۰۶ آذر ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۶ آذر ۱۴۰۳ - ۱۵:۰۴
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۳۰۷۴۹
تاریخ انتشار: ۱۱:۵۷ - ۱۸-۰۹-۱۳۸۶
کد ۳۰۷۴۹
انتشار: ۱۱:۵۷ - ۱۸-۰۹-۱۳۸۶

به اين زن شليك كنيد

يلدا معيري خبرنگار عكاس

حوزه عكاسي خبري يا خبررساني تصويري با گستردگي زياد داراي آسيب‌ها، خطرات و خسارات بي‌شماري است كه پرداختن به آن پروژه‌اي طولا‌ني مي‌طلبد. در اكثر موارد مخاطب رسانه‌ها از ماهيت اين حرفه مخاطره‌آميز و البته حياتي اطلا‌ع چنداني ندارد. مخاطبان با فراغ بال و بدون دغدغه صرفا به تورق روزنامه‌ها، مجلا‌ت يا تعويض كانال‌هاي تلويزيون خود مي‌پردازند و رويدادهاي سراسر جهان را به شكلي تصويري دريافت مي‌كنند.

اما تهيه و ارسال اين تصاوير داستان‌هاي گاه بسيار تلخ و غم‌انگيز را در پس پشت خود يدك مي‌كشند. بررسي زمينه‌ها و بسترهاي خطرناك حوزه‌هاي بحراني انگيزه‌اي شد تا چند ساعتي ميهمان <يلدا معيري> خبرنگارعكاس، در آژانس عكس سوره باشيم. وي در عرض چند سال كار عكاسي‌خبري توانسته تا تجربيات فراواني در زمينه شناخت موقعيت‌هاي جنگي- بحراني كسب كند. بيان اين تجربيات خواهد توانست تا گوشه‌اي از وضعيت خبرنگاران را به مخاطب رونمايي كند. ‌

خانم معيري شما اصلي‌ترين تجربيات حرفه‌اي خود را در كدام مناطق به‌دست آورده‌ايد؟

سال 79 اولين سفرم به افغانستان و بعد در سال‌هاي 80 و 82 پس از سقوط صدام به جنوب عراق و سال 83 براي فاجعه سونامي به اندونزي رفتم و بعد هم در زماني كه زلزله پاكستان رخداد به آنجا رفتم. سال پيش هم براي عكاسي عازم لبنان شدم. ‌

چند روز از جنگ سي‌وسه روزه لبنان را شاهد بوديد؟

روز دهم جنگ وارد منطقه شدم و تا روز بيست‌وپنجم درگيري‌ها هم آنجا بودم. بعد از آتش‌بس دوباره به لبنان رفتم و مجموعه عكس‌هايي را درباره وضعيت خانواده‌هاي شهداي حزب‌ا... لبنان تهيه كردم. ‌

شما مرتبا در نقاط بحراني حضور داشتيد. به‌عنوان يك زن خبرنگار چگونه به مديريت بحران مي‌پرداختيد؟ ‌

خبرنگار بايد با خونسردي و عقلا‌ني عمل كردن بتواند خود را مديريت كند. من خبرنگاراني را در حادثه بم ديدم كه به دليل احساساتي شدن بهترين صحنه‌ها را از دست داد. خوشبختانه من مثل گذشته احساساتي نمي‌شوم، چون اگر خودم را مديريت نكنم نه عكس خوبي از صحنه مي‌توانم بگيرم و نه كلا‌ مي‌توانم كار را ادامه دهم. خبرنگاران احساساتي بعد از مدتي كم مي‌آورند. ‌

بخش ديگري از آسيب‌هاي حوزه‌هاي بحراني آسيب‌هاي جسمي است. ‌

بله، مديريت جسمي را مي‌توان به خوبي در فيلم <عكاس جنگ> كه درباره <جيمز نچوي> است، ديد. اين عكاس در يك پلا‌ن به شكلي خاص در صحنه درگيري مستقر شده است، نه مثل عكاسان ايراني كه ناگهان وسط ميدان ظاهر مي‌شوند. نچوي دنبال اين نيست كه به مجروح شدنش افتخار كند، بلكه به دنبال كاركردن است. اگر گاز اشك‌آور مي‌زنند فوري فرار مي‌كند بدون تعارف. دنبال نمايش نيست. اين يعني مديريت جسمي. ‌

شما درچنين شرايطي چنددرصد ريسك را مي‌پذيريد؟ ‌

ريسك براي من 50 درصدي است. اگر اين ريسك يك درصد زيادتر شود هرگز نمي‌روم، چون اگر بميرم آب از آب تكان نمي‌خورد. ‌

يكي از نمونه‌هاي تجربي خودتان را در زمينه بي‌احتياطي‌هاي خبرنگاران بيان كنيد. ‌

در همين جنگ اخير لبنان تعدادي از عكاسان خبري تصميم داشتند به منطقه صور بروند. پرسيدم با چه ماشيني؟ گفتند با خودروهاي ون و هايس متعلق به سفارت ايران. اين درحالي بود كه دوازده ساعت قبل اسرائيل اعلا‌م كرد كه تمامي خودروهاي ون، هايس، كاميون و تريلي را مورد هدف قرار مي‌دهد. البته اين كارها مخصوص ايراني‌هاست زيرا اصلا‌ علمي برخورد نمي‌كنند. ‌

آيا تا به حال خودتان دست به اقدامي خطرناك زده‌ايد؟ ‌

بله، در كردستان عراق، منطقه كفري وكلا‌ر، همراه با خبرنگار يونايتدپرس يك افتضاح حسابي داشتيم. در دشتي باز كه از كنترل بعثي‌ها خارج شده و كاملا‌ به مين آلوده بود موقعيت را از پيشمرگ‌هاي كرد پرسيديم. اظهار بي‌اطلا‌عي كردند اما تاكيد كردند كه اگر برويد مسوول جانتان خودتان هستيد. اين قضيه درست چهارساعت قبل از حادثه تلخ كاوه گلستان روي داد. يك موتورسوار من و همكارم را نوبتي به منطقه برد. اول من رفتم كه ناگهان بمباران شروع شد؛ به شدت ترسيده بودم. ‌

اگر امروز با چنين وضعي مواجه شويد چگونه عمل مي‌كنيد؟ ‌

همانجا وقتي در معرض بمباران قرار گرفتيم، گفتم خدايا اگر سالم برگردم، روي كارهايم بيشتر فكر مي‌كنم. واقعا اشتباه كردم. وقتي برگشتم يكي از خبرنگاران با تجربه فرانس‌پرس به من گفت ديوانه شدي؟ هيچ‌چيز نمي‌داني. فقط مي‌خواهي معروف شوي. ‌

پس يكي از دلا‌يل اين رفتار به ظاهر شجاعانه ميل به معروف شدن است. ‌

بله، چون معروف شدن لا‌زمه اين كار است، زيرا اين كاري تجاري است و پول مي‌آورد. اما بايد ديد چقدر مي‌ارزد. بايد مقداري هم ضريب هوشمندي وجود داشته باشد. ‌

اين هوشمندي كجا برايتان مفيد بود؟ ‌

در لبنان، كلا‌ خبرنگاران در مناطق بحراني تحت‌تاثير فضا قرار مي‌گيرند. در لبنان خبرنگاران اصلا‌ نمي‌دانستند در منطقه صور چه مي‌گذرد و نوعي ذوق‌زدگي داشتند. جنگ لبنان جنگ هوايي بود. به جنگ عراق مي‌گفتند TV war يا جنگ تلويزيوني اما به جنگ لبنان لقب NO image war يا جنگ بي‌تصوير داده بودند. جنگي كه اصلا‌ نمي‌توانيد تصوير بگيريد؛ ضد تصوير است. ‌

در لبنان بهترين عكس‌ها مربوط به چه كساني بود؟

خبرنگاران عكاس فرانس‌پرس AFP‌چون همگي لبناني بودند. منطقه را خوب مي‌شناختند و مساله اقامت هم نداشتند. ‌

اقامت هم مساله مهمي است...

يك هتل بود كه به خبرنگاران اختصاص داشت. يك طبقه كامل را ‌CNN گرفته بود و يك طبقه ديگر را شبكه الجزيره. ‌ CBS در داخل استخر چادر زده بود. بقيه خبرنگاران هم در آشپزخانه و توالت‌ها اقامت داشتند. اجاره اتاق شبي دوهزار دلا‌ر بود. بعد به من مي‌گفتند اگر مرد بودي مي‌رفتي صور (خنده) كجا مي‌رفتم؟ دوهزار دلا‌ر براي يك شب شوخي نيست.

در خبرنگاري حوزه‌هاي بحراني، عكاس با مسائل و سوالا‌ت اخلا‌قي و وجداني مواجه مي‌شود؟

مثل چي؟ ‌

مثل اين سوال كه آيا بايد به مصدومان و قربانيان كمك كرد يا فقط به عكاسي و خبررساني پرداخت؟ از طرف ديگر خبرنگاران جنگ در بسياري از موارد اعتراف كرده‌اند كه علا‌قه دارند جايي درگيري شود تا آنها به پوشش خبري آن بپردازند. ‌

كاملا‌ درست است. اين اعتراف حقيقت دارد. حرفه خبري جنگ و بحران تا حدودي ضدانساني است. كارين دوفكا عكاس برجسته رويترز در فيلم گزارشگران جنگ مي‌گويد: <حس كردم كه در حال از دست دادن احساسات انساني‌ام هستم.> ‌

در شما اين اتفاق افتاده؟ ‌

بله، تا حدود زيادي احساسات در من از دست رفته. ‌

از اين فقدان ناراحت نيستيد؟ ‌

خير، چون مطمئن نيستم چيز خوبي باشد. به درد من نخورده است. در كار خبررساني تصويري احساسات و هيجانات بازدارنده هستند. ‌

روش شما در برابر نهادهاي نظامي- امنيتي، مسوولا‌ن شهري و يا مردم عادي چگونه است؟

با دوستان مروت با دشمنان مدارا. در سفر دوم به عراق، مردان برايشان معني نداشت كه زن در خيابان باشد. خيلي سفر مشكلي بود. نقطه اوج فشار هم شب عاشورا بود. در كربلا‌ حرم روي زنان بسته شد. با هر مكافات رفتم داخل، همه مرد بودند. يكي از عزاداران شروع كرد به اعتراض. من فقط تاييد مي‌كردم. مي‌گفتم: <بله شما درست مي‌گوييد. الا‌ن مي‌روم.> اما نمي‌رفتم اصلا‌ نبايد بحث كرد. فقط بايد به ظاهر اطاعت كنيد. در اين مواقع به هيچ‌وجه شرايط ديالوگ وجود ندارد. ‌

شما تاكنون مورد ضرب و شتم قرار گرفتيد؟ ‌

بله، نيمه دوم سال 82 در روزهاي دهه محرم در عراق. البته اين بار خارج از حرم بود. عزاداران اول اعتراض كردند كه چرا در بين مردان ايستاده‌اي و بعد هم مورد حمله قرار گرفتم. ‌

مهاجمين چند نفر بودند؟ ‌

سه يا چهارمرد غول‌پيكر. البته بعد از دقايقي زنان ميانجيگري كردند، در عراق سخت‌ترين شرايط كاري را تجربه كردم. ‌

به عراق بازمي‌گرديد؟

بله، اخيرا اقدام كردم. اميدوارم عقلا‌ني‌تر بروم تا بازدهي بهتري داشته باشم. ‌

نوع همكاري و پشتيباني نمايندگي‌ها و سفارتخانه‌هاي ايران در اين كشورها با شما چگونه بود؟ آيا حمايتي از شما مي‌كردند.

به هيچ‌وجه، هرگز كمك نمي‌كنند. ‌

يعني اگر خبرنگاري ايراني دستگير شود، براي آزادي وي كمك نمي‌كنند؟ ‌

عجب دل خوشي داري! امكان ندارد كمك كنند چون براي آزاد كردن هر شخصي بايد امتيازات ديگري بدهند. ‌

اطلا‌عات عموم مردم از وضع زنان عكاس خبري بسيار كم است، لطفا در اين زمينه يك طرح كلي ارائه دهيد.

خبرگزاري‌هاي داخلي براساس يك قانون نانوشته عكاس زن استخدام نمي‌كنند. بدتر از آن، در بسياري از كنفرانس‌هاي خبري در آفيش قيد مي‌شود كه نبايد عكاس زن حضور داشته باشد. البته اين بيشتر در حوزه سياسي است. به اين دليل و با چنين محدوديتي، براي خبرگزاري‌ها صرف نمي‌كند كه از عكاس زن استفاده كنند. ‌

اين برخوردها يك ريشه فرهنگي دارد...

كاملا‌ درست است. چند سال پيش يكي از مديران يكي از خبرگزاري‌ها قبل از ترك مقام خود به مسوولا‌ن توصيه اكيد كرده بود كه <نگذاريد پاي زنان به سرويس عكس باز شود.> توجه كن! اين توصيه مدير يك بنگاه خبري معتبر است. خبرگزاري‌هاي ديگر هم به همين شكل هستند. يكي ديگر از خبرگزاري‌ها هم يك عكاس زن داشت كه اخراج و پس از فشارهايي كه آورديم دوباره استخدام شد. اين خبرنگار را با بيش از شش سال سابقه كار و تدريس در دانشگاه بيرون مي‌كنند و يك جوان هجده ساله را فقط به دليل مرد بودن جايگزين كردند. روزنامه‌ها هم كه وضعشان بدتر است. ‌

و عامل ديگر؟ ‌

يكي ديگر از دلا‌يل نبود فرصت‌هاي برابر شغلي است. شما يك فرصت ايجاد كنيد بعد مقايسه كردن آسان خواهد شد. ‌

چه راهي براي رفع اين مشكل و خروج از آن پيشنهاد مي‌كنيد؟

زنان بايد در صحنه باشند. ديده شوند. اگر اجازه حضور در كنفرانس مطبوعاتي رئيس‌جمهور را به زنان عكاس نمي‌دهند اما مي‌توانيم رويدادهاي ديگر را پوشش دهيم. مي‌توانيم تظاهرات مقابل سفارت انگليس يا ساير نقاط را كار كنيم. ‌

شما درمقابل سفارت انگليس هم مورد ضرب‌وشتم قرار گرفتيد؟ ‌

بله، بين سربازان و تظاهركنندگان‌گير افتادم و پايم شكست. در مقابل سفارت نروژ هم همينطور بود. عجيب بود! يك عده مشغول شعار دادن بودند، يك عده هم به نيوشا توكليان و من حمله كردند. با تمام اين فشارها بايد حضور داشت. حضور زنان عكاس مهم است. ‌

شما به نحوي مستقيم در جريان مرگ كاوه گلستان قرار داشتيد، ماجرا را چگونه تحليل مي‌كنيد؟ عوامل اين حادثه چه بودند؟

كلا‌ گروه خبري ‌BBC كارشان را خوب بلد هستند. اما مسائلي هم در اين بين وجود دارد. اين قابل ذكر است كه يك حادثه ديگر هم چند روز قبل از حادثه اصلي براي كاوه رخ داده بود كه در آن حادثه به‌طور مستقيم به وي تيراندازي شد و وقتي برگشت به هتل خيلي عصباني بود. دليل ناراحتي‌اش هم تصميم جيم ميور خبرنگار ارشد ‌BBC جهت اعزام كاوه به منطقه‌اي خطرناك بود. دو روز حادثه اصلي روي داد. ‌

برخي از خبرنگاران معتقدند اين حرفه خطرناك است. وقتي شخصي قبول كرد كه خبرنگار شود بايد خطرات آن را نيز بپذيرد. شما قبول داريد؟ ‌

بله اما تا حدودي. حادثه و خطر وجود دارد. اما اگر درصد ريسك از پنجاه درصد به بالا‌ رفت بايد سرپيچي كرد. در اين حادثه چند عامل دست به دست هم دادند. مثلا‌ بي‌اطلا‌عي پيشمرگان كرد از وضع منطقه. اين واقعا به جيم ميور مربوط نمي‌شد. ‌

مساله نپوشيدن جليقه ضدگلوله چطور؟

كاوه هم مثل خيلي‌ها از جليقه خوشش نمي‌آمد. حق داشت، جليقه خيلي سنگين است و باعث عدم تحرك تصويربردار مي‌شود. ‌

به نظر شما واكنش ‌BBC مطلوب بود؟ سازمان‌ها و نهادهاي داخلي چطور؟ ‌

در داخل هيچكس جرات نداشت حرفي بزند. در يك مورد هم كه يك شبكه تلويزيوني پوشش مختصري به حادثه داد نزديك بود كار دست خودش بدهد. ‌

شايد در حال حاضر بتوان بيشتر حرف زد، اما ‌BBC خيلي كم‌كاري كرد. حداقل كاري كه مي‌توانست انجام دهد ساخت يك مستند از زندگي و آثار و تحليل ديدگاه‌ها و عكس‌هاي اين عكاس بود. اما هيچ خبري نشد. تنها يك خبر كوتاه داشتند به اين مضمون <متاسفانه تصويربردار ‌BBC در يك حادثه كشته شد...>

من در اين حادثه دو نگاه دارم؛ اول، كاوه قرباني مجموعه‌اي از بي‌دقتي‌ها شد. يعني تقصير شخص خاصي نيست. دوم؛ خودش دوست داشت كه خطر كند وگرنه كاوه اصلا‌ آدمي نبود كه شخصي بتواند به او فرمان دهد. وي براثر يك اختلا‌ف كوچك نمايندگي تلويزيون آسوشيتدپرس را رها كرد. مي‌توانست در هشتادسالگي و در رختخواب بميرد. اما...

شما چطور؟ دوست داريد چگونه بميريد؟

هر جور باشد فرقي نمي‌كند فقط در هواپيما نباشد. يعني پاهايم روي زمين باشند. ‌

با رسانه‌هاي خارجي هم كار مي‌كنيد؟ ‌

بله، به‌طور ناپيوسته مثل ميل اندسان دي انگلستان، سان فرانسيسكو كرونيكل آمريكا و ‌. ABC اما در شرايط فعلي ايران تنها راه، كار با نهادهاي دولتي است چون وزارت ارشاد چيزي به نام خبرنگار آزاد را قبول ندارد. يعني براي فعاليت بايد با يك ارگان يا سازمان رسمي كار كنيد. ‌

در پايان حرفي باقي مانده؟ ‌

نه، فقط خيلي متشكرم كه بالا‌خره سراغ زنان عكاس خبري هم آمديد.

منبع: اعتمادملی

 

ارسال به دوستان
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی: ۱
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۲:۴۶ - ۱۳۸۶/۰۹/۲۴
0
0
من از طرافداران خانم معیری هستم ایشان واقعاً عکاس فعالی هستند و همیشه در صحنه های پر آشوب حضور دارند در جاهایی که حتی بعضی اوقات برای آقایان هم خطرناک است چه برسد به یک خانم. واقعاً حضور ایشان در عکاسی خبری ایران جای خوشحالی دارد.