بسم الله الرّحمن الرّحیم؛ بنده محمّد مؤمن، متولد شهر قم در سال 1316 شمسی هستم. تحصیلات ابتدایی و به جز مقطعی کوتاه، بقیه مقاطع تحصیلی را در شهر قم گذراندم.
پدر شما هم روحانی بود؟
نه پدر بنده کشاورز بود. البته به عنوان یک شخص قابل اعتماد، مورد قبول مردم قم بودند. بنده در سال 1332 محصل علوم دینی شدم. در سال 1334 طلبة رسمی شدم و به اصطلاح روحانیون، سالی بود که میخواستم شرح لمعه بخوانم. سطوح عالی را تا سال 1335 گذراندم. بعد از آن در درس خارج مرحوم آیت الله العظمی بروجردی (ره) شرکت کردم و همزمان در درس خارج حضرت امام (ره) هم حاضر میشدم. حضرت امام (ره) بحث اصول را از اول مباحث «الفاظ» شروع کرده بودند که این دوره 7 سال طول کشید. در بحث فقهِ ایشان، از اول مباحث «مکاسب محرمه» حاضر بودم.
چطور شد که به درس حضرت امام (ره) رفتید؟ یعنی ویژگی ممتازی در این درس دیده بودید؟
البته شرکت در درس خارج فقه و اصول حضرت امام(ره) از توفیقات الهی بود. در آن سالها، بهترین مدرس حوزة علمیة قم، بلکه حوزههای علمیه، درس حضرت امام رضوان الله تعالی علیه بود. خوشبختانه در هر دو مبحث فقه و اصول هم از ابتدا در محضرشان بودم. مطلع هستید که بعد از فوت مرحوم آیت الله بروجردی در سال 1340، درس امام (ره) از پرجمعیتترین دروس در قم بود.
چند سال در درس حضرت امام(ره) حضور داشتید؟
به طور کلی بنده قریب هفت سال در درس ایشان شرکت کردم و اساس علمیت فقهی و اصولی من با شرکت در این دروس شکل گرفت. به هر حال در آن ایام ایشان کم کم نسبت به بنده شناخت پیدا کردند. چرا که اگر ایرادی نسبت به فرمایشات ایشان داشتم در حضور محصلین یا بعد از اتمام درس مطرح میکردم. در واقع در این دوران به عنوان شاگردی که ناشناخته باشم و صرفاً جمعیت درس را زیاد بکنم نبودم.
بعد از قیام 15 خرداد و تبعید حضرت امام(ره) به نجف همراه ایشان نبودید؟
در سال 1342 وقایع قیام پانزده خرداد اتفاق افتاد و حضرت امام (ره) دستگیر شدند. ابتدا چند وقتی که ایشان در تهران زندانی بودند و بعد هم در یک منزل تحت نظر قرار گرفتند چرا که رژیم طاغوت مانع ارتباط ایشان با مردم میشد. یادم هست در آن سال به تهران سفر کردم تا به حضور ایشان برسم ولی موفق نشدم. اتفاقاً در مدتی که امام (ره) در تهران بودند من یک سفری به عراق داشتم و در درس مرحوم آیت الله خویی، مرحوم آیت الله سید محمود شاهرودی و مرحوم آیت الله حلی و مدت کوتاهی در درس مرحوم آیت الله حکیم رضوان الله تعالی علیهم شرکت کردم تا اوضاع درسی نجف را هم ببینم.
اما زمانی که امام (ره) را تبعید کردند من به قم برگشتم و باقی تحصیلم را در آنجا گذراندم. بنابر این موقعی که حضرت امام (ره) از ترکیه به نجف منتقل شدند توفیق حضور به نحو مستمر و تمام وقت در درس ایشان را نداشتم ولی به طور موقت شاید در حدود سه ماه از تدریس ایشان در نجف بهره بردم. به هر حال بعد از دستگیری و تبعید حضرت امام (ره) به ترکیه از درس اساتید دیگر در قم بهره بردم که از جمله درس مرحوم آیت الله محقق داماد بود. بعد از رحلت ایشان در سال 47، در درس فقه مرحوم آیت الله مرتضی حائری، فرزند مرحوم مؤسس حوزه رضوان الله تعالی علیهم، شرکت کردم. البته درس اصول آقایان نمیرفتم چون دیگر احتیاجی احساس نمیکردم. در موضوع فلسفه هم، عمدتاً در درس مرحوم استاد بزرگوار علامه طباطبایی (ره) که بهترین مدرس فلسفه در آن دوران بودند شرکت کردم و یک دورة کامل اسفار ملاصدرا را که از متون مهم فلسفی است نزد ایشان گذراندم. همچنین در تفسیر قرآن ایشان هم شرکت میکردم.
ظاهراً شما در جریان دستگیری جمعی از علمای قم هم تبعید شدید؟ شما را به کجا فرستادند؟
بله ، بنده عضو جامعه مدرسین بودم و به خاطر عضویت در آن و کمکهای علنی به فعالیتهای مبارزاتی که حضرت امام (ره) داشتند، تبعید شدم. تبعید 25 نفر از علماء و مدرسین قم که اکثراً از علاقمندان حضرت امام (ره) بودند، در سال 53 پیش آمد. کسانی مثل مرحوم آیت الله مشکینی، مرحوم آیتالله آذری قمی و آیت الله فاضل از این جمع بودند و تحت عنوان جامعه مدرسین شناخته میشدند. من هم جزء این افراد بودم که به شهداد کرمان تبعید شدم. شهداد، مرکز بخش بود و مردم بسیار شایسته و با محبتی داشت. بعدها هم ارتباط ما با اهالی شهداد ادامه پیدا کرد. تا جایی که در دوران پیروزی انقلاب در آنجا مدرسه علمیه برادران و خواهران را تأسیس کردم که شاید از حوزه علمیه کرمان هم بهتر باشد. البته هنوز هم ارتباط من با این شهر برقرار است. به هر حال هشت ماهی در آنجا تبعید بودم و ادامه تبعیدم را در تویسرکان همدان گذراندم. دوران تبعید من از تاریخ 19 فرودین سال 53 تا 19 فروردین 1356 به مدت 3 سال به طول انجامید. در همین سال بود که مسأله فوت مرحوم آیت الله حاج آقا مصطفی رخ داد و کشور به سمت ناآرامی رفت.
در این شرایط تحصیل را هم ادامه دادید؟
در واقع از زمان اتمام تبعید من تا زمان آمدن حضرت امام در سال 1357 و پیروزی انقلاب اسلامی فاصلهای نبود. بعد از انقلاب هم که دیگر فرصتی نبود و از طرفی من هم احتیاجی به اینکه در درس خارج شرکت بکنم و از استادی بهره بگیرم، نداشتم.
درس خارج خودتان را از چه زمانی شروع کردید؟
تقریباً از سال 1362. دروس خارج اصول را از سال 1362 و خارج فقه را در سال 1364 شروع کردم. اصول فقه را بیش از دو دوره تدریس کردم. البته تدریس خارج اصول را چندین سال است که کنار گذاشتهام اما تدریس خارج فقه هنوز ادامه دارد. از سال 1376 تا سال 1385، موضوع «حکومت اسلامی» را یک دوره تدریس کردم. موضوع حکومت از جمله موضوعات مهم، بلکه مهمترین موضوعی است که خداوند برای پیامبر (ص) و ائمه معصومین سلاماللهعلیهم جعل کرده است. بنده این موضوع را از نظر استنادی و از نظر اختیاراتی که آن بزرگواران به عنوان ولی مردم دارا هستند از جمله در دوران غیبت که ولایت امر قهراً در دست ولی فقیه قرار میگیرد به مدت چند سال بحث و بررسی کردم. به نظرم اطلاع از مسأله ولایت امر در زمان حضور معصومین علیهم السّلام و غیبت ایشان؛ مطلبی است که همة طلاب و فضلاء باید با آن آشنا باشند. ماحصل این مباحث نسبتاً گسترده، تحت عنوان «الولایة الالهیة الاسلامیة أو الحکومة الاسلامیة» در قالب مجموعه سه جلدی چاپ و منتشر شد که الان هم مورد استقبال در حوزههای علمیه است. از سال 85 دوره دوم تدریس این بحث را شروع کردهام که الان سال چهارم آن در حال اتمام است.
شما از چه سالی عضو جامعه مدرسین بودید. آیا همه اعضاء آن از شاگردان حضرت امام (ره) بودند؟
تشکیل جامعه مدرسین تقریباً از سال 42 بود. البته من دقیقاً نمیتوانم بگویم از چه سالی در جلسات آن شرکت میکردم. در واقع کار مهم جامعه مدرسین این بود که در کنار حضرت امام (ره)، تخلفات و مظالم رژیم طاغوت را برای مردم عنوان میکردند. البته تمامی اعضاء جامعه از شاگردان امام (ره) نبودند. اگرچه اکثر آنها از شاگردان ایشان محسوب میشدند. کسانی مثل مرحوم آیتالله مشکینی، مرحوم آیت الله منتظری و مرحوم آیت الله فاضل (رحمهم الله) که بعدها از مراجع معظم تقلید شدند از آن جمع بودند. از این افراد تبعیدی، شاید قریب به 20 نفر از شاگردان حضرت امام (ره) بودند. واقعه تبعید سال 53 بود و قریب 25 نفر از علما و اعضای جامعه مدرسین به خاطر همین اقدامات، به اقصینقاط کشور تبعید شدند.
شما در مدرسه حقانی هم تشریف داشتید؟
بله، تدریس داشتم و یکی از مدرسان آن بودم. البته الان خیلی مجال نیست که در مورد آن صحبت کنم.
در مورد فعالیتهای خودتان در بعد از پیروزی انقلاب بفرمایید. اولین مسئولیتهای شما چه بود؟
بعد از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی بنده را بی کار نگذاشتند. یعنی غیر از کارهای تعلیم و تعلم و رسیدگی به حوزویان که مشغول آن بودم، اختیاراتی هم به من داده شد. بنده به همراه شهید قدوسی (ره) رحمه الله علیه، در دادگاه ویژهای که به وضعیت روحانیون متخلف رسیدگی میکرد؛ عضو و مسئول بودم. یادم هست مرحوم آیت الله مشکینی رئیس این دادگاه بودند و من هم به اصطلاح مثل منشی این دادگاه عمل میکردم.
بنابراین حضرتعالی جزء اولین گروه مسئولان این دادگاهها بودید؟
بله، تقریباً اکثر موارد امور این دادگاه را من مدیریت میکردم. چه بسا افراد خلافکاری را که بازداشت و به کارشان رسیدگی میکردیم. اقدام دیگر بنده، از همان اواخر سال 57 یا اوایل سال 58؛ پیشنهاد انتخاب بعضی از قضات دادگاههای انقلاب به مرحوم آیت الله مشکینی و منتظری (رحمهما الله) بود. حضرت امام (ره) به حسب اعتمادی که به آنها داشتند اختیار انتخاب قضات دادگاه انقلاب را به ایشان تفویض کرده بودند. این دو بزرگوار هم بر اساس اعتمادی که به من داشتند شناسایی این افراد را به عهده من گذاشتند. آن اوایل یادم است که ابلاغیه این افراد را برای امضاء ایشان به مجلس بررسی نهایی قانون اساسی در تهران میفرستادم. این دو بزرگوار هر دو عضو این مجلس و در تهران مستقر بودند. پس از امضاء آنان، حکم را به قاضی یا دادستان ابلاغ میکردم تا برود و به وضع آن پرونده در فلان شهرستان رسیدگی کند. عین همین اقدام را بعد از تصدی دادستانی کل انقلاب توسط دکتر هادوی و شهید قدوسی و یا در هنگام تشکیل شورای عالی قضایی و در زمان ریاست دیوانعالی کشور توسط شهید بهشتی انجام میدادم. طبعاً عمده کار من پیشنهاد قضات و دادستانهای دادگاه انقلاب بود. به هر تقدیر با همکاری این دوستان دادگاههای انقلاب را اداره میکردیم. تا این که در مقطعی حضرت امام تصمیم گرفتند تنها به حکم قاضی دادگاه انقلاب اکتفاء نشود و احکام کسانی که محکوم به اعدام یا مصادره اموال میشوند، مجدداً در دادگاه دیگر تحت عنوان دادگاه عالی ـ نظیر دیوان عالی کشور فعلی ـ مورد رسیدگی قرار بگیرد. این دادگاه در سال 58 در قم تأسیس شد که دو شعبه داشت. من مسئول یک شعبه از آن بودم و مرحوم آیت الله ربانی املشی (ره) مسئول شعبه دیگر آن بودند. یادم هست در مورد این پروندهها و احکام صادره با ایشان مباحثه داشتم. البته در همان مقطع عدهای با این اقدامات مخالفت داشتند ولی ما مقاومت میکردیم. مرحوم آیت الله ربانی املشی بعدها به عنوان عضو شورای عالی قضایی و دادستان کل کشور انتخاب شدند و تنها من عهدهدار ریاست دادگاه عالی بودم. این سری کارها را انجام دادم که البته خیلی سر و صدا هم لازم نداشت.
پس در واقع بعد از آقای ربانی کلاً مسئولیت متوجه شما شد؟
بله تنها بنده مسئول دادگاه عالی ماندم. در آنجا هم اقدامات متعددی انجام دادم. برای این دادگاه نظیر دیوان عالی کشور، چند شعبه قرار دادم و رؤسای آن شعب را از اعضاء جامعه مدرسین مثل مرحوم آیت الله فاضل مرحوم آیت الله روحانی (رحمهما الله) و آیت الله راستی حفظه الله؛ انتخاب کردم. به ایشان گفته بودم که بعد از بررسی مجدد احکام از نظر موازین فقهی و اعلام نظرتان، نیازی به امضاء احکام جدید توسط شما نخواهد بود و امضا آن برای من است. بعد خودم تمام احکام را مجدد مطالعه میکردم و اگر بر اساس موازین فقهی بود امضاء میکردم و اگر نبود آن را رد میکردم. امضاء این پروندهها در سراسر ایران به عهدۀ من بود. این را هم بگویم علیرغم این اقدامات، در آن مقطع بنده یک محافظ هم نداشتم. یادم هست اول صبح پیاده به محل کارمان میرفتیم و به پروندهها رسیدگی میکردیم.
محل کارتان در کجا واقع شده بود؟
روبروی قبرستان شیخان همین قم، ساختمانی بود که متعلق به آستانه حضرت معصومه سلام الله علیها بود. بعدها اهالی حزب اللهی قم که از اقدامات ما در امضاء احکام اعدام منافقین مطلع شدند، درخواست کردند که محافظت بنده را به عهده بگیرند تا این که بالاخره از طرف سپاه محافظی برای من گذاشتند. ولی همانطور که عرض کردم در آن سالهای اول خبری از محافظ و این اقدامات نبود. حتی بعضی از برادران مثل جناب حجت الاسلام سلیمی که الان از حقوقدانان شورای نگهبان هستند یا جناب آقای زرگر که بعدها مسئول دادگاههای مواد مخدر شدند و از اعضاء دفتر من در این دادگاه بودند، عهدهدار امر رانندگی هم بودند.
چگونه به شورای نگهبان وارد شدید؟
شروع کار بنده به عنوان فقیه در شورای نگهبان، بعد از گذشت سه سال از اولین دوره شورا بود. بنابر نص قانون اساسی دوره عضویت فقها و حقوقدانان شورای نگهبان شش ساله است. بدین صورت که هر سه سال، دوره عضویت ششساله سه فقیه و سه حقوقدان پایان مییابد. البته همانگونه که میدانید فقهای شورای نگهبان مستقیما از سوی رهبری انتخاب میشوند و حقوقدانان از سوی رئیس قوه قضائیه معرفی و توسط مجلس انتخاب میشوند. در اولین دوره، بعد از گذشت سه سال، سه نفر از حقوقدانان و سه نفر از فقها به حکم قرعه از عضویت کنار گذاشته شدند و اعضای جدید وارد شورا شدند. بنده نیز به عنوان یکی از این فقها در تاریخ 25 تیر 1362 با حکم حضرت امام(ره) برای مدت شش سال به عضویت در شورای نگهبان منصوب شدم که این مدت تا 25 تیر 1368 طول میکشید. سال 1362 ورود من به شورای نگهبان مصادف با عضویت من در مجلس خبرگان رهبری بود. همان سال بنده به عنوان عضو مجلس خبرگان رهبری از استان سمنان انتخاب شدم. البته بنده سمنانی نیستم ولی روحانیون محترم آنجا که با من هم آشنا بودند، حقیر را برای نامزدی خبرگان رهبری پیشنهاد کردند که رأی آوردم. زمانی که برای تشکیل اولین اجلاسیه خبرگان رهبری به تهران رفته بودم، دو سه روز بعد مطلع شدم از طرف حضرت امام (ره)، به عنوان عضو فقهاء شورای نگهبان انتخاب شدهام. خاطرم هست در روز پنجشنبهای بود که در اجلاسیه خبرگان رهبری شرکت کردم و روز یکشنبه هفته بعد در اولین جلسه فقهای شورای نگهبان، در 26 تیرماه 62 شرکت کردم. مطلع هستید که مطابق اصل 92 قانون اساسی نصف اعضای حقوق¬دان و فقیه شورای نگهبان در اولین دوره، پس از سپری شدن سه سال، به قید قرعه تعویض میشوند. عضویت بنده در نیمه دوم دورۀ اول بود. البته تشکیل شورای نگهبان تیرماه 1359 بود اما عضویت من از سال 1362 تاکنون ادامه دارد.
ظاهراً شما غیر از آیت الله جنتی تنها عضوی هستید که در همة ادوار حضور داشتید؟
بله همینطور است. در دوره اول بزرگوارانی بودند که برخی از دنیا رفتند و برخی هم در قید حیات هستند. بزرگانی مثل حضرت آیت الله صافی گلپایگانی، مرحوم آیت الله رضوانی، مرحوم آیت الله آقای ربانی املشی و مرحوم آیت الله ربانی شیرازی. به هر حال بنده توسط حضرت امام به عنوان عضو فقهای شروع نگهبان انتخاب شدم.
جدایی از فضای علمی قم و ورود به مسئولیت سخت نبود!؟
البته من هم آمادگی برای این کار نداشتم و هم برخی از فضلاء قم موافق نبودند که من به شورای نگهبان بروم و نظرشان این بود که در حوزه مشغول تدریس و تدرس باشم و این کار را قبول نکنم. حتی خودم افرادی از آقایان علما مانند مرحوم حضرت آیتا... فاضللنکرانی را خدمت امام واسطه کردم تا از این تصمیم صرفنظر کنند. یادم هست که به مرحوم حاج احمد آقا هم گفتم که به حضرت امام عرض کنید اجازه دهند من مشغول تحصیل باشم و کس دیگری به عنوان عضو فقیه معرفی شود. گفتم بنده هنوز آماده کسب علم هستم و اگر ایشان اجازه بفرمایند به ادامه تحصیل بپردازم. اما یک روز دیدم که حکم انتصاب بنده در در شورای نگهبان در رادیو قرائت شد. در تیرماه همان سال وقتی برای شرکت در اجلاسیه مجلس خبرگان رهبری به تهران رفتم، در آنجا مرحوم حاج احمدآقا را ملاقات کردم. درباره پیغام خودم به حضرت امام(ره) از ایشان سؤال کردم. ایشان گفتند؛ همه حرفهایی که گفتی، حتی اینکه گفته بودی میخواهی درس بخوانی را خدمت امام(ره) عرض کردم. اما حضرت امام فرمودند؛ فلانی میخواهد درس بخواند که چه بشود؟ ایشان میخواهد درس بخواند که بعدا به اسلام و نظام خدمت کند، الان این امکان فراهم است و ایشان بیاید و مشغول خدمت بشود. مگر نه این است که هدف، خدمت به اسلام است و الان هم این سفره در شورای نگهبان، گسترده شده است. به هر تقدیر بنده قبول کردم. البته علاقه خودم این بود که یکسال از این شش سال را عضو باشم. بعد حاج احمد آقا گفتند حداقل یک دوره را تا سال 1368 عضو باش و بعد با نظر امام (ره) میتوانی در جای دیگر مشغول خدمت باشی.
و بعد از رحلت امام(ره) هم در شورا ماندید.
بله. چون دوره ما 25 تیر 1368 تمام می شد، حضرت امام (ره) در خرداد 1368 از دنیا رفتند و آیت الله خامنهای به عنوان مقام رهبری انتخاب شدند. ایشان هم بدون اینکه با من صحبتی بکنند، بنده را به اتفاق دو نفر دیگر به عنوان فقهای شورای نگهبان برای نیمه دوم دورة دوم منصوب کردند. شاید اولین حکمی بود که ایشان بعد از تصدی مقام رهبری ابلاغ میکردند. خب، طبیعتاً دیدم اگر قبول نکنم ممکن است خوب نباشد و عدهای که مخالف با ایشان و نظام هستند این اقدام مرا به عنوان نقطه ضعفی مطرح کنند لذا مجبور شدم بمانم. در ادوار بعد هم که خدمت ایشان میرفتم با التماس و التجاء عرض میکردم که اجازه دهند بنده عضو نباشم. در این دورة آخر در قالب نامه به ایشان عرض کردم بگذارید من بروم دیگر پیر شدهام چرا که قریب به 30 سال است که عضو هستم. گفتم سالهای قبل زندگی بنده هیچ، یک نفر اگر کارمند دولت هم باشد، اگر 30 سال کار کند، لااقل بازنشسته میشود؛ اما ایشان باز هم قبول نکردند و حتی به بعضی از برادران گفته بودند: این تقصیر شماست که میگذارید فلانی یک چنین مطالبی برای من بنویسد. علیایحال الان سال سی و یکم است که در شورای نگهبان هستیم و فقط حضرت آیت الله جنتی از بنده سابقهدارتر هستند.
اجازه بدهید همین جا به یک فضاسازی سنگین علیه شورای نگهبان اشاره ای کنیم؛ موضوعی که اخیراً با توجه به سن آیت الله جنتی مطرح می شود موضوع جوانگرایی در شورای نگهبان است. نظر حضرتعالی در این مورد چیست؟ آیا از این نظر ضرورتی احساس میشود؟
به حسب اصل 91 قانون اساسی، فقهای شورای نگهبان از بین این افراد با نظر مقام رهبری انتخاب میشوند: شش نفر از فقهای عادل و آگاه به مقتضیات زمان و مسایل روز. فقیه یعنی کسی که باید سواد فقهی و قدرت استنباط، اجتهاد و فهم احکام شرع را داشته باشد. عادل باشد، یعنی در مقابل امر خدا خاضع و تسلیم باشد. اینطور نباشد که اگر حرفی زده شد یا بدگویی شد ـ مثل همین حرفهایی که راجع به حضرت آیت الله جنتی گفته میشود ـ از جا به در رود و خلاف شرع تصمیم بگیرد. و در نهایت کسی باشد که آگاه به مسائل و متقضیات زمان و روز است. خب، معمولاَ اشخاص جوان خیلی نمیتوانند همة این خصوصیات را با هم داشته باشند. البته اگر جوانی با این شرایط باشد خوب است، اما طبیعتاً جوانی که هم فقیه باشد و هم عادل و آگاه به مسائل و مقتضیات روز، خیلی زیاد وجود ندارد. البته اصل همین صفاتی است که در قانون اساسی شمرده شده است. خب، من خودم وقتی به عنوان عضو فقیه شورای نگهبان معرفی شدم از 50 سال کمتر داشتم. الان هم این بزرگوارانی که به تازگی تشریف آوردند از جوانان هستند. جناب آقای شب زندهدار از اساتید محترم درس خارج در حوزه هستند و آقایان علماء حوزوی برای ایشان احترام قائلند و ایشان را میشناسند. جناب آقای مدرسی یزدی هم همینطور از فضلاء حوزه هستند. به هر حال الان اعضاء جوان جمع فقهاء، آقایان شب زندهدار و مدرسی یزدی هستند. قبلتر همین آقای آملی لاریجانی عضوی جوان بودند و الان هم رئیس دستگاه قضاء هستند. یا آقای استادی وقتی عضو شورای نگهبان، بود، جوان بودند. در واقع خود حضرت آقا توجه دارند که افراد شایستهای که سنشان کمتر باشد را به کار بگیرند.
اما به نظر من دلیل دیگری که شاید رهبری توجه دارند لزوم حفظ حرمت و جایگاه و نیز تجلیل از افرادی مثل حضرت آیت الله جنتی است. عرض کردم ایشان جزء همان 25 نفری هستند که سال 1353 تبعید شدند. یادم هست که ایشان به اسد آباد همدان تبعید شدند. بعد از انقلاب هم قاضی دادگاه انقلاب در استان خوزستان بودند. شما ببینید بزرگان دیگری مثل مرحوم آیت الله محمدی گیلانی یا آیت الله صافی گلپایگانی، داماد مرحوم آیت الله گلپایگانی یا مرحوم آیت الله ربانی املشی یا مرحوم آیت الله ربانی شیرازی از این سنخ بودند. شاید مقام معظم رهبری توجه به این جهت دارند تا این افراد به همان دلایلی که عرض کردم به این زودی کنار گذاشته نشوند. البته ایشان همانطور که گفتم به موضوع جوانگرایی هم بیتوجه نیستند. ایشان برای این که افراد جوان دارای آن خصوصیات را شناسایی شوند خواستند در قم مجمعی متشکل از چند نفر از آقایان فضلاء که مورد اعتماد هم هستند شکل بگیرد و زیر نظر فقهاء شورای نگهبان، مصوباتی را که از مجلس یا پروندههایی را که از دیوان عدالت اداری به این نهاد میرسد بررسی کنند. بنابراین ملاحظه میکنید که در خود شورای نگهبان نیز به این موضوع جوانگرایی توجه میشود.
به موضوع مجمع مشورتی فقهی قم اشاره فرمودید. همانطور که مستحضرید متأسفانه فضایی در برخی از رسانهها شکل گرفته که شورای نگهبان را منحصر به شخص حضرت آیت الله جنتی و در بعضی موارد سخنگوی آن تعریف کنند و به بسیاری از اقدامات که در این نهاد شکل می گیرند مانند مثالی که فرمودید، سهواً یا عمداً اشارهای نمیشود. در نتیجه رسانههای ضد انقلاب و بعضی رسانههای داخلی، اینطور القاء میکنند که در شورای نگهبان یک عده از افراد صرفاً با یک بله و خیر، مصوباتی را تأیید یا رد میکنند و این کار عظیم و دارای پشتوانة فقهی و حقوقی، دیده نمیشود. در مورد مصوبات مجلس ما میبینیم که نمایندهها از بدو ورود یک مصوبه به کمیسیون تا صحن علنی، مکرر در رسانهها دیداری و شنیداری درباره آن اظهارنظر میکنند. اما همین مصوبه وقتی به شورا میرسد صرفاً یک خبر داده میشود که فرضاً آن مصوبه رد یا تأیید شد. بد نیست که شرحی از فعالیتهای این مجمع مشورتی، عنوان نمایید.
مجمع مشورتی- فقهی، پشتوانه نظرات فقهی شورای نگهبان است. شورای نگهبان در قانون اساسی وظایف سنگینی به عهده دارد. اعضاء شورا موظفند نسبت به خلاف شرع و قانون اساسی بودن مصوبات مجلس اعلام نظر کنند. جلسات این مجمع معمولاً با حضور ده نفر از اعضاء در شهر قم و به صورت هفتگی برگزار میشود. در بعضی موارد با توجه به کثرت، مصوبات این جلسات به دو یا سه جلسه در هفته میرسد. میانگین سنی اعضاء بسیار جوان است و تقریباً افراد بین سی و چند سال تا پنجاه سال در آنجا حضور دارند. آقایان شب زندهدار و مدرسی یزدی، قبلاً جزء همین گروه مجمع مشورتی بودند و بعداً به عضویت فقهاء شورای نگهبان درآمدند. کسانی مثل مرحوم آیت الله فاکر یا آقازادۀ حضرت آیت الله شبیری زنجانی یا مرحوم آیت الله طاهری خرمآبادی عضو سابق فقهای شورای نگهبان از اعضاء مجمع مشورتی فقهی قم بودند. یکی از فواید جلسات این است که اعضاء جوان در اظهارنظرهای فقهی در مورد مصوبات آزموده و خبره میشوند چرا که حداقل و بالطبع هفتهای دو ساعت در این جلسات کار علمی میکنند. خب طبیعتاً اگر بنا باشد شخص جدیدی به عنوان عضو فقهاء شورای نگهبان انتخاب شود از این جوانان که کاربلد شدهاند، میتوان استفاده کرد. این آقایان هم وظیفۀ شرعی خودشان میدانند که کمکی بکنند و با اینکه از اساتید محترم حوزه هستند بسیار خوب و صادقانه تلاش و همکاری میکنند. بنده خبر دارم که حضرت آیت الله خامنهای پیگیر ملاحظة نظرات فقهی این مجمع هستند تا ضمن اطلاع از روند کار در مواقع ضرورت نسبت به اتخاذ تصمیم در انتخاب فقهاء جدید، اقدام کنند.
ماه رمضان است و نباید شما را زیاد خسته کنیم. چندی پیش فردی به نام کدیور ادعایی را از قول شما درباره مقام معظم رهبری مطرح میکند که چند بار هم بی بی سی به آن استناد کرده است. میگوید در قضایایی مثل حصر آقای آذری قمی، شما نظری برای آزادی او داشتید و به حضرت آقا منتقل کردید اما حضرت آقا توجهی نکردند. او و دوستانش ادعاهای دیگری هم درباره شما مطرح میکنند که اگر فرصت شد به آن اشاره کنیم!
این آقای محترمی که نام میبرید در قم بود ولی اینطور نبود که از فضلای قم محسوب شود. از نظر شرکت در درسها و پیشرفت علمی، ضعیف بود. منزل من هم آمده، (در سالهای) جلوتر و بعضی از موارد علمی را مطرح کرده. این آدمی نیست که اگر حرفی زد (مهم باشد) اما این جهاتی که میفرمایید در خصوص آقای آذری من یادم نمیآید. بر فرض هم محصور آقای آذری قمی محصور بوده، اینها جعلیاتی است. دروغ است دیگر!
یکی دیگر از افراد شبیه به او می گوید؛ شما بر پایۀ یک روایتی فرمودید که اگر کسی اهل فسق و فاسق بود به او هر نسبتی از جمله نسبت زنا میشود داد!
من نزدم این حرف را.
این ادعا را روی سایتهای خود منتشر کرده اند.
اینها آدمهایی هستند که من در مورد مثل ایشان نگرانم. اینها یک خانواده محترمی داشته اند که لابد پدر و مادر آنها علاقه مند بودند که عالم دینی بشوند. اما بدبخت شده اند. خود این شخص (کدیور) است من هم دلم میسوزد برای اینکه این پدر و مادر بیچاره او را فرستادند عوض اینکه طلبهای شده باشد که به درد اسلام بخورد حالا در دام یک افرادی افتاده که مخالف اسلام هستند. و با نظام اسلام مخالف هستند.
او (کدیور) الان مدتی است سایتی زده و تحت عنوان پرسش و پاسخ فتوا هم میدهد!
بارک الله!
البته میگوید اجتهاد من را آقای منتظری تأیید کرده است.
بگوید!
ماه رمضان است و نباید شما را زیاد خسته کنیم. راجع به فعالیتها و اختیارات و اهمیت شورای نگهبان هم میخواستم صحبت کنم که فرصت نشد.
این موضوع را اگر اجازه دهید بگذاریم برای وقتی که به مناسبت سالروز تصویب قانون اساسی خدمتتان میرسیم. این قدر اشاره کنم که اصل چهارم قانون اساسی شورای نگهبان را ضامن خلاف شرع نبودن مقررات و قوانین میداند. در اصل چهارم هست که تمام قوانین و مقررات کشور باید مطابق قوانین اسلام باشد و شورای نگهبان ضامن این اجراست. خیلی مهم است یعنی نگاه کند شورای نگهبان، مجلس بخواهد انتخاب شود نگاه کند آدمی که میخواهد انتخاب شود آدم بیپدر و مادری نباشد. آن اختیاراتی که قانون اساسی برای مجلس پیشبینی کرده است اگر یک چنین فردی در آن وارد شود کشور را به فساد میکشاند. یا مثلاً انتخابات ریاست جمهوری یا رئیس جمهور انتخاب شود که مراقب باشد که آدمی بخواهد انتخاب شود درست انتخاب شود. یا در همین انتخابات نظارت کند که مردم درست انتخاب کنند.
اینطور نباشد که برخی به زور نگذارند مردم به کسی رأی بدهد یا اینکه مردم را وادار کنند به کسی رأی بدهد اگر خلاف شرع باشد جلوی آن را بگیرند.
کار بررسی صلاحیت ها در انتخابات خبرگان هم با شورای نگهبان است؟
بله. خبرگان رهبری هم همینطور است؛ الان تعیین صلاحیت خبرگان رهبری به حکم مصوبه خود خبرگان به عهدة خود فقهای شورای نگهبان است. کاملاً بررسی میکنیم که آدمهایی که با سواد باشند امتحان سفتی گرفته میشود جلوی کسی هم گرفته نمیشود هر کسی خواست اسم بنویسد توانست بیاید و اسم بنویسد و امتحان بدهد. سؤالاتی طرح میشود سه چهار نفر از علماء و فضلاء خوب حوزه مصصح ما میشوند اگر سواد داشت سطح سواد او معلوم میشود باید از نظر سوابق هم آدمهای نابابی نباشند. رسیدگی میکنیم.
این احتمال هست راجع به کسانی که قبلاً عضو خبرگان بودند، دوباره امتحان گرفته شود؟
نه، معلوم نیست.
از این جهت که مثلاً شاید به دلیل کهولت سن، شرایط ذهنی او دچار مشکل شده باشد؟
ممکن است اگر یک چنین مشکلی داشته باشد جلوی او میایستیم. البته امتحان تنها نیست میدانیم وقتی آدم نابابی است جلوی او می ایستیم. یک کسی را از اینهایی که هنوز هم عضو مجلس خبرگان است آقایان اعضاء خبرگان تصمیم گرفتند کنارش بگذارند. ممکن است ما هم اگر ایندفعه بخواهد او عضو شود جلوی او بایستیم. چون تنها شرایط خبرگان «علمیت» نیست. هم علمیت است هم انقلابی بودن هست.
اما به همین آقا رسانههای بیگانه خیلی توجه میکنند.
عیبی ندارد بیچاره بنده خدا! جوری شده که خودش خجالت میکشد بیاید توی جلسات خبرگان.
البته میگوید مرا دعوت نکردهاند.
بگوید، هر چه میخواهد بگوید شاید هم دعوتش نکرده باشد. اگر آقای یزدی مسئول دبیرخانه [خبرگان رهبری] باشد ممکن است دعوت نکرده باشد.
به علمیت و انقلابی بودن اشاره کردید. یکی از مصادیق اعضای خبرگان که تا پایان عمر انقلابی ماند، حضرت ایت الله محمدی گیلانی بود که استحضار دارید چند روز پیش به جوار رحمت الهی شتافت. اگر مجالی هست اجمالاً یادی از مرحوم آیت الله محمدی گیلانی داشته باشیم؟
حضرت آیت الله گیلانی رضوان الله علیه از علماء و فضلاء جامعة مدرسین و شاگردان خوب حضرت امام بودند. ایشان از هر جهت مورد اعتماد و انسان بسیار شایسته و متدینی بودند. اتفاقاً مقطعی هم دبیر شورای نگهبان بودند. ایشان دلسوخته نظام و اسلام و حضرت امام و مقام معظم رهبری بود. تمام شایستگیها را ایشان داشتند. ایشان بعد از رحلت امام هم باز از طرف مقام معظم رهبری به عنوان عضو فقهاء شورای نگهبان منصوب شدند. او همیشه نسبت به مسائلی که شورای نگهبان میتوانست نظر بدهد عنایت داشت. اجازه بدهید یک مثالی را عرض کنم. ببینید
در زمان طاغوت قانونی تحت عنوان ملی شدن جنگلها و مراتع کشور تصویب شد. بعدها به استناد همین قانون، زمینهای مواتی را که مردم از زمانهای سابق تصرف و احیاء کرده بودند بازپس گیری کردند. شورای نگهبان در دوران دبیری ایشان، مخالف این اقدامات بود. مبنای این مخالفت هم بر اساس روایات صحیح و معتبر السندی بود که از پیامبر (ص) نقل شده است. حضرت رسول (ص) میفرمایند: «هر کس زمین مرداری را زنده کند ملک اوست». منشأ قانونی این اظهارنظر هم، اختیاری است که اصل 4 قانون اساسی به شورای نگهبان داده است. به موجب این اصل، تمام قوانین و مقررات کشور باید طبق موازین اسلام باشد و اگر بر خلاف موازین باشد این فقهای شورای نگهبان هستند که باید بررسی و اعلام نظر کنند. از دیگر موارد معروفیت ایشان مسأله رسیدگی به پروندههای ضد انقلاب بود. او رئیس شعبه اول دادگاههای انقلاب بود.
خدا ایشان را رحمت کند. بالاخره همه باید برویم. قرآن میفرماید: «إِنَّکَ مَیِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَیِّتُونَ: تو میمیری و آنها نیز خواهند مرد». ایشان بعد از عمری پاکی، سلامت، زهد و بیتوجهی به مادیات از دنیا رفتند. در آخرین جلسه شورای نگهبان مخصوصاً یادی از ایشان شد. آقای جنتی، صحبت کردند و سمتها و پستهایی را که ایشان داشتند؛ برشمردند. بالاخره دنیا همین است دیگر.
آقای ربانی شیرازی عضو دیگری شورای نگهبان، یکبار ترور شدند، بعد هم به خاطر تصادف از دنیا رفتند. آقای ربانی املشی عضو دیگر شورای نگهبان مسموم شدند. آقای رضوانی رحمه الله علیه هم از کسانی بودند که در دفتر حضرت امام در نجف اشتغال داشتند، ایشان هم پارسال از دنیا رفتند. ما هم دیر یا زود از میان می رویم. انشاءالله خداوند همه ایشان را با حضرت سید الشهداء محشور کند.