۱۵ تير ۱۴۰۳
به روز شده در: ۱۵ تير ۱۴۰۳ - ۲۰:۵۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۳۹۵۰۹۱
تعداد نظرات: ۲ نظر
تاریخ انتشار: ۰۱:۳۲ - ۲۳-۰۳-۱۳۹۴
کد ۳۹۵۰۹۱
انتشار: ۰۱:۳۲ - ۲۳-۰۳-۱۳۹۴

سوغات فرنگ(32): آژیر همیشگی آمبولانس ها و آتش نشانی ها در پاریس

صمدعلی لکی زاده

9 اکتبر 1996 برابر با 18 مهر 1375 است؛ ساعت نزدیک نیمه شب است و من تازه به رختخواب رفته ام که صدای بلند آژیر آمبولانسی سکوت نیمه شب کل محله را به هم می ریزد.

تصمیم می گیرم بلند شده و این یادداشت را بنویسم. این نخستین بار نیست! عادت بسیار بدی دارند آمبولانس های فرانسه و پلیس و ماشینهای آتش نشانی.

شب و روز و مدام صدای آژیرهای گوش خراش از همه جای شهر به گوش می رسد. واقعا هم شب و روز نمی شناسند! حتی شبها که خیابانها خلوت است وقتی آمبولانسی در حرکت است حتما باید آژیرش روشن باشد! گویا این جزو مقرراتشان است. د

ر طول روز بارها دیده ام که آمبولانسی در حرکت است و با اینکه ماشینی در جلوی راهش نیست ولی آژیرش روشن است و می غرد و می رود!
یا ماشین آتش نشانی در حال حرکت است وبا اینکه خیابان خلوت است و چیزی راهش را سد نکرده ولی باز هم آژیرکشان می رود.

هرچقدر که در این شهر از صدای بوق خبری نیست در عوض صدای آژیر تا دلت بخواهد زیاد است و جبران مافات را می کند. چند بار موضوع صحبتهای جانبی در محافل دیپلماتیک هم همین بوده است.

البته مقامات فرانسوی بحث فوریت و امنیت را مطرح می کنند ولی به نظر من با اینکه از شهر شلوغی مثل تهران آمده ام ، باز هم این آلودگی صوتی زیاد و گاهی غیر قابل تحمل است.
از طرفی به بوق نزدنشان احسنت و آفرین میگویم و از طرفی به این همه صدای آژیر...

جالب اینکه در مقابل بیمارستانها و درمانگاهها هم تابلو بوق زدن ممنوع ندیده ام! ( شاید چون عادت کرده اند که بوق نزنند) به هرحال مثل همه جا، اینجا هم خوب و بد باهم و به اصطلاح میوه فروشهای میادین تره بار تهران "درهم" است!

ارسال به دوستان
انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۳
غیر قابل انتشار: ۰
وحید
Iran (Islamic Republic of)
۱۲:۱۵ - ۱۳۹۴/۰۳/۲۳
2
2
بی فرهنگ ها
شهران
Australia
۱۳:۳۱ - ۱۳۹۴/۰۳/۲۳
0
8
واقعا داستان بوق نزدن که به داد من رسید.
من عادت داشتم خیلی بوق میزدم که اون مطلب رو خوندم و دیدم کار احمقانه ای می کردم و الان تعداد بوقهام به صفر رسیده...
بعدش هم که یه مطلب درمورد درگیری یه پژو سوار براثر بوق که به قتل کشیده بود رو خوندم به عصرایران و جناب لکی زاده احسنت گفتم که با نوشتن اون مطلب کمک کردن که من رانندگیم رو اصلاح کنم وگرنه شاید من هم الان یکی از اون قاتل یا مقتول بودم...