در زندگینامهای که سایت هابیل علیاف منتشر کرده است، این هنرمند زندگی هنری خود را وامدار مادر و استادش٬ احمد آقدامسکی، خواننده مشهور آن زمان میداند.
آقدامسکی اتاقی در خانه آنها اجاره کرده بود و رفت و آمد او با سایر نوازندگان علاقه علیاف کودک را به موسیقی افزون ساخت.
به گزارش ایلنا به نقل از «بیبیسی»؛ او ابتدا به سراغ تار رفت اما جثه کوچکش اجازه رودررویی با این ساز قدرتمند را نداد.
در ۱۱ سالگی به اجرای موسیقی در مدرسه پرداخت و سپس وارد مدرسه پداگوژی شد و در سال ۱۳۵۲ به باکو رفت و وارد مدرسه عاصف زینالی شد. اجرای صدها کنسرت در اقصی نقاط جهان از جمله تلاشهای این گروه به شمار میآید.
علیاف در ایران
ایرانیان به شکل گسترده با نوای ساز علیاف درسالهای اولیه بعد از انقلاب آشنا شدند، زمانی که برخی از گروههای چپ آلبومهایی از تکنوازیهای علیاف و رامیز قلیاف و یا سمفونی شور امیراف را در بازار موسیقی ایران توزیع کردند.
اما حضور جدی و صحنهای علیاف در ایران به سالهای اولیه دهه هفتاد خورشیدی باز میگردد. در آن سال واحد موسیقی حوزه هنری گروهی از نامیترین هنرمندان موسیقی آذربایجانی را به تهران دعوت کردند که هابیلعلیاف و عارف بابایف (آوازخوان معروف) از جمله آنها بودند.
شجریان و علیاف
آنها اجراهای مختلفی داشتند و علیاف نیز به همراه علیاصغر بهاری (نوازنده نامیکمانچه) در تالار اندیشه به اجرای برنامه پرداخت که با استقبال بالای مخاطبان روبرو شد. برخی از اجراهای آنها نیز در سانس ویژهای در ساختمان سینما آزادی تهران به صحنه رفت.
در اجرای تالار اندیشه علیاف با همراهی تمبک همایون شجریان٬ کمانچه نواخت و مدتی بعد با تشویق جمعیت محمدرضا شجریان هم به آنها ملحق شد.
شجریان آوازی در ماهور روی غزل "حسب حالی ننوشتیم و شد ایامی چند" حافظ خواند و در ادامه تصنیف معروف مرغ سحر را با ساز علی اف اجرا کرد.
هابیل علیاف؛ حکایت کمانچهای که نغمهاش نوشیدن داشت نه نیوشیدن
علیاف مدتی بعد با آواز نصرالله ناصحپور و تمبک پیمان ناصحپور در تالار وحدت به اجرای برنامه پرداخت. همچنان که بعدها در آلبوم سرمستان به همکاری با جلال ذوالفنون پرداخت.
آخرین اجرای هابیل علیاف در ایران به ده سال قبل میگردد. اجرایی که خود آن را اجرای خداحافظی نامید و بنا بر گزارش رسانههای ایران ۳۰ آبان ماه سال ۱۳۸۴ در تالار وحدت به صحنه رفت.
در این اجرا علیاف ضمن نواختن قطعاتی در موسیقی آذری ترانه معروف "از برت دامنکشان/ رفتم ای نامهربان/ از من آزردهدل/ کی دگر بینی نشان / رفتم که رفتم." علی تجویدی را برای حاضران اجرا کرد. او درایران با پرویز یاحقی و علی تجویدی (دو نوازنده برجسته ویلن و آهنگساز) ارتباط داشت.
نواختی عاطفی و شورانگیز
هابیل علیاف ضمن آنکه با نغمههای موسیقی آذربایجانی آشنا بود، در شناخت نغمههای موسیقی ردیفی ایرانی نیز دستی چیره داشت. این چیرگی و تسلط را میتوان از جواب آوازهایی که در همان اجرای کوتاهش با محمدرضا شجریان به صحنه رفت، درک و دریافت کرد.
علاوه بر آن او در نواختن ساز حس و شور ویژهای داشت که این حس را به خوبی و هنگام نواختن ساز در صورت و حرکات بدن میتوانستیم شاهد باشیم. به رغم آنکه در دوره شوروی سابق یکسان سازی سازها و نیز حذف نتهای مربوط به موسیقی شرق یا همان ربع پردهها، علیاف اما توانست با ذهن و کار شخصی این مشکل را بر طرف سازد که اوج این هنرنمایی و نواختن فواصل موسیقی ایران را در اجرای همراه با شجریان میتوان حس کرد.
او به معنای دقیق کلمه عاشق ساز زدن بود به نحوی که در آخرین گفت وگویش با روزنامه همشهری در سال ۸۴ از تمرینات طاقتفرسای خود گفت و افزود: "من همیشه آنقدر تمرین میکردم و به اندازهای ساز میزدم که گاهی همسرم سازم را از من میگرفت. حتی زمانی که غذا میخوردم منتظر بودم که غذا تمام شود تا من دوباره ساز بزنم. موسیقی در همه لحظات زندگیام با من همراه بوده و هست به ویژه زمانی که غمگین هستم خیلی به من کمک میکند."
علیاف در نواختن کمانچه هم تکنیک ویژه داشت و علاوه بر شیرینکاریهایش٬ کندهکاریهایی که روی سیمها و دسته ساز انجام میداد٬ مثال زدنی بود.
او هنرمندی سنتگرا بود اگر چه در مقایسه با هنرمندان ایرانی که به حفظ و اصالتهای ردیفی پایبندی نشان میدادند، علیاف به اجرای برخی قطعات سبکتر موسیقی میپرداخت که تاثیراتش از موسیقی فولکوریک آذربایجان منشاء میگرفت.
محمد رضا و همایون شجریان نیز با ارسال پیامی؛ درگذشت این هنرمند را تسلیت گفتند.
محمدرضا شجریان در پیام خود آورده است:« درگذشت بزرگ مرد موسیقی
آذربایجان، استاد هابیل علی اف ضایعه ای دردناک برای علاقه مندان هنر و
مردم آذربایجان است. با نهایت تاثر به خانواده، دوستداران و مردم آذربایجان
تسلیت عرض می کنم.»
همایون در پیام خود آورده است:« استاد بزرگ هابیل علی اف افسانهایی، نغمه خود خواند و رفت. او از جمله معدود نوازندگانی بود که که با ساز خود به یگانگی رسیده بود. نواختنش تنها نواختن نبود، انگار سخن می گفت و شعر می سرود و آواز می خواند. شکر ایزد را که دیدم روی او...»
او در ادامه پیام خود نوشت: «درگذشت استاد بزرگ کمانچه را به جامعه هنری و هنر دوستان تسلیت عرض میکنم.»