عصرایران؛ رضامیرمحرابی- آزادراه، روایت فیلمساز پر جنب و جوشی است از گره کور و کلاف سردرگم آزادراه تهران - شمال که به درازای عمر یک فرزند بالغ، بی سر و سامان بوده است. این فرزند ناخوانده را شاید خیلی ها به اسم بشناسند و احتمالا شمال روهای حرفه ای به دفعات از سرنوشت عجیب آن شنیده باشند. بر همین اساس، فیلمساز از ابتدای فیلم تلاش می کند پس از آن تصویر هوایی که از شهر ارائه می دهد و نکاتی درباره ضرورت سفر، به دل تاریخ بزند تا مخاطب را با پیشینه و آنچه که بر جاده چالوس گذشته است آشنا کند. این یک شروع پرحرارت و گیرا برای مخاطبی است که پیش از آن تصورش بر این مینا بوده که سرنوشت این جاده توریستی ظرفیت چندانی برای خلق یک مستند سینمایی ندارد اما خان جهانی این قالب فکری را می شکند و مخاطب را به درون فیلم و ارتباط گیری با سوژه دعوت می کند.
برای روشن شدن ابعاد این گره کور، فیلمساز چاره ای ندارد جز این که پس از چنگ زدن به تصاویر آرشیوی غنی و پیشینه پژوهشی، به سراغ کسانی برود که دستی بر آتش دارند و روح و جسمشان با این پروژه به ظاهر ملی، پیوندی اساسی خورده است. شنیدن صحبت های افراد درگیر در این پروژه بر ابهامات و گره های این پدیده عجیب می افزاید. تلاش فیلمساز برای نجات مخاطب در لحظاتی که ممکن است خطر کند شدن ریتم فیلم و کلافه شدن مخاطب از شنیدن مکرر سخنان افراد مسئول گریبان گیر اثرش شود، ستودنی است. استفاده از موسیقی و تصاویر هوایی و همچنین کات هایی که مستندساز در میان گفتگوها می زند بی تردید کمک فراوانی برای حفظ و تداوم ارتباط مخاطب و اثر می کند.
مستنساز از همان ابتدا دوربینش را به قصد روشنگری عَلم می کند و تلاشش در جهت بیان حقایق به مخاطبان تلاشی طاقت فرساست. او از هر تصویر آرشیوی که می توانسته تهیه کند گذر نکرده است و مصرانه مخاطبش را در مواجهه با آن چه که گذشته است قرار می دهد. اوج روشنگری ها و مشخص شدن تناقض ها در لحظاتی از فیلم است که وزیر وقت راه و شهرسازی، پشت دستگاه نشسته و با شمارش اعداد و ذکرگفتن، می خواهد بخشی از پروژه را افتتاح کند که موجب شگفتی و بهت مخاطب می شود؛ گویی جناب وزیر در حال بازی کردن با کلیدها هستند و در موقعیتی که قرار است مخاطب، سخنان مهندس چینی پروژه را بفهمد فیلمساز عامدانه از آن گذر می کند و اوج تناقض و سرکار بودن را به ما نشان می دهد. سرکار بودنی که ماحصل مدیریت بی برنامه و بی نظم ایرانی است و مشخص نیست چرا این فرزند بالغ، این چنین بی توجه به حال خود رها شده است؟
در این سیر و سفر حتی شنیدن نظرات کسانی که از اساس مخالف ساخت این آزادراه (یا بهتر بگوییم: موزه راه) بودند نیز مورد توجه است و اثر تا جایی که توانسته به عقاید آن ها نزدیک شده است و در پایان فیلم، مخاطب نمی داند آیا واقعا ساخت و تکمیل این آزادراه خوب است یا بد؟ تخریب محیط زیست به قیمت تکمیل آزادراه پسندیده است؟ سوالات فراوانی که مخاطب در انتهای فیلم با خود یدک می کشد نشان می دهد اثر موفق شده تضادها و تناقض ها را به خوبی به مخاطبش منتقل کند.
مستندساز در 60 دقیقه ای که تلاش کرده مخاطب را پای فیلمش نگه دارد موفق بوده است. فیلمی که ممکن است در بخش هایی فقیر به نظر رسد – که آن هم به دلیل عدم همکاری کسانی بوده که باعث شده فیلمساز را با فقر اطلاعاتی مواجه کند و دلایل دیگر- اما در همین زمان یک ساعته اثر به خوبی توانسته ابعاد مختلف این کلاف سردرگم را برای مخاطبش بشکافد.
آزادراه در پلان های هوایی اش(این فیلم شایسته دیده شدن در سالن سینماست نه تلف شدن روی مانیتور 20 اینچی) مخاطب را میخکوب کرده و او را تبدیل به ناظری می کند که برای دانستن حقیقت لحظه ای فیلم را رها نمی کند. اوج کار فیلم در پلان هوایی کم نظیر پایانی فیلم است که آغشته با صدای گوینده او را به آینده روشنی نوید می دهد.
این اثر قابلیت های فراوانی برای فضای بیرون از مرزهای سینما با خود به همراه دارد و سخنان رییس جمهور و وزیر راه مبنی بر ادامه پرشتاب توسعه آزادراه تهران-شمال در مهرماه آن هم در زمانی که فاصله ی چندانی با اکران فیلم در گروه هنر و تجربه وجود نداشت از نکات جذابی است که می تواند همزمان با آغاز اکران فیلم، پرونده بحث های بسیاری را بازگشایی کند و حتی محسن خان جهانی را برای ساخت سری دوم این اثر ترغیب کند.
«آزادراه» همچنان ادامه دارد و پایان این معما، هلی شاتی است که کارگردان فیلم در پلان پایانی به رخ مخاطب می کشد؛ گویی اگر این معما حل و گره کور باز شود ما را و مردم را لذتی به وسعت آن تصویر در انتظار است.
* این یادداشت در شماره آبان ماهنامه
هنر و تجربه منتشر شده است.