فهرست حملاتی که طی هفده ماه گذشته به وزارت ارشاد دولت حسن روحانی شده است آنقدر طولانی است که شرح آن در یک گزارش نمی گنجد.
به گزارش خبرآنلاین، «کار ما در وزارتخانه به جای برنامه ریزی، سیاست گذاری و اقدامات فرهنگی، صرف پاسخگویی به حاشیه سازی ها و رفع شبه افکنی ها شده است.»
علی جنتی وزیر ارشاد دولت روحانی، این جمله را در حاشیه یکی از دیدارهایش گفت. زمانی که فشار مخالفان دولت بر او و وزارتخانه تحت امرش هر روز شدت بیشتری میگیرد. نگاهی به برخی از حاشیهها و حملههایی که طی هفده ماه گذشته وزارت ارشاد با آن دست به گریبان بوده حالا، میتواند خطی را نشان دهد. نوعی نقشه راه که مخالفان و منتقدان دولت، بر اساس آن سعی میکنند حرکت کنند.
حالا بیانیه پشت بیانیه، تکذیب پشت تکذیب و موضعگیری پشت موضعگیری، بخش اعظمی از وقت علی جنتی و معاونانش را میگیرد. حاشیههایی که ناگهان به متن تبدیل میشوند و جای دغدغههای اصلی حوزه فرهنگ را میگیرند بی آن که حتی چشماندازی برای پایان گرفتنشان بتوان متصور شد. تعداد حمله هایی که در این 17 ماه به وزارت ارشاد دولت روحانی شده، آنقدر زیاد است که در یک گزارشی مجالی برای پرداختن به همه آنها نیست. به همین خاطر تعدادی از آن ها را مرور کرده ایم.
آغاز ماجراپیش از آن که علی جنتی به عنوان وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی معرفی شود و سکان هدایت این وزارتخانه را به دست بگیرد، مخالفان دولت تدبیر و امید، مخالفت خوانی در حوزه فرهنگ و هنر را آغاز کرده بودند، آنها از شنیده ششدن صدای پای ابتذال سخن میگفتند و معتقد بودند که اوضاع فرهنگ و هنر در این دوره شیب نزولی پیدا خواهد کرد.
موج حملات به بخش فرهنگی دولت یازدهم در همان روزها ساماندهی شد، زمانی که جناح مقابل کوشید تا این انگاره را جا بیندازد که اوضاع قرهنگی در این دولت کاملا بر مدار حرکت دولت اصلاحات می چرخد. جا انداختن این انگاهر بدون توجه به چینیش مدیران فرهنگی دولت یازدهم در پی این بود تا به راحتی بتواند هر حرکتی را به اسم ابتذال و رواج مسائل مختلف زیر سوال ببرد.
با آمدن علی جنتی به وزارت ارشاد و انتخاب معاونانش هم عملا تغییر در این فضا حس نشد، جناح مقابل دولت تصمیمش را گرفته بود و باید هر هفته یک بحران برای دولت و وزارت ارشاد درست می کرد، از زوم کردن روی مشاوران و مدیران جزء گرفته تا قلب واقعیت و نشان دادن تصویری دیگر از آن چه در جریان است.
قصه سگهای زردماجرای جوانان نوازنده ای که به دلیل نگرفتن مجوز در ایران به امریکا مهاجرت کردند و در پی یک اختلاف درون گروهی کشته شدند، از نخستین ماجراهایی بود که پای علی جنتی را به کمیسیون فرهنگی مجلس باز کرد. اما پیش از آن که علی جنتی در اتاق کمیسیون فرهنگی را باز کند، پشت سرش انبوهی از خبرها و اظهارنظرها اعتراضآمیز به تصمیم این وزارتخانه مبنی بر دفن پیکر این جوانان در قطعه هنرمندان بهشت زهرا شکل گرفته بود.
کمیسیون فرهنگی و در رآس آن مجتبی رحماندوست، علی جنتی را خواست تا از او بپرسد چرا و بر چه اساسی با دفن پیکر برادران فرازمند در قطعه هنرمندان موافقت کرده است؟ علی جنتی هم دلیل را توجه این وزارتخانه به پدر و مادر این دو جوان دانست: «پدر و مادر این جوانان از فعالان هنری بوده و وزارت ارشاد با این کار خود خواسته تا کمک عاطفی و روحی به والدین این جوانان کرده باشد.»
اصل ماجرا اما چیز دیگری بود، مخالفان دولت ابتدا این خبر را منتشر کردند که وزارت ارشاد هزینه انتقال اجساد این افراد را پرداخت کرده، اما وقتی کذب بودن این ادعا مشخص شد، ورق برگشت و دفن آن ها در تهران و قطعه هنرمندان به ماجرای روز تبدیل شد.
ممنوعالقلمهای صریحالقلم شدهوقتی حسن روحانی در گزارش صد روزه عملکرد دولتش به مردم ایران از نویسندگان ممنوعالقلمی حرف زد که در دولت او امکان چاپ آثارشان را پیدا کردهاند، شاید تصور نمیکرد با همین حرف بساط حمله تازهای به وزارت ارشاد و علی جنتی را فراهم میکند.
در وهله اول خبرگزاری فارس سخنان حجتالاسلام رضا غلامی رییس مرکز پژوهشهای فرهنگی اجتماعی صدرا را منتشر کرد که نویسندگان ممنوعالقلم را تنها زاییده توهمات مشاوران رییس جمهور دانسته بود و از روحانی خواست که مستنداتش در این زمینه را منتشر کند.
پس از او تقریبا همه مسئولان سابق وزارت ارشاد در دولتهای نهم و دهم یک صدا گفتند در تاریخ جمهوری اسلامی ایران کسی ممنوعالقلم نشده است. از سیدمحمد حسینی وزیر پیشین ارشاد گرفته تا محسن پرویز معاون فرهنگی این وزارتخانه. نویسندگانی مثل محمدرضا سرشار هم نسبت به این سخنان موضع گرفتند و گفتند که نه تنها نویسنده ممنوع القلم نداریم که متاسفانه آثار نویسندگانی که در خارج از کشور با رکیکترین کلمات درباره شخصیتهای مهم مملکتی صحبت میکنند چاپ میشود و این از شگفتیهای حکومتداری در ایران است.
شاید همه این موضعگیریها و حملات که روحانی و وزیر ارشاد را متهم به دروغگویی میکردند، بود که باعث شد سیدعباس صالحی معاون فرهنگی علی جنتی در حالی که زمان چندانی از انتصابش به این سمت نمیگذشت، در مصاحبه با روزنامه ایران آب پاکی را روی دست همه بریزد: ««در حیطه ناشران تعلیقی مجموعه اسامی محدودتری وجود داشت، اما در بحث ممنوعالقلمها تعداد بیشتری در فهرست به قولی سیاه قرار داشتند. با وجود این هر دو نمونه بدون هیچ سند کتبی و رسمی رخ میدادند.»
او گفت: «افرادی بودند که ایراد چندانی در محتوای نوشتههای آنان نبود یا اگر هم بود امکان برطرف ساختنش با اصلاحیه وجود داشت. برخی از نویسندهها در دوره قبل اعلام شده بود که کارشان منتشر نشود. ممکن است که این دستور به شکل کتبی و بخشنامهای ابلاغ نشده باشد اما به صورت شفاهی ابلاغ و اعمال میشد.»
بدین ترتیب، برای نخستین بار موضوع نویسندگان ممنوعالقلام توسط مقامات رسمی، نه تنها مطرح شد که درباره آن و رفع مشکلاتشان هم سخن به میان آمد. شاهد این مدعا هم نه تنها انتشار کتابهایی بود که سالها در وزارت ارشاد متوقف شده بود، که سخنان علی جنتی بعد از نشست مشترک با وزیران بود.
دو ماه بعد از سخنان صالحی علی جنتی، به دیدار وزیر اطلاعات رفت. در جلسهای که مجموعه معاونان وزارت فرهنگ و ارشاد با معاونان ذیربط وزارت اطلاعات داشتند درباره نویسندگان ممنوعالقلم صحبت به میان آمد. صحبتی که برآیند آن به روایت وزیر ارشاد چنین بود: «وزارت اطلاعات در دولت قبل اعلام کرده بود که کتابهای یکسری از نویسندگان نباید چاپ شود. با توجه به همفکریهای انجامشده، تصمیم گرفتیم هیچ کتابی را به دلیل نویسندگان آن رد چاپ نکنیم. چاپ کتاب ضوابطی دارد که با توجه به آن ضوابط عمل میکنیم، اگر مشکلی نباشد کتاب چاپ میشود، اما اگر مشکلی داشته باشد آن مشکل یا اصلاح میشود یا کتاب در نهایت چاپ نمیشود، در نهایت به کتاب نگاه میکنیم نه به نویسنده.«
ممنوعالقلمها از سایه بیرون آمدند اما اعتراض به وجود آنها و نفی آنان به صورت کلی، دستمایه یکی دیگر از هجمههایی بود که افراطیون نسبت به دولت روحانی آن را پیریزی و عملی کردند.
تکخوانی زنانوقتی خبر اظهارنظر علی جنتی درباره تکخوانی زنان منتشر شد، خیلی از اصحاب رسانه و کسانی که خبرهای فرهنگی را پیگیری میکردند شروع یک حمله تازه علیه وزارت ارشاد را حدس زدند.
ماجرا از آنجا آغاز شد که خبرنگاری در حاشیه حضور وزیر ارشاد در مراسم رونمایی از بزرگترین نهجالبلاغه مطلا نظر او را دربراه تکخوانی زنان پرسید. او هم با اشاره به اختلاف نظر علما در این زمینه گفت اگر تکخوانی بانوان منجر به مفسده نشود اشکال ندارد.
هشت روز بعد، وزیر باز هم از این سر میدان بهارستان باید به آن سر میدان میرفت. به مجلس شورای اسلامی. اما این بار خبر دیگری هم ضمیمه این اظهار نظر شده بود. خبری که میگفت بعد از این اظهارنظر علی جنتی در یک کنسرت موسیقی حضور پیدا کرده و به آواز یک زن گوش داده است.
تیتر «حضور وزیر ارشاد در مراسم تکخوانی زنان + عکس» تیتر یک سایتهای مخالف دولت شد. خبری که در آن از علی جنتی خبری نبود و تنها زنانی نوازنده را روی سن نشان میداد که مشغول نوازندگی بودند. میگفتند در آن کنسرت مهدیه محمدخانی «تابوی ۳۵ ساله» را شکسته و آواز خوانده است و کار به آنجا رسید که حتی تکذیبیه بابک دربیگی رییس روابط عمومی وزارت ارشاد هم راه به جایی نبرد: «خبر مذکور به کلی عاری از صحت بوده و صرفا یک شایعه بیپایه و اساس است. وزیر شب گذشته در جلسه شورای عالی انقلاب فرهنگی حضور داشته و خبر شرکت وی در مراسم خانه فرهنگ ایران نوعی خبرسازی مجعول است.»
توضیحات وزیر در کمیسیون فرهنگی برای نمایندگان قانعکننده نبود. کار به صحن علنی مجلس کشید. رسایی یکی از نمایندگان جبهه پایداری، سنگ تمام گذاشت. اسلایدهایی از صفحات روزنامهها و عکسهایی از آن کنسرت پخش کرد، به مدت دو دقیقه هم تصویرهایی را به بهارستانیها نشان داد و یادداشتی را که خودش نوشته بود بین نمایندگان مجلس پخش کرد.
سخنان وزیر هم در نهایت رسایی را قانع نکرد و او آن قدر بر مواضعش پافشاری کرد که علی جنتی مجبور شد سوابق حوزوی خودش را به یاد رسایی بیاورد: «بنده دغدغه آقای رسایی را نسبت به حفظ ارزشهای اسلامی و دینی درک میکنم اما این احتمال را هم بدهید کسی که فرزند حوزه علمیه و با سوابق مشخص قبل از انقلاب و بعد از انقلاب است آن قدر دغدغه در مسئولیتش داشته باشد که از ارزشهای دینی و انقلابی دفاع کند.»
با این حال باز هم این دفاعیات فایده نداشت. یکی دیگر از حملههای طراحی شده به وزارت ارشاد به ثمر نشسته بود و حالا این علی جنتی بود که کارت زرد به دست مجلس را ترک میکرد.
قصه زوال یک کلنلبیست سال است که محمود دولتآبادی منتظر است تا یکی از مطرحترین رمانهایش «زوال کلنل» یا آن طور که در غرب منتشر شد «کلنل» در ایران به چاپ برسد. از این بیست سال، کلنل هفت سالش را در راهروها و اتاقهای مختلف اداره کتاب وزارت ارشاد سرگردان بوده و البته هنوز هم سرگردان است.
اگرچه زمانی بهمن دری مدیر اداره کتاب دولت احمدینژاد با گفتن این که «زوال کلنل» قابل چاپ نیست، خاصه آن که در خارج از کشور نیز منتشر شده، همه امیدهای محمود دولتآبادی و علاقمندان به آثار او را ناامید کرده بود اما همه گمان میکردند در دولت روحانی و وزارت ارشادش بالاخره چشمشان به جمال کلنل روشن خواهد شد. اما این کتاب، منتشر نشده دستمایه حمله تازهای به وزارت ارشاد شد.
روزنامه توقیف شده «آسمان» در یکی از معدود شمارههایش عکسی تمام قد از دولتآبادی در صفحه نخست خود منتشر کرد و تیتر زد: «عبور کلنل از سد سانسور». خبری که البته هیچ گاه رنگ واقعیت به خود ندید اما کافی بود برای این که حمله جدیدی علیه وزارت ارشاد رقم بخورد.
کار به جایی رسید که حمیدرضا مقدمفر، معاون فرهنگی، اجتماعی سپاه در سخنانی این کتاب را ضدانقلابیترین رمان بعد از پیروزی انقلاب اسلامی دانست و سیدعباس صالحی در پاسخ به تمام این حملهها گفت که دولتآبادی را جزو مفاخر ادبیات ایران و خراسان میداند و از او میخواهد که منتظر بماند.
علی جنتی هم گفت که خبر چاپ کتاب «کلنل» دروغ است و این کتاب در دست بررسی است: «این هم از مواردی است که میتوان با اتکاء به آن علیه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و دولت فضاسازی کرد. بنابر همین خبر هم میآیند، تحریف میکنند و افکار نخبگانی را که در زمینه ملی و دینی دارند، منحرف میکنند و ما هم ناچار میشویم به این مسائل پاسخ بدهیم. از این نمونهها دهها مورد وجود دارد که من به شخصه در پنج ماه گذشته به طور مرتب با آنها روبرو بودم و نیاز به تایید و تکذیب داشتند.»
مواخذه برای کتابهایی که هرگز منتشر نمیشوندبیست و هفتمین نمایشگاه کتاب تهران، نخستین نمایشگاهی بود که در دولت حسن روحانی برگزار میشد. نمایشگاهی که انتظار میرفت با سالهای گذشته متفاوت باشد.
با این حال نمایشگاه کتاب هم بهانهای بود برای آن که دوباره وزارت ارشاد در نوک پیکان حملهها قرار بگیرد. این بار در رسانههای همسو با مخالفان دولت خبر این بود: «فروش کتاب شاعر خواننده مرتد در نمایشگاه». خبری که حکایت از فروش کتاب ترانههای شاهین نجفی خواننده میکرد.
این خبر با واکنش سریع روابط عمومی نمایشگاه کتاب روبرو شد. آنها در بیانیه خود نوشتند که هیچ کتابی از این خواننده به فروش نرسیده و آن چه که مورد اشاره قرار گرفته، کتابی از مهدی موسوی، شاعر است. اما این هم کافی نبود، چون مخالفان همچنان روی حرف خود اصرار داشتند.
پیرمردی که به تهران نیامد
سال گذشته جشنواره شعر فجر، به تنهایی توانست خوراک مدتها حمله به وزارت ارشاد و دولت حسن روحانی را فراهم کند. آن هم با یک خبر ساده: دعوت از یدالله رویایی شاعر معاصر به جشنواره شعر فجر. اما روزنامهها و سایتهای مخالف دولت هنگام انتشار این خبر در تیتر یک تغییر کوچکی میدادند.
آنها به جای «شاعر معاصر» ترجیح دادند از «شاعر پهلوی» یا «شاعر معاند» استفاده کنند و حتی بعد از پایان جشنواره هم دست از حمله برنداشتند. در حالی که گمان میرفت بعد از تمام شدن جشنواره و نیامدن رویایی به ایران، دیگر همه چیز تمام شده باشد علیرضا قزوه، بار دیگر آتش توپخانه را روشن کرد. او در بزرگداشت حسن اسرافیلی گفت که بدون هماهنگی با او و شورای تصمیمگیری از رویایی دعوت شده و: «نفرین بر کسی که این اتفاق را برای شعر انقلاب به وجود آورد.»
اما همه این ماجرا از اساس زیر سوال بود، چون نه معاونت فرهنگی و نه وزارت ارشاد دعوت رسمی از این شاعر نکرده بودند.
بیش از همه این عبدالجبار کاکایی دبیر جشنواره فجر بود که از این حرف قزوه تعجب کرد و در جوابیهاش به یاد او آورد که خود او گفته بود به جای رویایی از سیمین بهبهانی دعوت به عمل آید.
شبهای شعر جشنواره هم یکی دیگر از محملهایی بود که باعث شکلگیری حملات تازهای به وزارت ارشاد شد. خبرنگاران سایتها و روزنامههای مخالف دولت در شبهای شعر این جشنواره شرکت میکردند و شعرهای خوانده شده را زیر ذرهبین قرار میدادند تا ردپایی از فتنه، سیاهنمایی یا سیاست در آنها بیابند. همین ذرهبینها باعث شدند باز هم کمیسیون فرهنگی مجلس واکنش نشان دهد.
احمد پژمانفر عضو این کمیسیون گفت اتفاقاتی که در جشنواره شعر فجر افتاده قابل چشمپوشی نیست چون شعرهایی که خوانده شده که اصل نظام یا خطوط قرمز نظام را زیر سئوال میبرد.
هر چقدر هم که شاعران حاضر در این شبهای شعر توضیح دادند و یادداشت نوشتند و گفتند که منظور واقعیشان از خواندن فلان شعر چه بوده به گوش کسی نرفت که نرفت.
با کمال تاسف این کنسرت برگزار نمی شودگروه لیان، شهرام ناظری، محسن یگانه، احسان خواجهامیری، محمد اصفهانی، علی قمصری، محسن شریفیان، سیروان خسروی، مازیار فلاحی، مرتضی پاشایی و ... به این فهرست، نامهای دیگری را هم میتوان اضافه کرد. نامهایی که برگزاری کنسرتهایشان محمل تازهای برای ایجاد دردسر و حمله به وزارت ارشاد و علاقمندان موسیقی شد.
کنسرتهای که هر کدام باعث شدند ماجرای تازهای برای این وزارتخانه و وزیرش رقم بخورند. طی دو سال گذشته هنرمندان زیادی موفق شدند بعد از مدتها از وزارت ارشاد مجوز برگزاری کنسرت در شهرهای مختلف ایران را بگیرند اما با اعمال فشار گروههای مخالف دولت یا تندرو بسیاری از آنها لغو شدند.
کنسرتهای موسیقی لیان در شیراز، سیروان خسروی در بوشهر، عماد طالبزاده در اراک، شهرام ناظری در نیشابور، کنسرت گروه آرون در مشهد، گروه عرفان در اصفهان، محسن یگانه در ارومیه و ... همه از جمله برنامههایی بودند که بر خلاف داشتن مجوز و هماهنگیهای لازم اجرا نشدند.
در این میان وزارت ارشاد سعی کرد با هماهنگیهای لازم میان نیروی انتظامی، مرکز موسیقی و سایر نهادهای ذیربط به نوعی جلوی این اتفاق را بگیرد اما همین تلاش هم بهانهای شد برای این که حملههای تازهای به ارشاد شکل بگیرد.
حتی کار به جایی رسید که گفته شد کنسرت محسن یگانه به دلیل مختلط فروشی، لغو شده است. این حرف مدیر کل دفتر موسیقی وزارت ارشاد را به واکنشی تند وا داشت: «هر گونه تفکیک جنسیتی در کنسرتها مورد تایید ما نیست و در شان مردم ایران محسوب نمیشود. چون ما موظفیم به ساحت خانوادههای ایرانی احترام بگذاریم. ما معتقدیم یکی از سالمترین محیطها، سالنهای کنسرت است. اگر قرار باشد کنسرتی با تفکیک جنسیتی برگزار شود اصلا آن کنسرت را برگزار نخواهیم کرد.»
عصبانی هستید؟
سی و دومین جشنواره فیلم فجر، خود به تنهایی توانست آتش یک ماه توپخانه مخالفان دولت را فراهم کند. آتشی که البته خاموش هم نشد و دامن خیلی از فیلمها و کارگردانان را گرفت.
ماجرا از حضور فیلمهایی چون «عصبانی نیستم» و «قصهها» آغاز شد. اگرچه رضاداد دبیر جشنواره و دستاندرکاران این رویداد فرهنگی سعی کرده بودند مثلا با راه ندادن فیلم «آشغالهای دوست داشتنی» به مرحله انتخاب، تمام تدابیر لازم را برای دوری از حاشیهها فراهم کنند اما با این حال حضور دو فیلم دیگر بهانهای شد برای حملهای تازه به وزارت ارشاد.
شایعات جان گرفتند. زمان نمایش فیلم «عصبانی نیستم» حتی صحبت از حضور کفنپوشان در مقابل سینماها و برج میلاد هم به میان آمد و در نهایت حملهها به حدی جدی شد که سرانجام در مراسم اختتامیه این جشنواره رضا درمیشیان، کارگردان و تهیه کننده این فیلم اعلام کند به دلیل حرمت سینمای ایران و حفظ آرامش از جوایز خود گذشته است.
چرا این قدر دیر؟همه را گمان بر این بود که با اکران فیلم «عصبانی نیستم»، «قصهها» و چند فیلم توقیفی دیگر طلسم فیلمهایی که در کمد مانده بودند خواهد شکست. رویایی که خیلی زود رنگ باخت. این بار کمیسیون اصل ۹۰ مجلس به میدان آمد و در نامهای رسمی خطاب به رییس سازمان سینمایی نوشت: «با توجه به طرح شکواییه از طرز کار آن معاونت در خصوص اعطای مجوز اکران به برخی فیلمهای سینمایی با محتوای فتنه سال ۸۸ مانند «عصبانی نیستم» و «قصهها» مقتضی است تا زمان رسیدگی به این شکایت از صدور مجوز اکران این فیلمها خودداری و در اولین فرصت به منظور رسیدگی به این موضوع و برای مشاهده فیلمها با کمیسیون اصل ۹۰ هماهنگی کنید.»
این سخنان البته با واکنش علی جنتی هم روبرو شد. واکنشی که خبرگزاری فارس از آن با عنوان اصرار عجیب وزارت ارشاد به تقابل با نهاد قانون یاد کرد. او در پایان جلسه هیات دولت در جمع خبرنگاران در پاسخ به سئوالی درباره نامه اعضای کمیسیون فرهنگی مجلس در خصوص عدم نمایش این فیلمها گفت: «به ما که تاکنون کمیسیون چیزی نگفته است. ممکن است یک عضو کمیسیون مطالبی را بیان کرده باشد. در این باره ما بر اساس تشخیص خودمان عمل میکنیم، ما ضوابطی در این باره داریم. قرار نیست هر کسی برای ما تعیین تکلیف کند که فیلمی را نمایش دهیم یا نمایش ندهیم.»
جالب این جا بود که تمام فیلمهایی که حالا به خاطر اکران یا نمایش آنها مخالفان دولت یازدهم فریاد سر میدادند، آثاری بودند که عمدتا در دولت دهم مجوز ساخت گرفته بودند. در چنین وضعیتی هیچ کس برای این پرسش ساده که ذهن فیلمسازان، مسئولان دولت یازدهم و اهالی رسانه را درگیر کرده بود پاسخ روشنی نداشت: چرا دلواپسان این قدر دیر به یاد اعتراض افتادهاند؟
درست زمانی که حملات اوج گرفته بود و بحث تعیین تکلیف برای سینما جایی خارج از وزارت ارشاد به بحث روز تبدیل شده بود حضور لاله افتخاری عضو کمیسیون فرهنگی مجلس در برنامه هفت و مناظرهاش با رسول صدرعاملی، جنجال دیگری آفرید.
در این نشست لاله افتخاری در جواب پرسش رسول صدرعاملی که آیا فیلمهای توقیفی را دیده گفت که کم فیلم ها را ندیده و همین باعث شد که منتقدان توقیف این فیلمها بگویند چطور با فیلمی که ندیده مخالفت میکند؟ اما حتی این انتقاد هم از سوی روزنامه کیهان «تخریب لاله افتخاری به جرم مذمت سینمای بیگانه پسند» نام گرفت.
کیهان در خبر خود نوشت سخنان لاله افتخاری در برنامه تلویزیون هفت گویا برای عدهای سنگین تمام شده چرا که با گذشت پنج روز از بیان این سخنان تخریب وی همچنان در دستور کار باندهای خبری و رسانهای قرار دارد.
شفافیتی که مایه اعتراض شدوقتی معاون مطبوعاتی وزارت ارشاد، با انتشار فهرست یارانه مطبوعات سعی کرد برای نخستین بار در این زمینه شفاف سازی کند و بخشی از شعارهای انتخاباتی حسن روحانی را عملی سازد، شاید انتظار واکنش تند رسانه های منتقد دولت را نداشت. رسانه هایی که بعد از انتشار فهرست یارانه ها فریاد تبعیض سر دادند.
حسین انتظامی از آغاز تصدی معاونت مطبوعاتی بارها اعلام کرده بود که در خصوص یارانه مطبوعات نشریاتی در اولویت قرار می گیرند که به صورت خصوصی منتشر شوند و نشریات دولتی یا وابسته به نهادها و ارگان های دولتی یارانه کمتری خواهند گرفت. اما بعد از انتشار جدول یارانه ها تعبیر سایت ها و روزنامه های منتقد دولت این بود که سیاست کلی ارشاد بر تضعیف جریان منتقد قرار گرفته است.
مثلا روزنامه جوان نوشت: فرمول رتبه بندی یارانه مطبوعات، تضعیف جناح مومن فرهنگی است. و پرسید معیار معاونت مطبوعاتی برای اختصاص بیشترین سهم یارانه به روزنامه هایی چون دنیای اقتصاد، شرق، اعتماد و ... چیست و چرا نباید نام روزنامه های دیگری چون وطن امروز، کیهان و غیره هم در این فهرست باشد.
از قضا روزنامه وطن امروز هم نسبت به این موضوع اعتراض کرد و گفت که بیشترین سهم یارانه به مجموعه خبر که آن را منتسب به حسین انتظامی دانسته بود، اختصاص یافته است.
دو ماه بعد اما وقتی فهرست حمایتی بیمه خبرنگاران از سوی ارشاد منتشر شد این بار خبرگزاری فارس بود که پرسید ترازوی کج معاونت مطبوعاتی چرا تعمیر نمی شود: «در حالی که برای بزرگترین رسانه های کشور با تعداد زیاد خبرنگار بیمه شده، کمترین تسهیلات در نظر گرفته شده است، مطابق روال معیوب گذشته باز هم روزنامه منسوب به آقای انتظامی با تعداد خبرنگار بسیار کمتر، بیشترین تسهیلات را به خود اختصاص داده است. » تمام این اعتراض ها و حملات به ارشاد و معاونت مطبوعاتی سرانجام این معاونت را هم وادار کرد تا موضع بگیرد.
این معاونت در جوابیه خود نوشت که خبرگزاری فارس به نیروهای مسلح (سازمان بسیج مستضعفین) وابسته است و رسانه ای خصوصی تلقی نمی شود و مطابق ضوابط مندرج در بسته یاد شده بین رسانه هایی که از بیت المال ارتزاق می کنند و رسانه های بخش خصوصی تفاوت قائل شده است. بدین ترتیب شفافیتی که قاعدتا باید مورد استقبال واقع می گرفت در نهایت زمینه ساز حمله دیگری به وزارت ارشاد شد.
مصائب خانه پدری
اوایل دی ماه سال جاری بود که سرانجام خبر اکران «خانه پدری» آخرین ساخته سینمایی کیانوش عیاری در گروه سینمایی هنر و تجربه اعلام شد. فیلمی که در جشنواره سی و دوم فجر به نمایش درآمده بود و موافقان و مخالفان زیادی هم داشت. قرار شد این فیلم با شرط سنی در سینماهای کم تعداد گروه هنر و تجربه اکران شود اما این اتفاق نیفتاد.
زمانی که خانه پدری» در جشنواره فجر نمایش داده شد، سایتها و روزنامههای مخالف دولت دوباره حمله به وزارت ارشاد را آغاز کردند. صحنه آغازین این فیلم، محملی شد برای این که فیلم را ضد دین و ضد وجهه ملی خطاب کنند. تیترهایی مثل «این خانه سیاه است»، «این خانه پدری ما ایرانیان نیست»، «فیلمی درباره دخترکشی با چشنی دین اسلام» و ... همه و همه خبرهایی بودند که در رسانههای مربوط به این جریان منتشر میشدند.
نمایندگان کمیسیون فرهنگی مجلس هم مخالفت خود را با اکران محدود این فیلم اعلام کردند و در نهایت وزارت ارشاد را بابت همین اکران محدود مورد حمله و سئوال واقع شد. سرانجام هم این فیلم تنها یک روز در مجموعه سینمایی کوروش به روی پرده رفت و دیگر رنگ اکران به خود ندید تا درکنار آثاری چون «رستاخیز»، «قصهها»، «آشغالهای دوست داشتنی»، «عصبانی نیستم» و ... همچنان در سرنوشتی نامعلوم به سر برند.
سرانجام «کلنل» کار دست مدیر دادوقتی علی شجاعیصائین از سوی سیدعباس صالحی معاون فرهنگی وزیر ارشاد به عنوان مدیرکل اداره کتاب انتخاب شد، خیلیها تعجب کردند. چه آنهایی که گمان میکردند حضور مدیری که در زمان احمدینژاد مدیرعامل خانه کتاب بوده، نشانه خوبی برای کتابها نیست و چه آنهایی که به گزینههای خودیتری فکر میکردند.
اما با اتفاقاتی که در زمینه صدور مجوز کتابها و ممیزی صورت گرفت، همه فهمیدند که کشتیبان را سیاستی دگر آمده است. سیاستی که چه خود شجاعیصائین و چه سیدعباس صالحی بارها و بارها برای آن مجبور به پاسخگویی شدند. مهمترینش همان قصه «کلنل» بود اما در جلسات مطبوعاتی و در حاشیه نشستها و دیدارها این دو نفر مدام از سوی خبرنگاران مورد پرسش قرار میگرفتند.
در این میان خبرنگاران رسانههای منتقد دولت بابت چاپ کتابهایی که به زعم آنها کتابهای غیرقابل چاپ بودند از معاون فرهنگی وزیر ارشاد و مدیرش توضیح میخواستند. توضیحاتی که البته قانعشان نمیکرد. اوضاع به همین منوال میگذشت تا این که خبر رسید همایون امیرزاده به جای علی شجاعیصائین مدیر اداره کتاب شده است. همین کافی بود تا دوباره وزارت ارشاد بابت تغییر درون سازمانی مورد حمله قرار بگیرد.
دایره چرایی این اتفاق گسترده بود. هر کس حدسی میزد. از اختلاف شجاعیصایین با یکی از مدیران دیگر ارشاد گرفته تا اختلاف نظر او با خود سیدعباس صالحی. شایعات دهان به دهان میگشت اما در نهایت خبرگزاری فارس تعبیر دیگری داشت.
این خبرگزاری که با تیتر «مدیر اداره کتاب «نه» گفت و برکنار شد/ حیثیت ارشاد در گرو دو کتاب مسئله دار» به استقبال ماجرا رفته بود در گزارش خود نوشت که علت برکناری شجاعی صائین مقاومت او در برابر چاپ و انتشار دو کتاب بوده است. یکی «زوال کلنل» یا به قول نویسنده گزارش «کتابی که بوی خون میدهد» و دیگری کتابی از اسدزاده مدیر خانه کتاب با نام «من این نسل».
در نهایت همه این فضاسازی ها باعث شد تا وزارت ارشاد بار دیگر واکنش نشان دهد. این بار حجت الاسلام محمدعلی مهدی راد رییس و سخنگوی هیات نظارت بر کتاب وزارت ارشاد بود که با اشاره به آنچه در فضاي رسانهاي آمده مبني بر اينكه شجاعيصائين به دليل ايستادگي برابر نشر برخي از كتابها و تفاوت اساسي در ديدگاه با معاونت، بركنار شده است این موضوع را تکذیب کرد و گفت: «اين موضوع كاملاً خلاف واقع و از پايه دروغ است و بنده به عنوان رئيس هيأت نظارت بر كتاب آن را تكذيب ميكنم.»
او همچنین وجود هرگونه اختلاف نظر بین خودش و معاون فرهنگی با شجاعی صائین را رد کرده بود: واقعاً دليل اين همه جنجال رسانهاي را نميدانم و چرايي وارونه جلوه دادن واقعيت توسط برخي رسانهها برایم تأمل برانگيز است اما بنده به جرأت اعلام ميكنم هيچ اختلاف نظري بين بنده و آقاي شجاعيصائين و حتي ايشان و معاونت درباره نشر هيچ كتابي نبوده است.
انتظار برای روزهای سختروز گذشته ۲۰ بهمن حسن روحانی در مراسم جایزه کتاب سال، باز هم از سانسور کتاب حرف زد. از این که سانسور باید قاعده و قانون داشته باشد: «من نمیگویم ممیزی باشد یا نباشد اما این که صد اصل برای ممیزی درست کنیم درست نیست. بلکه سه تا چهار اصل شامل اخلاق، مقدسات، ارزشها، امنیت ملی، مصالح ملی کفایت میکند که این صد مورد نمیشود و ما باید بدانیم خط قرمزها مثلث، مربع یا ذوزنقه و یا پنج ضلعی، شش ضلعی و یا هفت ضلعیاند اما ما صد هزار ضلعی نداریم و باید بدانیم نظارت کتاب را باید قدم به قدم با صاحبان آن واگذار کرد.»
باید منتظر ماند و دید منتقدان و مخالفان دولت این بار چگونه به استقبال این سخنان رییسجمهور میروند.