۰۷ دی ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۷ دی ۱۴۰۳ - ۰۵:۰۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۲۹۶۲۳۵
تاریخ انتشار: ۱۰:۴۷ - ۲۷-۰۶-۱۳۹۲
کد ۲۹۶۲۳۵
انتشار: ۱۰:۴۷ - ۲۷-۰۶-۱۳۹۲

گزینه مناسب برای استانداری آذربایجان غربی کیست؟

آینانیوز ؛ حامد عطائی - شکست واژه ای است که شهردار اورمیه با آن بیگانه است و این برای مدیری که پله های ترقی را یکایک در حال بالا آمدن است یعنی یک طالع بلند.
این مرد در چند سال اخیر در هیچ عرصه ای ناکام نبوده و این برای یک مدیر در آذربایجان غربی شرایطی استثنایی است.

اینکه چگونه بعد از انتشار وسیع عکسهای محمد حضرت پور در کنار رئیس دولت قبل، در جریان آخرین سفر استانی، او می شود گزینه غیرقابل کتمان برای تصدی گری مسئولیت اجرایی در دولت بعد، دلیلی جز همان طالع بلند و روحیه جهادی ندارد و این در حالی است که او همچنان برجریانی سیاسی که از آن برخاسته وفادار است.

البته حرف و حدیث ها در مورد اینکه اصلا آیا نام شخص حضرت پور به روی میز رحمانی فضلی یا یونسی و یا بالاتر از آن راه یافته  یا نه بسیار است، همچنانکه این گمان آفرینی ها و گمانه زنی ها خاصیت فضاهای رسانه ای و محافل سیاسی است که این بار به لیست بلندبالایی از گزینه های مطرح برای جانشینی وحید جلال زاده یک شهردار را هم اضافه کرده اند.

شهرداری که نخستین بار است شانیتی به صندلی و میزش داده که بشود جایگاه حقیقی و حقوقی اش را درگیر گمانه های معمول فضای انتصابات جدید کرد.

شاید هیچ تحلیل گری، ده سال قبل از این، حتی تصور اینکه یک روستازاده روستایی صفت بتواند جهشی شش ساله در حیات سیاسی خود ایجاد نموده و یکی از گزینه های مطرح برای عالی ترین دستگاه اجرایی آذربایجان غربی باشد را به مخیله اش راه نمی داد.

کسیکه سروشکل مدرن این روزها و افق روشن شهری که تا چندسال قبل با اغراق و تخفیف به روستایی بزرگ می مانست، مدیون نگاه و توان خطرپذیری بالای اوست.

حضرت پور شهری ساخت که در سرعت ساخت و ساز و رعایت یک سری اسلوب های فنی و عمرانی،  تنه به تنه شهرهای توسعه یافته این روزهای کشور می زند و بسیار زودتر از آنی که بزرگ شهرهای دیگر، پیام توسعه انسان محور و شهروند محور مرسوم در دنیا را دریابند، به سراغ این الگوی توسعه شهری در کنار توسعه عمرانی و فیزیکی رفت.

او علاوه بر تقویت بنیه مالی شهر، نیروی انسانی چهارهزارنفری شهرداری را نیز در زمره شهروندان قرار داده و در درجه اول به کمک  معیشت و رفاه کارکنان رفت تا چراغ خانه را پیش از مسجد روشن کرده باشد.

رفتار حضرت پور با مدیران زیردستش یک رفتار کلاسیک حاکمیتی در عین تفاهم و درک متقابل است. آنچنانکه او در بسیاری محافل اداری اش بر آن تاکید کرده همکارانش را در حد توان زیر چتر حمایتی خود قرار خواهد داد، ضمن اینکه رسم امر و نهی را نیز مطابق سیره حاکمان جاری می کند.

او از مجموعه شهرداری به عنوان خانواده ای بزرگ نام می برد و این قول را در عمل نیز ثابت کرده که برای پدری کردن در این خانواده باید علاوه بر تامین معاش، فکر روح و معاد نیز باشد. زمزمه هایی که از انتصاب قریب الوقوع تعدادی از اعضاء راه نیافته شورای شهر گذشته، که حامی واقعی حضرت پور در دوران کوتاه شهرداری اش بوده اند، به مسئولیتهایی در مدیریت شهری نشان دهنده عمق مسئولیت شناسی پدرانه و حاکمانه شهردار است.

الگوی مدیریتی محمد حضرت پور یک الگوی سنتی ریش سفیدانه اسلامی به شدت توسعه گراست که این توسعه گرایی از جاه طلبی ذاتی «ژن آذربایجانی» نشات یافته و به مثابه آتش زیرخاکستر سالها، بلکه قرن ها حق و حقوق خود را فروخورده و صفت «نجابت» ، از نوع منفی و به معنای قانع به هر فلاکت و عقب افتادگی را، « باور » کرده، تا زمین و زندگی اش شد مزرعه و به این «باور» رسید که «کشاورز» است و باید با سیب و انگور و گندم دیمی روزگار بگذراند و مایحتاج زندگی اش را از همسایه ها طلب کند.

مردمی که این «القاء» در ذهن و دلشان رسوب کرده بود که تفریح شان باشد عکس یادگاری گرفتن در کنار پلها و روگذرهای شهرهای دیگر و فخر فروختن به دنیا که مدیران تراز اولش آب اورمیه را نوشیده اند و با شیر مادران این شهر پرورده اند.

اگر هنوز حافظه تاریخی طاعنان و ناقدان پابرجاست بد نیست مراجعتی به حال و روز یکی دو دهه اخیر این شهر نیز بشود. شهری که پارک ملت تفرجگاه طبقه متوسط بود و پارک ساعت مال آن پایین مایین ها. و در همین یکی دوتا فضای سبز فکسنی، دار و درخت و چند شاخه بنفشه هم اگر کاشته می شد چنان سیم خاردار پیچ و حصار کشی می شد که گویا بلانسبت مردم شهر شب ها را به فکر تاراج و غارت پارک ها صبح می کنند و نابود کردن شهر.

مگر همین مردم نبودند که بهار امسال کنار لاله های هلندی بوستان دانشجو و میدان ولایت فقیه قدم زدند و عکس یادگاری گرفتند؟

واقعا کار شاق شهردار در همین مقایسه ساده چه بود؟ الا احیاء شخصیت منکوب شده و توسری خورده همین شهروندان؟

مگر همین شهروندها نبودند که یک زمانی با اولین مواجهه شان با چاله چوله های شهر، اقوام سببی و نسبی شهردار و مقامات را در ذهن و زبان فهرست می کردند؟ حالا چه شده که خیابان ها و بزرگراههای اصلی شهر ماههاست که درگیر پروژه های بزرگ و زمان بر و فرسایشی است اما فرزندخوانده شهردار بدون هیچ صبغه سیاسی و سابقه اجرایی رای اول مردم را در انتخابات حماسی اخیر به نام خود می زند؟

تعبیری که رئیس دولت یازدهم در اولین نشست خبری اش از اوضاع روز مملکت و آمارها داد بسیار ساده، عوامانه و همه فهم بود. روحانی گفت مردم خودشان آمار را می فهمند.می دانند چند نفر از اعضاء خانواده شان بیکار است، سطح درآمدشان چقدر است و نمودار اقتصادی کشور روی چه اعدادی است.
خب اگر مردم قاضی عملکرد دولتمردها هستند، چه منت به آمارسازی ها؟ اصلا چه نیاز به اطلاع رسانی و بوق و کرنا؟

نحوه بدرقه دولتمردان عالی دولتهای نهم ودهم نشان داد که نمودار محبوبیت و مقبولیت این حضرات چه عددی را نشان می داد. و روزهایی که در پی می آیند به خوبی نشان خواهند داد که تتمه این دولت و مدیران خُرد هم دچار همان سرنوشت خواهند شد. دولتی که نتوانست به هیچکدام از وزرای کابینه قبلی و حتی معاونین و رؤسای عالیرتبه اش یک حکم مشاورت ظاهری و صوری هم بدهد مطمئنا با کوچکتر از اینهایش هم تعارف نخواهد داشت؛ چراکه شعارش تدبیر است و عقلانیت و قرار است با مردم روراست باشد و دولتش را از راستگویان و درستکاران تشکیل دهد.

اینچنین دولتی نیک می داند که مردم به هوای تازه تری نیاز دارند و معیشت گرچه دغدغه اصلی شان است اما حیثیت و شخصیت به بازی گرفته شده شان قابل معامله با 45 هزار تومان ها و وام های صد من یک غاز و وعده های سرخرمن نیست.

دولت یازدهم می داند که حساب کار دست مردم است و این بار این مردم هستند که به دولت یاد خواهند داد کار کجای این مملکت لنگ است و باید روی آن تمرکز کرد.

مردم آذربایجان غربی سالها بود که همه واقعیتها را با چشم خود می دیدند و لمس می کردند اما به واسطه همان نجابت تاریخی شان دل به طلوع ستاره اقبال بسته بودند تا اقلا شعورشان را به بازی نگیرد.

 بسیاری از استانهای توسعه یافته کشور، رشد و پیشرفت شان را در تمرکز امکانات و سرمایه های اصلی روی مرکز استان یافته اند و سند زنده اش همین همسایه شرقی است که وقتی مدیری از همین اورمیه راهی آنجا شد، هم و غمش را گذاشت روی آبادانی «تبریز» و وقتی این شهر را کرد نگین شهرهای شمال غرب و مایه فخر ولایات آذربایجان، شهرهای دیگر چون بناب و مراغه و آذرشهر و جلفا نیز به قطار توسعه پیوستند و امروز یکی قطب فولاد کشور است، آن دیگری کانون علم و پژوهش، یکی دارد در گردشگری صاحب ادعا می شود و دیگری کشاورزی.

 اگر همین متد نیز سالها پیش تر و به جای روستاگردی های بی ثمر و نمایشی در پیش گرفته می شد حداقلش این بود که بار عمرانی و توسعه مرکز استان بر دوش شهردار سنگینی نمی کرد و شهردار هم می شد جزئی از اراده و اجماع عمومی برای آبادانی سراسری استان.

«سلطان» عنوان برازنده ای است برای شهرداری که نشان داد در یک سال می شود کارهایی کرد که خیلی ها در چهارسال و چهارسال های دیگر نتوانستند.( حالا «سلطان اراده»، « سلطان پل هوایی»،« سلطان توسعه» یا هر پسوند دیگرش را باید مردم تصمیم بگیرند.) می شد فهم سیاسی داشت اما تعلقات سیاسی را در اولویت های بعدی قرارداد تا لازم نباشد برای حفظ جایگاه سیاسی متوسل به علما و مراجع و نمایندگان شد.

محمد حضرت پور، ثابت کرد که صدای مردم را شنیده و مردم هم خوب از عهده پشتیبانی اش برآمده اند. او مدتهاست گوش به بازی های رسانه ای مرسوم این روزها نداده و با شورای جدید هم پیوندی تازه برقرار کرده تا کارها روی زمین نماند.

هرچند گفته شده نام های زیادی روی میز وزیر کشور رفته و خیلی ها به خود جرات داده اند مدعی مدیریت عالی استانی شوند-البته بر این جماعت حرجی نیست، دوره ای که طی شد اعتماد به نفس خیلی ها را بالا برد!- و مطمئنا خود شهروندان اورمیه هم به این راحتی ها راضی نخواهند شد تا «سلطان» خودشان را در ساختمان استانداری و پشت «آن» میز سیاسی ببینند ولی فکر آبادگری شایسته بود و شایسته است مجالی برای کنار زدن غبار توسعه نیافتگی پیدا می کرد تا همین «مردم» بدانند می شود استان را هم به آبادانی و منزلت واقعی اش رساند، با همین ظرفیت ها و با همین نیروهایی که در دامنش پرورش یافته اند.این روز گرچه برای آذربایجان غربی «دیر» است اما «دور» نیست...     

برچسب ها: محمد حضرت پور
ارسال به دوستان