عصر ایران؛ سروش بامداد- تایید رسمی خبر تعرض ناظم یک دبستان پسرانه به چند دانش آموز، بحث ایمنی جنسی کودکان و نوجوانان در مدارس ایران را از صحبت های درگوشی به سطح جامعه کشانده و رسانه ها اگرچه با ملاحظه و احتیاط اما اندک اندک به این موضوع می پردازند.
تلقی وحساسیت عمومی البته معمولا بیشتر متوجه دختر بچه هاست که پس از نمایش فیلم «هیس! دخترها فریاد نمی زنند» افزایش یافته است. این رخداد اما موضوع را به شکل گسترده تری در کانون توجه افکار عمومی قرار داده است.
این نوشتارالبته نمی خواهد آموزش و پرورش را فی البداهه به عنوان مقصر معرفی کند یا تنها از این زاویه این آسیب اجتماعی را بکاود. چرا که می دانیم در هر محیطی که بزرگ سالان با کودکان و نوجوانان در تماس باشند و والدین و خود کودکان با اعتماد پا به این محیط ها گذاشته باشند امکان سوء استفاده وجود دارد و وقتی کلیسای کاتولیک و واتیکان نیز بااین قضیه درگیر است نمی توان هر اتفاقی را غیرممکن دانست.
همین که معاون فرهنگی وزارت آموزش و پرورش خبر را تایید کرده و پرونده ای هم در شعبه 79 دادگاه کیفری استان تهران تشکیل شده و می دانیم موضوع مربوط به دبستانی پسرانه در شهرک دانشگاه تهران است به این معنی است که اراده ای برای مخفی کاری یا لاپوشانی وجود ندارد یا امکان آن را به لحاظ حساسیت رسانه ها و انتشار خبر ندارند. اما روشن است که این اقدامات همه پس از اتفاق آزارنده رخ داده و اصطلاحا «پَسینی» است حال آن که ما به اقدامات «پیشینی» نیاز داریم. به این بهانه می توان نکاتی را برشمرد:
1- آقای حمید رضا کفاش معاون فرهنگی و پرورشی وزیر آموزش و پرورش گفته است «در ایران نمی توانیم مسایل مربوط به امور جنسی را در کتاب ها بیاوریم یا مستقیما به دانش آموزان آموزش دهیم.»
او درست می گوید اما انتظار نیست امور جنسی ذیل همین عنوان آموزش داده شود چرا که در ترم ایمنی هم قابل طرح است.
می توان مانند مدارس آلمان بخشی از درس زیست شناسی یا علوم را به این موضوع اختصاص داد و مثلا اندام های جنسی و تغییرات آنها را معرفی کرد و با استفاده از همین فرصت معلم تاکید کند که کدام نقاط از بدن «
حریم مطلق» فرد هستند و هیچ کس حق ندارد به آنها دست بزند و این دست زدن را به منزله هشدار مطرح کنند.
گمان نمی کنیم اگر معلمی با ظرافت این موضوعات را مطرح کند توبیخ شود. نیازی هم به تصریح درکتاب های درسی نیست و می توان به معلم سپرد و درعین حال مراقب بود زمینه یک مفسده تازه نشود!
کودک و نوجوان- چه پسر و چه دختر – باید یاد بگیرد نسبت به نقاطی از بدن خود حساس باشد. چگونه است که یاد می گیرند از چشم خود مراقبت ویژه داشته باشند یا هنگامی که سوار خودرو می شوند کنترل می کنیم در، بسته باشد و به در، تکیه ندهند یا کمربند را ببندند یا سر و دست خود را از پنجره بیرون نیاورند، این حساسیت نیز آموختنی است که هیچ کس حق ندارد به نقاط مشخصی از بدن او دست بزند و اگر این اتفاق افتاد باید خبر بدهد و غیر عادی تلقی کند.
«نه» گفتن، مهارتی است که نه تنها کودکان و نوجوانان ما که بسیاری از بزرگسالان و جوانان ما هم نمی آموزند. آموزش و پرورش چنان درگیر تحمیل محفوظات است و دانش آموزان چنان درگیر کنکور در آینده اند که از این مهارت ها و مهم تر از همه «هنر نه گفتن» غفلت می شود.
درباره کتاب های درسی و آموزش این امور هم می توان به رساله های عملیه آقایان مراجع تقلید اشاره کرد که این موضوعات به صراحت مطرح می شود. وقتی در متنی فقهی و مذهبی می توان مطرح کرد چرا در متن درسی نتوان و اگر ملاحظات به خاطر سن بچه هاست می توان از اهل فن استفاده کرد: چون که با کودک سر و کارت فتاد- هم زبان کودکی باید گشاد.
2- استخدام در یک موسسه آموزشی به این معنی نیست که شخص از هر گونه مراقبت بی نیاز باشد. کنترل مستمر یک ضرورت است. این تصور که معلم، تافته ای جدا بافته و قدیسی در لباس انسان است و می توان بچه ها را بی کنترل به اوسپرد خطاست. مشکل ما این است که در ابتدابرای استخدام و همکاری سخت می گیریم و بعد به امان خدا رها می کنیم. در حالی که کنترل باید مستمر باشد. منتها اصرار بر ایدئولوژیک بودن کنترل ها این ذهنیت را ایجاد کرده است که مغایر آزادی های فردی است.حال آن که از الزامات مدیریت این است که موسسه خود را برای حفظ اعتبار خود پایش کند.
3- یک راه حل می تواند استفاده بیشتر از آموزگاران زن در دبستان های پسرانه باشد. نگاه یک معلم زن به دانش آموز پسر قطعا مادرانه است یا دست کم صرفا اداری و رابطه دیگری متصور نیست. اصرار بر به کارگیری معلمان مرد برای مدارس پسرانه زمینه این سوء استفاده را به صورت ناخواسته فراهم می سازد.
4- به کودکان باید یاد داد رفتار عادی را از غیر عادی تمیز( تمییز یا تشخیص) دهند. چنانچه کودک به این تشخیص برسد خود می تواند به غیر عادی بودن رفتار از طرف مقابل پی ببرد و فاصله بگیرد یا گزارش کند.
5- دقیقا مشخص نیست که در این گونه مواقع به کجا می توان شکایت کرد و چنین مواردی را چگونه می توان اثبات کرد. ضرورت دارد مجتمع های قضایی شعبی را به کودک آزاری اختصاص دهند و حتی این امکان را فراهم آورند که امکان پی گیری شکایت های مربوطه - که معمولا سند محکمه پسندی نیز چه بسا در اختیار شاکی نباشد- میسر باشد. این امر شاید با قوانین موجود ممکن نباشد اما در حد مشاوره و راه نمایی امکان پذیر است.
6- همان گونه که اغراق و جنجال رسانه ای در این باره مفید نیست پرده پوشی مانند کلیسای کاتولیک نیز ره به جایی نمی برد. بنا براین چه این خبر از پرده بیرون افتاده باشد و چه خود آموزش و پرورش این امکان را مهیا ساخته باشد همین که پرده پوشی نشده اقدامی مثبت و رو به جلوست.
7- هرقدرهم فرد یا موسسه ای قابل اعتماد باشد پدر و مادر نباید به تمامی از خود رفع مسوولیت کنند. همان قدر که بدبینی موجب سوء تفاهم می شود خوش بینی مفرط نیز مفسده زاست. ما نیاز به واقع بینی داریم. واقعیت جامعه ایران این است که بخش قابل توجهی از جوانان در معرض انواع تحریکات شهوانی هستند بی آن که امکان اطفای غرایز خود را داشته باشند.
واقعیت دیگراین است که این جامعه نه مانند گذشته سنتی است که ارتباطات، محدود به خانه باشد و نه مانند غرب، مراکز خاص و تحت کنترل پلیس برای این امور وجود داشته باشد. این واقعیت به اضافه واقعیت دیگری به نام بیماری های جنسی و عقده های کودکی و نیازهای برآورده نشده ما را با واقعیت بزرگ تری روبه رو می کند که احتمال وقوع اتفاق مورد بحث در مدارس و محیط های دیگر هم وجود دارد که چه بسا هنوز از پرده بیرون نیفتاده اند.
پدر و مادرها هم گمان نکنند چون در غرب در زمینه «روابط جنسی» آزادی عمل وجود دارد نباید حساس باشند که اتفاقا در مورد «کودک آزاری» به شدت حساس اند و پای پاپ هم در میان باشد رودربایستی ندارند.
فردی تعریف می کرد در فرودگاه ونکوور کانادا دختربچه ای را نوازش می کند و مطابق عادت ایرانی لابد یک «گوگولی» هم می گوید! اما سر و کارش به پلیس می افتد. او می گفت برایم عجیب بود که به هماغوشی دو جوان در نزدیکی ما کاری نداشتند و مرا بازخواست کردند. بعدتر یاد می گیرد آنان به صرف تماس کاری ندارند اما اگر ابراز نارضایتی شود یا تحمیل از یک طرف در کار بوده باشد یا کودکی موضوع این تماس باشد با شدت و دقت برخورد می کنند.
پس سریع ترین و صریح ترین راه این است که کودکان یاد بگیرند نسبت به تماس با بدن خود و مشخصا نقاط خاصی از بدن شان حساسیت قابل توجهی نشان دهند و بی آن که احساس ناامنی کنند بدانند که نباید اجازه دست زدن بدهند.
پس از سن بلوغ و در بحث روابط با جنس مخالف البته میان تربیت شرقی و اسلامی با تربیت غربی تفاوت های آشکاری وجود دارد اما عجالتا درمورد کودکان می توان بر اشتراکات تاکید کرد. درباره آموزش نیز با اعمال ملاحظاتی می توان از تجارب آنان بهره برد.
جامعه داره به کجا میره!
ناظم مدرسه به پسر بچه ...
همانطور که گفته شد باید از کودکی به بچه یک سری مسائل اساسی یاد داده شود تا در سن جوانی با مشکل مواجه نشود
اینجانب فرزند پسر 8 ساله دارم ، چگونه میتوانم اصل موضوع را بدون ایجاد حساسیتهای جانبی به او آموزش دهم؟
انگار تو غرب اصلا از این اتفاقات (تجاوز به بچه ها) نمی افتد!!!!
و تشکر از عصر ایران برای این مقاله
به یک درد ریشه ای و ناپیدا اشاره شده است
ما برای مثلا رانندگی حداقل بصورت فرمالیته هم شده یک دوره آموزشی داریم
ولی برای تربیت پیچیده ترین موجود خلقت(انسان) والدین بدون کوچکترین آموزشی
بصورت سلیقه ای نسلی را تربیت میکنند که در مواجهه با شرایط خاص ناتوانند
مثلا به نظرتان چند درصد از والدین ایرانی شیوه علمی برخورد با کودک مرتکب خلاف(دزدیدن مدادپاک کن همکلاسی-یا کشیدن سیگار) را بلدند؟ ویا قادرند مشاوره بگیرند؟
یک پدر پرتغالی به دخترش تجاوز میکرد یک اروپا لرزید
بسیار مواردی وجود دارد که اصلا فاش نمیشود ولی خود دانش آموزان میدانند
مگه اینکه بخواهید داستان قوم لوط رو هم به اصلاحات نسبت بدین که اون موقع ... نمیدونم!
شهوت طلبی افراد رو میتونید با ارائه راهکار کنترل کنید؟ به شخصه خوشحال میشم که بدونم!!!
(قابل توجه اقایان دلواپس)
به نظربنده کلاس ازمقدس ترین جاودانش آموزازپاکترین انسانهاومعلم قدیس این کاراست
اعتمادبه معلم راباکارکثیف یک نفربه زیرسوال نبریدبه نظربنده بهتراست ضمن تنبه شدید آن معلم به قسمت پرکاسه رابیشترتوجه شودوازنظرات غیرکارشناسی وتحلیل های نادرست خودداری شود نکته مهم اینکه آنچیزی راکه حوصله آموزش به فرزندان خود رانداریم خداشاهد است باجان ودل به امانتهای مردم یادمی دهیم