كه در مجلس به دنبال چنين رفتارهايي هستند بشناسيم. اما نبايد
اجازه دهيم اين كار را بكنند و بايد آنها هم در چارچوب قانون با دولت
همكاري كنند. چون اگر مجلس اين كار را نكند، مردم ميفهمد كه همان رفتارهاي
رييسجمهور قبلي شايسته مجلس است.