عصر ایران- اقدام تازه پلیس راهنمایی و رانندگی برای برخورد با تخلفات شبانه رانندگان متخلف و ماجراجو کاری است که اگر چه دیر انجام می شود اما ضرورت آن پیش از این نیز احساس می شد.
شب ها به خاطر کنترل کمتر و در بیشتر اوقات و مکان ها غیبت پلیس و تردد وسایط نقلیه سنگین به ساعاتی پرخطر برای رفت وآمد شهروندان بدل شده و تازه ترین و تکان دهنده ترین مورد اتفاقی است که به تازگی در بزرگراه حکیم رخ داد و 4 کشته به جای گذاشت و گویا یکی از قربانیان خانم بارداری بوده است.
هر چند برای همه قربانیان باید ابراز تاسف کرد اما سه نفر دیگر خود را درگیر یک کورس مرگ زا کرده بودند و تاسف مضاعف به خاطر مرگ آن خانم به این سبب است که بدون آن که دخلی در این ماجرا داشته باشد جان خود را از دست داد هر چند که مجازات متخلفان هم نباید مرگ باشد و اکنون خانواده های انان سیاه پوش مصیبتی هستند که همچون صاعقه بر سر انها برید و نمی توانند توضیح دهند و توجیه کنند.
بزرگراه های تهران در اوقات شب نا امن شده و گشت های شبانه راهنمایی و رانندگی همان ماموریتی است که از پلیس انتظار می رود. احتمالا خوانندگانی خرده خواهند گرفت که چرا از ایجاد یک منبع درآمدی جدید مالی برای پلیس راهور حمایت می کنیم اما چون نیک بنگریم در می یابیم که جان آدم ها در میان است. مرگ این افراد چند خانواده را افسرده و درگیر کرده است؟
شب ها از یک طرف کامیون ها و تریلی ها و گاه خودروهای جمع آوری زباله بی احتیاط می رانند و از سوی دیگر جوانانی که سوار بر اتومبیل های پر شتاب و احتمالا پس از مصرف نوشیدنی های الکلی یا مواد مخدر یا صنعتی از خود بی خود شده اند خیابان و بزرگراه را با پیست اتومبیل رانی اشتباه گرفته اند و برای شهری که زندگی شبانه ندارد رانندگی شبانه تعریف کرده اند.
آنان قرار نیست صبح بر سر کار مشخصی بروند تا دغدغه دیر برخاستن داشته باشند یا چنان از حالی به حال دیگر در رفت و آمدند که به پرواز(!) خود می اندیشند نه عبور دیگران.
مرگ طبیعی یا درپی کهنسالی و بیماری اگرچه بسیار تاسف بار است و بازماندگان را تا مدت ها اندوهگین می سازد اما بازمی توانند خود را تسلا دهند که از« تقدیر» الهی گریزی نیست. اینجا اما صحبت از «تقدیر» نیست. بلکه حکایت «تقصیر» است و با مقصر – آن هم مقصری که جان دیگری را می ستاند- باید بی محابا برخورد کرد.
به لحاظ جامعه شناسی البته می توان به مواردی از جمله بیکاری و کمبود امکانات تفریحی یا معضل مواد مخدر و محرک و مخرب اشاره کرد. اینها همه درست و در واقع نادرست اما هیچ یک از اینها توجیه تخلف نیست.
گسترش شبکه های بزرگراهی موجب شده مناطق مختلف به هم دست رسی داشته باشند و متخلفان بتوانند از صحنه بگریزند و شهر بافت منطقه ای خود را از دست بدهد و نوعی رها شدگی در یک فضای بسیار بزرگ تر به وجود آید. از این رو پلیس باید علاج واقعه را قبل از وقوع در نظر داشته باشد و به جای این که همه وقت و انرژی خود را صرف جریمه کردن خودروهایی کند که از سر ناچاری و در غیاب پارکینگ های طبقاتی توقف کرده اند روند رفت و آمد شهری را زیر نظر بگیرد.
شب ها گاه این نگرانی به جان آدمی چنگ می اندازد که هر آن ممکن است جوانان سر مست یا مدهوش مصرف شیشه با قمه ای در دست راه را سد کنند. حال آن که شب ها هم باید احساس امنیت کرد. این احساس را ایجاد کنید. صرف اعلام متوقف کردن خودروها و بازداشت متخلفان کفایت نمی کند و چرا طرح یک ماهه؟ مگر یک ماه بعد همه به سامان می شوند؟
اگر درست می رانیم و جان دیگران را تهدید نمی کنیم و شب گردی بی هدف تفریح شبانه ما نیست چرا باید نگران حضور پلیس و کنترل های شبانه باشیم؟ یادمان باشد صحبت از تقدیر نیست. حکایت تقصیر است...
این جنون زیبایی و رمز آلودگی شبانه را هم گرفته است. روزگاری شاعر سروده بوده بود: برای که زیباست شب؟ برای چه زیباست شب؟ اخبار مرگ های شبانه در بزرگراه ها اما برای کدام صاحب ذوقی دل و دماغی باقی می گذارد که شب را به زیبایی توصیف کند؟