جوان شب گذشته در آغاز برنامه خواست شادی را تقدیم کند که با خنده حاضران مواجه شد و بعد او علت خنده را اینطور عنوان کرد که برای امشب چند گروه مختلف را انتخاب کرده بود و الان هیچ کدام را یادش نمی آمد، ولی بعد این شادی را به همه کسانی که اهل پیشگیری هستند تا درمان تقدیم کرد، حالا چه پیشگیری در بیماری، چه در ورشکستگی و ....
بعد هم خطاب به جمع پرسید: کیا هر روز به کسی یا چیزی محبت و مهربانی میکنند؟ و از یکی از حاضران که دستش را بالا نبرده بود، علت را پرسید و گفت همین الان بیا به من محبت کن!
وی پس از پخش آیتمی و نوید آغاز مسابقه کتابخوانی و یادآوری همسفره، از صداهایی گفت که میتوانند آراممان کنند، مثل صدای آب، کسی که دوستش داریم و ...، بعد هم به این بهانه از مجید اخشابی، خواننده کشورمان دعوت کرد تا در جایگاه خود حاضر شود.
در ابتدای ورود، او بعد از سلام و احوالپرسی، با دیدن عکسی از عمه خود در نمایشگرهای برنامه، از نعمت وجود بزرگان در فامیل گفت و یادی هم از پدر مرحومش کرد.
جوان، اخشابی را شکنجه کرده است
در همین حین جوان فضا را بدست گرفت و از مجید اخشابی خواست تا کتش را برای لحظاتی به او بدهد، سپس همان جا آن را پوشید و اما بعد از یک رفت و برگشت، سورپرایز خندوانه برای بینندگانش آغاز شد، در این راستا رامبد اخشابی را دعوت به خواندن کرد، بعد که او بلند شد، شروع به خواندن آهنگی شاد و جذاب کرد که در قسمتی از آن جوان به صورت رپ حاضر شد.
جوان در خصوص شکل گیری این قطعه وسختیهایی که اخشابی متحمل شده بود اشاره کرد و گفت: من میدیدم که مجید از خواندن من در حال شکنجه شدن است، اما تا چشمش به من می افتاد تشویقم میکرد و لبخند میزد، فقط مجبور شدم بارها و بارها این تکه را بخوانم!
خواب، پاک کنی برای ناراحتیها
اخشابی در ادامه به سراغ زمانی که ناراحت است رفت و در حین صحبتهایش از تاثیر خواب در این موارد به عنوان یک پاک کن گفت، بعدهم به سراغ موضوع هواداریهای تند و تیز رفتند.
وی بیان کرد: من همیشه از طرفداران خواستم که هر جهتگیری دارند، اما با حفظ حرمتها رفتار کنند، چون موسیقی کار سلیقهای است و توهین به بقیه در فضای مجازی به نوعی جاماندگی از فرهنگ است، چون این دنیا دیگر مجازی نیست و بازتابهای گستردهای در همین جهان دارد.
همچنین در بخش دیگر این گفتگو قرار شد برای شاد کردن دل افرادی در بیرون از استودیو، این هنرمند در خانه سالمندان برای حاضران آنجا آهنگ بخواند و در انتها، یاد بود برنامه را به مادرش تقدیم کرد.
سروش صحت کسی بود که پس از رفتن این مهمان، وارد شد و گفت: من و امین حیایی در مسابقه، شونه به شونه هم پیش رفتیم، فقط یک و نیم میلیون رای فرق داشتیم! و الان باید از بعدِ اتفاقاتی که در حین دیدن برنامه درخانه رخ داد تعریف کنم: شب با مادربزرگ، پسرم و دوستم کاملا جدی برنامه را نگاه کردیم و بلافاصله بعد از اتمام برنامه مادربزرگم گفت خوب حالا بریم بخوابیم.من پرسیدم پس من چی؟ چطور بودم؟ و پاسخ داد لباست خوب بود.
از پسرم پرسیدم، گفت خسته نباشی شب خوش و اما رفیقم اظهار کرد که خوب بودی، ولی خوب استندآپ یه شاخصههایی میخواد که تو نداری! در آخر هم به عمهام زنگ زدم، او تنها کسی بود که با قطعیت گفت خیلی خوب بود، من که به تو رأی دادم، پرسیدم:پس بقیه چی؟ دختر عمه، شوهرتون و ... ؟، و او گفت: وا... خوب اونا که عمت نیستن آخه!
صحت بعد در راستای سوال پسرش درباره لرزش دستهایش در شب مسابقه بیان کرد: اون اتفاقی طبیعی بود و خوب خیلیها وقتی استرس میگیرند، اینطوری میشوند.
دستهایی که همراه با احساسات، لرزش میگیرند
او درادامه از دفعههای دیگری که دستش لرزیده بود، تعریف کرد، از شبی که برای خودنمایی جلو نامزدش، از ماشین برای مقابله با ماشینی که از روبه رویش در آمده بود، پیاده شد، اما در کما ل تعجب با آدمی 3 متری روبه رو شد و درآن لحظه دستهایش شروع به لرزیدن کردند، آن مرد هم با دیدن این وضع گفت برو تو ماشین، من میرم عقب.
کار میزگرد مهران مدیری که برای سالیان پیش بود نیز از مواردی بود که دستهای این هنرمند را لرزاند.
اما آخرین باری که این اتفاق افتاد، دیدن عکس کودکی که به خاطر جنگ مهاجرت کرده ولی کشتیش غرق شده بود را عامل لرزش این بار دستهایش خواند.
در آخرهم از پژمان جمشیدی، کسانی که به او و امین رأی دادند و آنهایی که کلا نمیبینند تشکر کرد.
اینگونه قسمتی دیگر از خندوانه با دعای خیر جوان برای همه ملت ایران، به انتهای خود رسید.