شبکه گردی امروز عصر ایران ، از امیر تتلو گرفته و دلنوشته یک مهماندار گرفته تا ادامه ماجراهای اکبر عبدی و خاطره ماشین چمن زنی را شامل می شود . امیدواریم خوشتان بیاید.
1 - تتلو: چرا به دادگاه رفتم...روز
یکشنبه که خبرنگاران برای پوشش حضور بابک زنجانی به دادگاه رفتند یک فرد
آشنا دیدند و ساعتی بعد خبری مبنی بر حضور امیر تتلو در دادگاه در خبرگزاری
ها منتشر شد و این خواننده رپ در این رابطه توضیح زیر را در صفحه
اینستاگرامش قرار داد:
عجب !! ماشالا ديوار واقعا موش داره موشم گوش
داره رفته. بودم به پاره اى از سوالات جواب بدم و هر وقت احضار بشم حتما
حاضر ميشم چون قصد من حل كردن مشكل و مفيد بودن براى كشورم و موندن در
ايران هست و هميشه همه ى كارام از دل براى هوادارام بوده و جوابگوى همه
كارام هستم.
2 - آقا کمی استراحت کن!حمید
بعیدی نژاد عضو تیم هسته ای ایران هم در صفحه اینستاگرامش به پلاکارد حمید
رسایی نماینده مجلس معترض به برجام که روی آن نوشته شده "من با برجام
مخالفم" اشاره کرده و نوشته است:
جناب آقاي رسايي، چشم!چشم! به خدا
آقاي دكتر لاريجاني، همه ي نمايندگان محترم مجلس و بلكه همه ي ملت ايران
والله، بالله ميدانند كه شما با برجام مخالف هستيد، آخه اثبات اين مخالفت
شما كه ديگه پلاكارد نميخواست. بخدا همه ميدانيم كه جنابعالي از همان ابتدا
هم مخالف مذاكرات هسته اي بوديد، همه ميدانند كه شما با همان تفاهم ژنو هم
مخالف بوديد.
واقعا فكر نمي كنم كسي نداند كه جنابعالي در اين دو سال كه
تيم مذاكراتي در حال مذاكره بود چقدر وقت با ارزش نمايندگي خود را به
مخالفت با تفاهم ژنو، اجراي تفاهم ژنو و مذاكرات وين اختصاص داديد.
بخدا
همه مي دانند كه در همين دوره بعداز پايان مذاكرات چقدر در سخنراني هاي
خودتان در تهران و يا شهرستانها به مخالفت با برجام برخاستيد.
همه والله در
جريان اين تلاشهاي شما هستند. فكر نكنم يك نفر باشد كه نداند شما با چه
حساسيتي در گفتگوهاي كميسيون برجام شركت فرموديد و با چه جديتي تلاش نموديد
ضعفهاي برجام را با آقاي دكتر عراقچي به بحث بگذاريد.
حتي يك نفر هم نيست
كه نداند حتي با پايان گرفتن بحثهاي كميسيون باز هم از تلاش نايستاديد و با
شركت در سخنراني ها حتي در جمع متحصنين خواستيد مسئولين را از خطرات بالقوه
تفاهم هسته اي آگاه كنيد. والله همه ميدانند كه شما با برجام مخالفيد چون
پذيرش برجام را بمعناي باز شدن راه نفوذ دشمن ميدانيد.
بخدا همه اينها را مي دانند. واقعا چه نيازي به بالا بردن پلاكارد در مجلس بود.
ولي
خداييش جناب آقاي رسايي بعد از اين تلاشهاي بسيار گسترده كه به قدر كافي و
وافي هم انجام شده است، خواهش مي كنيم حالا كه بحث برجام به صحن علني آمده
است شما يك كمي استراحت بفرماييد و فقط اجازه دهيد يك كمي هم ديگر
نمايندگان صحبت كنند. همين.
مخلص شما هم هستيم و قصد خداي ناكرده هيچگونه
جسارتي هم نبود! فقط يا علي
3 - نامه ای به سرکار خانم مهماندار این متن را هم از صفحه دلنوشته های یک مهماندار هواپیما در فیسبوک برایتان انتخاب کرده ایم:
اكثر
كساني كه شغل مهمانداري رو انتخاب كردند از روي عشق و علاقه بوده و شايد
اگر فقط دنبال شغل بودند ميتونستند مسير ديگه اي رو انتخاب كنند.
البته
هستند كساني كه به دليل اوضاع آشفته شغلي فقط و فقط بخاطر اين كه بيكار
نباشند اين كار رو انتخاب كردند و اين موضوع در رفتارشون كاملا مشهود هست.
رضايت مسافر يا مشتري هدف عموم مهمانداران هست.
يادم نمياد كي بود ولي بزرگي يك نقطه سياه وسط يك كاغذ سفيد مي كشه،ميده به طرف مقابلش و ميگه چي مي بيني؟
ميگه يك نقطه سياه!
ميگه اين همه سفيدي رو نديدي،فقط همون نقطه سياه به چشمت اومد؟!
خواستم
بگم همونطور كه رفتار بدِ يك مهماندار به هردليلي و در بسياري از مواقع از
روي خستگي به چشمتون مياد و شايد تا مدتها توي ذهنتون بمونه،رفتارهاي
خوبشون رو هم ببينيد و ازشون به هر نحوي كه مي تونيد تشكر كنيد.
با اينكار انگيزه تكرار اون كار خوب رو بهش ميديد.
همين ميشه كه يكي از همكاران اين عكس رو براي من ميفرسته و زيرش مي نويسه:
بهترين خاطره پروازي من!
4 - تو اگر نباشیمحسن آزرم نویسنده و مترجم هم شعری از دریتا کُمو را به فارسی برگردانده و در صفحه اش در فیسبوک نوشته که در ادامه می خوانید:
تو اگر نباشی
آفتاب در آسمان بیکار میشود
تو اگر نباشی
صبحانه روی میز حرام میشود
5 - ماشین چمن زنیمطلب زیر هم در گروه "كافه انديشه" در تلگرام منتشر شده که خواندنی است:
عزیز دل کوچ کرده ای نقل می کرد : در
محلی که من در ونکوور زندگی میکنم، جایی به نام SeaWalk هست که در کنار
اقیانوس قرار دارد و محلی است برای قدم زدن. یک روز در آنجا قدم میزدم.
هوای خوبی بود. دیدم صندلیها به نام افرادی است که آنها را به مردم و شهر
هدیه کردهاند. همینطور که قدم میزدم، به فکرم رسید که من هم نهالی بکارم
و یادگارِ من در این محل باشد و بعدها رشدِ آن را ببینم. یک بذری انتخاب
کردم که درختِ خوبی میشد. و آمدم و جای خلوتی پیدا کردم. آمدم زمین را چال
کنم و بذر را بکارم.
وقتی خواستم بذر را بکارم، دیدم که چمنِ یکدستِ قشنگی
است. درختِ تنومندی هم در آنجا بود. دیدم نمیشود. میخواهید بدانید چرا؟
دیدم اگر من این بذر را بکارم، پس از مدتی این بذر خیس میخورد و شروع به
جوانه زدن میکند. جوانه به بالای خاک میرسد. به مجردی که جوانه از خاک
سربرمیآورد و از حدی بلندتر میشود، یک ماشینِ چمنزنی میآید و سرِ آن
را میزند. اینجا چمن است و همه یکدست هستند. نهال سعی میکند دوباره رشد
کند و بالا بیاید.
دفعۀ بعد که ماشین چمنزنی بیاید، دوباره سرِ چمن را
میزند. بالاخره نهال خسته میشود. چون طبیعتش چمن و کوتاهی نیست. طبیعتِ
درخت، بلندی و آزادگی است. و یک درختِ آزاده، در چمن نمیتواند رشد کند.
یادم
افتاد به محیطهایی که ما در آن بزرگ میشویم. عرقِ سردی بر تنم نشست.
عرقِ سردِ من از اینجا ناشی میشد که احساس کردم چه بسیارند بچههای
بااستعداد و پرتوانی که در خانوادهها و شهرهایی بزرگ میشوند که در آنها
یک ماشین چمنزنی به نام فرهنگ، یکی به نام عادات، یکی به نام تربیت، و یکی
به نام درس و دانشگاه و مدرسه هست که تمام استعدادهای اینها را از بین
میبرند. و اصلا توجه نداریم که این درخت، بلند است و آن یکی متوسط و آن
یکی سایهدار. این بچه باید موزیسین شود، آن یکی شاعر، دیگری فیلسوف، یکی
مخترع... و اینها با هم تفاوت دارند. و این ماشینِ فرهنگ، این ماشینِ
اقتدارِ جامعه، بچههایمان را به درون میبرد و همه را یکسان و مساوی بیرون
میدهد. همه لیسانس، فوقلیسانس، دکترا و... دارند. مثل هم!
6 - غصه اش را می خوریمواکنش
ها به خاطره اکبر عبدی بازیگر سرشناس که انتقادهای فراوانی به دنبال داشت و
منجر به تصحیح از سوی عبدی شد همچنان ادامه دارد و در این رابطه رضا ساکی
روزنامه نگار در فیسبوکش نوشت:
ما از دست اکبر عبدی ناراحتیم. هم
غصه خودش را میخوریم که زحمت زیادی برای هنر سینما کشیده است، هم غصه
کشورمان را میخوریم که چرا هنرمندی مثل ایشان این طور فکر میکند و هم غصه
خودمان را میخوریم که منهدم شدن این هنرمند را به چشم دیدیم.
اما غصهخورها فقط ماییم و بسیارند کسانی که مینویسند:"
وقتی اکبر عبدی غیرتی میشه. ای ول دمش گرم"؛ اکبر
عبدی در شبکه 3سیما برنامه زنده ببین چه شاهکاری کرده. عربها (غیر
ایرانی) رو با خاک یکسان کرده. حتی به قیمت ممنوعالتصویر شدنش...!
7 - محرم نزدیک استدر حالی که کمتر از یک ماه تا ماه محرم مانده است این عکس را علی یکی از کاربران اینستاگرام در صفحه اش گذاشته:
8 - تنهایی
سارا معصومی روزنامه نگار هم در صفحه فیسبوکش شرحی برای عکسی نوشته است:
تمام
این عکس " تنهایی " ست. تنهایی زنی که با مردی شانه به شانه خود رفته و
حالا اینقدر غریب بی آنکه دستی مردانه حتی ساک ش را گرفته باشد به وطن
بازگشته است.
لذت بردم
عجب صفحه ها و مطالبی انتخاب می کنید
از جمله افتخاراتم خوندن مطالب سایت شماست از روزی که چند سال پیش و به طور اتفاقی کشفتون کردم
دوستتون دارم...
متأسفانه حقیقت محض است...........
مام میهن می گرید
آخریش اشکم رو درآورد .خدا روحشان رو غریق رحمت وبه بازمانده ها صبر عنایت کنه...
دست همه تون درد نکنه
خبر هاي مهم و خواندني ديگه اي هم هستن
بقيه مطالب عالي انتخاب شده بودند