دکتر محمدرضا عارف در بخشی از گفتوگوی مفصل خود با ماهنامه مدیریت
ارتباطات از دلایل پایبندی خود به سیدمحمد خاتمی رئیس جمهور پیشین کشورمان
گفته است:
شما هشت سال در دولت آقای خاتمی نقش کلیدی داشتید اما اینقدر رسانهای نشده بودید...
منش
من این است که غیررسانهای وظیفهام را انجام دهم. همیشه دیدگاهم همین
بوده، در خلوت از اعتقادات و خطوط قرمزم کوتاه نمیآمدم اما اگر اختلافی با
مافوق خودم داشتم، نمیگذاشتم رسانهای شود، چراکه احساس میکردم بیان
اختلافات ضرر میرساند. باید به مردم نشان میدادیم که با آرامش کار
میکنیم و «اختلاف نظر» هم امر ارزشمندی است. هیچگاه نخواستم از مافوقم
عبور کنم. در تمام این 30 سال امکان عبور از مافوقم را داشتم ولی هیچگاه
غیر اخلاقی عمل نکردم.
پایبندی شما به آقای خاتمی هم به همین دلیل بود؟
بله.
یعنی هنوز هم آقای خاتمی را مافوق خودتان میدانید؟
(میخندد) الان که هیچکدام پست حقوقی نداریم.
در انتخابات هم شما مرامی از خودتان نشان دادید و اسم آقای خاتمی را دوباره در رسانهها مطرح کردید.
من
این را وظیفه اخلاقی خودم میدانستم، نه به عنوان پایبندی به شخصی که
قبلاً مافوق من بوده است. اعتقاد دارم ما باید شخصیتهای برجسته کشورمان را
حفظ کنیم و اگر کسی آمد مدتی خدمت کرد، از جایگاهش باید حفاظت کنیم.
شخصیتکشی جفا در حق کشور و نظام است. دلیل دیگر هم این بود که من با شخص
ایشان همکاری داشتم و ویژگیهای مثبتشان را دیده بودم و باید از این
ویژگیها دفاع میکردم. به هر حال هر کسی نکات مثبت و منفی دارد اما شأن
انسانها باید حفظ شود.
شما به خواست آقای خاتمی و دوستان دیگر کنارهگیری کردید...
دوستان دیگر نه، آقای خاتمی. چون من ایشان را در کل جریان به عنوان رهبر اصلاحات معرفی کردم و تا آخر هم پایش ایستادم.
با
توجه به سابقه انتخابات سال 88 و تجربیات قبل که به خاطر دوستان دیگری جلو
نیایید یا کنار بکشید، چقدر پیشبینی میکردید که این اتفاق در این دوره
بیفتد؟
من در انتخابات حضور جدی داشتم.
میدانستم دیگران حاضر نیستند به نفع من کنار بکشند اما من در چارچوب منشور
اخلاقی کار میکردم، به آن پایبند بودم و خود را متعهد به سخنانم
میدانستم.
شما تعهدتان فقط به آقای خاتمی بود.
نه،
اتفاقاً اگر میماندم مطابق تعهدم به اصلاحطلبان عمل کرده بودم. آقای
روحانی هم از اول گفته بود مستقل است. اصلاحطلبان هم با آن مکانیسمی که
آقای خاتمی گذاشته بودند (شورای مشورتی اصلاحطلبان)، به من رسیده بودند.
من میتوانستم بگویم آقای خاتمی، من میمانم. شما این روش را رفتید به من
رسیدید. من هم هستم. در واقع من فراتر از تعهدات خودم و اخلاقی عمل کردم.
شما
فرمودید با آقای خاتمی هماهنگ نکرده بودید و فقط در مورد کاندیداتوری به
ایشان اطلاع داده بودید و ایشان هم در جریان قرار گرفته بود ولی الان
فرمودید که آقای خاتمی به شما رسیده بود.
آقای خاتمی
سازوکاری گذاشت بین چهار کاندیدای اصلاحطلب شامل آقایان مهرعلیزاده،
شریعتمداری، جهانگیری و بنده تا بر اساس مکانیسمی یکی از ما جلو بیاید. دو
نفر از این جمع ثبتنام نکردند. یک نفر هم صلاحیتش احراز نشد. پس من ماندم.
من اگر میخواستم بهانه سیاسی بگیرم، میتوانستم بگویم کاندیدای اجماع شما
که من بودم...
در مورد این چهار نفر توافق شده بود یا آقای خاتمی آنها را انتخاب کرد؟
آقای خاتمی انتخاب کرد، جلساتی گذاشت...یک شورای 16 نفره...
ولی توافق کردید.
در
واقع شورای 16 نفره تشکیل شد. هر کدام از کاندیداها دو نفر نماینده در
شورا داشت، هشت نفر را هم خود آقای خاتمی مشخص کرد و این شورا به شورای
اجماع اصلاحطلبان تبدیل شد که رسانهها هم آن را مطرح کردند.
در
آن چارچوب عملاً یک نفر بیشتر نماند. من فراتر از تعهد جریانی حرکت کردم.
به خاطر اینکه خیلی آن طرفتر را میدیدم. من به جای جمعه 24 خرداد 92، 24
خرداد 1422 را هم میدیدم، 30 سال آن طرفتر را میدیدم و بر آن اساس و
برای ارائه یک الگوی اخلاقی در سیاست اقدام کردم. خوشبختانه مورد استقبال
بیسابقه مردم هم قرار گرفت.
اگر
آقای روحانی به نفع شما کنار میکشید، الان شما رئیسجمهور بودید. این
روند کنارهگیری شما تا چه حد دموکراتیک بوده است؟ یعنی بعضاً یک ملاقات با
شما یا نامه آقای خاتمی باعث شد...
من ملاقاتی نداشتم.
ببینید من باز بر مبنای اخلاقی و خرد جمعی و اینکه همگرایی را یاد دهم، از
اول گفتم اگر آقای خاتمی یا آقای هاشمی بیایند، کنار میکشم. بعد هم گفتم
به اجماع اصلاحطلبان حول محور آقای خاتمی تمکین میکنم، میخواهد با
سازوکار دموکراتیک باشد یا غیردموکراتیک. این تعهد من بود.
فقط به خاطر اخلاقی که داشتید؟
من همیشه به قولم عمل کردهام.
یکی از آفتهای تغییر دولتها جابهجایی گسترده مدیران است.
به جد با آن مخالفم.
توصیه شما در این زمینه به آقای روحانی چیست؟
شایستهسالاری را مبنای انتخاب خود قرار دهند.
خیلی سخت است.
نه
سخت نیست. اگر مبنا توانایی، تعهد و کارایی فرد باشد، امکانپذیر است.
البته بهطور طبیعی آنکه به شما نزدیکتر است، در اولویت قرار دارد.
تا چه حد قائلید وزیرانی که در دولتهای سازندگی و اصلاحات بودند، مجدداً بیایند و وزیر شوند؟
چرا نشوند؟
صلاح است؟
مبنا باید کارایی باشد...
این بدان معنی نیست که در سالهایی که این افراد در عرصه نبودند، هیچ جوانی لیاقت آن پست را نداشته؟
اگر
مدیران جوانتر کارا وجود داشته باشند، در شرایط مساوی بهتر است از
جوانترها استفاده شود اما نباید خودمان را از نسل اول و دوم محروم کنیم.
تجربه هم خیلی مهم است.
آنها در اتاقهای مشاوره و اتاقهای فکر نمیتوانند کمک کنند؟
چرا،
ما مطرح کردیم دو شورا، شورای مشاوران و حتی شورای منتقدان داشته باشیم
ولی نباید شرط بگذاریم که هر کسی وزیر میشود باید مثلاً زیر 40 سال داشته
باشد. توانایی و تجربه افراد مهم است.