بررسی آرای شهیدبهشتی در حوزه مدیریت، موضوع نشست دیروز دانشگاه مدیریت دانشگاه تهران بود. در ابتدا فیلم کوتاهی از ٥٣سال زندگی بهشتی به اختصار پخش شد و بعد فرزند ارشد، همحزبی قدیمی، شاگرد قدیم و دواستاد مدیریت دانشگاه درباره «مدیریت» در منظومه فکری شهیدبهشتی سخن گفتند.
شرق با این مقدمه در ادامه مینویسد: «محمدرضا بهشتی» که هم ظاهر و لحن صدایش بیشتر شبیه پدر است و هم مانند او فلسفه خوانده سخنران اول بود. او با اشاره به اینکه اگر این انتصاب پدروفرزندی نبود دست من در صحبت درباره مرحوم بهشتی بازتر بود، گفت: «من نکاتی را خواهم گفت که برآمده از یکدوره همکاری با پدر است. در ایشان ویژگیهایی جمع شدهبود که کمتر اتفاق میافتد در یکفرد جمع شود. او همزمان مرد میدان و نظر بود.»
بهشتی با اشاره به اینکه من خودم هم فلسفه خواندهام و فیلسوفان کمتر در میدان عمل اجتماعی نقشآفرینی میکنند به جملهای از مارکس اشاره کرد و گفت: «خاطرم هست سال ٥٦ که با پدر در لندن بودیم یکروز بههمراه یکی از بستگان در خیابانهای این شهر میگشتیم که به گورستانی که محل دفن مارکس بود رسیدیم. گشتیم و مقبره او را پیدا کردیم. بالای قبر نیمتنه او بود و رویش نوشتهبود فلسفه تفسیر جهان نیست، تغییر جهان است.
بهشتی با اشاره به ژرفاندیشی پدر گفت: «یکی از اعضای شورای انقلاب میگفت مرحوم بهشتی همیشه با جملات غیرمنتظره به پیشواز مباحث میآمد که حاکی از یکنگاه علتیاب به جای حرکت در سطح بود.»
بهشتی با اشاره به اعتقاد پدر به کادرسازی و کار دستهجمعی، گفت: «یکبررسی نشان میدهد که ایشان در ٣٣فعالیت دستهجمعی نقش پایهگذاری یا مشارکت یا حمایتی داشتهاست.»
فرزند ارشد در ادامه به لوازم کار دستهجمعی که بهشتی توانسته بود آنها را در خود جمع کند اشاره کرد و گفت: «فاصلهگیری از مطلقنگری، نقدپذیری، توانایی اقناع بالا، مسوولیتپذیری جمعی و نظم فوقالعاده از ویژگیهای او بود.»
او درخصوص ویژگی مسوولیتپذیری بهشتی به ماجرایی در حزب جمهوریاسلامی اشاره کرد و گفت: «کسی در شورای مرکزی حزب جمهوریاسلامی برای انتخابات ریاستجمهوری نامزد میشود، درحالیکه بهشتی نظرش روی فردی دیگر بود ولی جمع به آن فرد رسیدهبود. بعد از رایگیری بهشتی مصاحبه میکند و میگوید جمع به این فرد رسیدهاست. هیچ گوشهکنایهای هم نمیزند و پرانتز هم باز نمیکند که نظر من چیز دیگری بود.»
فرزند ارشد بهشتی در انتهای بحث با اشاره به اینکه بهشتی در ملاقاتهای خود با افراد نظرش را راجع به آنها مینوشت گفت: «ما هنوز این دفترچهها را داریم اما چون او برای خودش یادداشت میکرده ما تصور میکنیم که قرار نبوده و نیست که منتشر شود ولی نکته مهم این یادداشتها این است که نکته منفی درباره کسی ندارد.»
کاش شاگردانش امروز اهل انصاف بودند
سخنران بعدی دکتر مقدم، معاون موسسه تنظیم و نشر آثار امام(ره) بود که هم در مدرسه حقانی شاگرد او بوده و هم طی ١٢سال جانشین او در مرکز اسلامی هامبورگ بوده است. مقدم با اشاره به اینکه بهشتی در هردو این نهادها بهدنبال ایدههای نوین بود، گفت: «من به فرجام اندیشههای ایشان که بهثمر رسید یا نه، کاری ندارم اما نقش ایشان در راهاندازی مدرسه منتظریه که بعدا به حقانی معروف شد در آن دهه بینظیر است.
عمدهترین دغدغه بهشتی این بود که بین حوزه و دانشگاه پیوندی برقرار کند. او این همگرایی را در مدرسه حقانی به وجود آورد از سویی نظم و انضباط را علمی که در حوزهها وجود نداشت، به حقانی آورد. تاکید او این بود که طلبهها در کنار دروس حوزوی همه کتابهای منتشرشده در عرصههای جدید را مطالعه و در مدرسه آزادانه نقد و بررسی کنند.»
او با اشاره به جملات و کلمات کلیدی در ادبیات بهشتی گفت: «نقادی و نقدپذیری ورد زبان ایشان بود.» این جمله از ایشان معروف بود که «ما همیشه عادت داریم به گفتن، درحالیکه شنیدن سختتر از گفتن است.» تحمل، انصاف و داوری ویژگی برجسته ایشان بود.
مقدم افزود: «دهه٥٠ اوج اختلاف درباره آرای شریعتی بود در مدرسه حقانی هم بین طلاب اختلاف افتاده بود برخی موافق و برخی مخالف سفتوسخت شریعتی بودند از جمله مصباحیزدی.» او با اشاره به اینکه مصباح حق استادی برگردن او دارد گفت: «متاسفانه سیاست همهچیز را ضایع کرده حتی فرهیختگی ما را.»
شاگرد بهشتی افزود: « مصباح معتقد بود شریعتی یک مارکسیست است که برنامهریزیشده یک لایه اسلامی بر اندیشهاش کشیده است. در نهایت قرار شد داوری به نزد بهشتی ببریم و ایشان بعد از شنیدن همه نظرات موافق و مخالف بهنفع ما رای دادند و گفتند شریعتی یک انسان دردمند مسوول و متعهد است اگر هم نقدی دارید آزادید که او را نقد کنید.»
او در ادامه با اشاره به اینکه امروز متوجه معنای انصاف از دیدگاه بهشتی میشویم گفت: «بهشتی روی مشترکات همه مسلمانان تکیه داشت و آن مرکز محل رفتوآمد همه مذاهب اسلامی بود برای همین آنجا یکمهر وجود نداشت شما اثری از یک مفاتیح نمیدیدید. به وحدت عملی اعتقاد داشت. دیالوگ را به معنای واقعی احیا کرد از اعضای کلیساها تا مدارس برای حضور و گفتوشنود دعوت میکرد.»
علیاصغر پورعزت سخنران بعدی بود که درباره تجلی دانش و ارزش در سبک رهبری یکمدیر مسلمان با تکیه بر بهشتی سخن گفت. او با این پرسش بحث خود را آغاز کرد که «اگر بهشتی شهید نمیشد چه میشد؟ آیا یک نفر توانایی معجزهکردن داشت؟ تاثیر اندیشه بهشتی بر ساخت واقعیت چه بود؟ او بر این اعتقاد بود که اسلام الگوی عملی دارد و میتوان از معصوم الگو گرفت و اینکه هیچ تبلیغی برای اسلام بهتر از ساختن جامعه نمونه اسلامی نیست.» سلامت و عدالت، پرهیزکاری، امید و باور به موقعیت و پرهیز از مقابلهبهمثل با مخالفان از جمله ایدههای کلیدی اندیشه بهشتی به اعتقاد این استاد دانشگاه بود.
او افزود: بهشتی معتقد بود که باید در برابر مصالح مردم بیصدا تسلیم شد اما نه در برابر هیاهوی لجوجان.
بهشتی یکمسلمان منصف بود
فرشاد مومنی، مسوول شاخه دانشجویی حزب جمهوریاسلامی و سخنران بعدی با طرح این سوال که آیا بهشتی دستیافتنی است یا نه، گفت: «به شرط اراده و تعهد اخلاقی و عملی او دستیافتنی است.»
شاکله سخنان مومنی درباره بهشتی به نظم روششناسی منحصربهفرد در ساحت اندیشه او بازمیگشت که در همه کتابها، سخنرانیها و اعمال او میتوان دید: «ایشان حتی در کوششهای اسلامشناسی خود از این نظم روششناسی بهره میبرد برای همین موفقتر از همتایان خود عمل کرد. معتقد بود که دین را باید به شکلی تبلیغ کرد که اگر یک مسلمان منصف شنید، بپذیرد. اینکه همه راهها بعد از انقلاب به او ختم میشد برای اینبود که بهشتی تنها کسی بود که ایده و برنامه برای برپایی یک جامعه اسلامی داشت.»
مومنی با اشاره به یک سخنرانی بهشتی درباره مبانی معرفتی قانون اساسی گفت: «ایشان دو جمله دراینباره گفته است: یکی مبانی معرفتشناختی ما از اسلام از ابتدا تا امروز و دوم اقتضای فهم ما از حلوفصل گرفتاریها و بایستههای ایران.» به گفته مومنی این دو جمله یعنی مرز شناخت بسته نمیماند، چون او به نقص اطلاعات بشری اشراف دارد و دیگر اینکه معتقد است اگر فهم ما از شرایط تغییر کند باب تغییر قانون اساسی باز است و با تدبیر ایشان این بند در قانون اساسی گنجانده شد.
دکترمجتبی امیری هم بهعنوان آخرین سخنران نشست را با این سوال به پایان برد: که: «بهشتی چه ویژگیای داشت که دشمنانش دشمن سرسخت و دوستانش، دوستان سرسختی بودند؟» پاسخ فرزند ارشد بهشتی به این پرسش این بود: «ما امروز نگاه گزینشی به دین داریم، درحالیکه قرار نیست تصاویر را ما انتخاب کنیم و چون خوشمان نمیآید برخی وجوه را حذف یا کمرنگ کنیم. بهشتی دارای یک دید منصفانه سالم دینی بود. آن دینی از که طریق بهشتی شناختم تعادل بود و هرچه به خودمان نگاه کردم عدم تعادل.»