روزنامه شرق نوشت: پرونده مردی که همسرش را به دلیل ناتوانی در پرداخت هزینههای زندگی به قتل رسانده بود با خودکشی وی در زندان بسته شد.
همسایههای زنی به نام رکسانا، مدتی قبل به مأموران خبر دادند، این زن در خانهاش به قتل رسیده است. وقتی پلیس تحقیقات خود را آغاز کرد، متوجه شد کسی که جسد را پیدا کرده پسر مقتول است. بعد از انتقال جسد به پزشکی قانونی و انجام تجسسهای لازم در محل قتل، پسر نوجوان برای بازجویی به دادسرای جنایی تهران منتقل شد.
او درباره پیداکردن جسد مادرش گفت: «صبح که از خانه بیرون میرفتم پدر و مادرم در خانه بودند اما ظهر که از مدرسه برگشتم دیدم پدرم نیست و مادرم هم یک پتو روی خودش کشیده است. اول فکر کردم خوابیده اما بعد شک کردم چون مادرم هیچوقت تا زمان برگشت من از مدرسه نمیخوابید. وقتی پتو را از رویش کنار زدم متوجه شدم او نفس نمیکشد و فوت شده، اما خبر ندارم پدرم کجاست».
پسرنوجوان درباره اینکه آیا اختلافی میان پدر و مادرش وجود داشت، گفت: «آنها همیشه با هم جروبحث میکردند و دعوا داشتند اما من فکر نمیکنم پدرم این کار را کرده باشد. پدرم بیکار بود و درگیری آنها به همین دلیل بود. من از اینکه چه اتفاقی افتاده است خبر ندارم و حالا هم نمیدانم پدرم کجاست».
مأموران در ادامه تحقیقات همسر مقتول را که تنها متهم این پرونده بود در خانه خواهرش شناسایی و بازداشت کردند.
این مرد بلافاصله بعد از دستگیری به قتل اعتراف کرد و گفت: «من همسرم را خیلی دوست داشتم اما از وقتی بیکار شده بودم درگیریهای ما زیاد شده بود. چندبار دنبال کار رفتم اما موفق نبودم. اصلا وضعیت خوبی نداشتیم. من درک میکردم همسرم در تنگنا است و نداری من و تنهاکارکردن او، نمیتواند هزینههای زندگیمان را تأمین کند اما او مرتب با حرفهایش مرا تحقیر میکرد.
روز حادثه طبق معمول هر روز بعد از اینکه پسرم به مدرسه رفت، با هم جروبحث کردیم. کنترلم را ازدست دادم و همسرم را با شالی که دور گردنش بود خفه کردم؛ بعد صورتش را بوسیدم و از او خداحافظی کردم و غسلش دادم و در پتو پیچیدم.
میخواستم خودکشی کنم تا من و زنم را کنار هم دفن کنند و بعد از مرگ هم از هم جدا نشویم اما جرئتش را نداشتم. به خانه خواهرم رفتم و موضوع را به او گفتم. خواهرم بهشدت دستپاچه شده بود با اینکه میدانستم پسرم برمیگردد و جسد مادرش را میبیند اما نتوانستم کار دیگری بکنم. حالا هم از کرده خودم پشیمان هستم».
پرونده با اعترافات متهم، درخواست قصاص از سوی اولیایدم و صدور کیفرخواست برای رسیدگی به شعبه ٧٤ دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد. درحالیکه اولیایدم منتظر بودند به این پرونده قتل رسیدگی شود، از زندان خبر رسید متهم دور از چشم مأموران به زندگی خود پایان داده است و در نامهای که از او باقی مانده از اولیایدم خواسته او را ببخشند. با توجه به مرگ متهم، قرار موقوفی تعقیب در پرونده از سوی قضات شعبه ٧٤ دادگاه کیفری استان تهران صادر شد.