عصر ایران - صلاح الدین هرسنی* - جبهه ملی فرانسه که توانسته بود در انتخابات دور اول منطقه ای فرانسه به پیروزی قابل توجه و چشمگیری دست یابد،اما در انتخابات دور دوم منطقه ای ناکام ماند. جبهه ملی در پایان رای گیری ۱۳ دسامبر بعد از حزب جمهوری خواه راست میانه و سوسیالیست با تمایلات چپگرایانه در جایگاه سوم قرار گرفت.
جبهه ملی با توجه به مسائلی چون مهاجرت و امنیت،که از نقاط قوت رهبران آنها یعنی رهبری چون مارین لوپن محسوب میشد، امیدوار بود که با تکرار پیروزی دور اول انتخابات، شانس خود را برای پیروزی و ورود به کاخ الیزه در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۱۷ افزایش دهد.اما نه تاکید بر هژمونی فرهنگی و عاملیت عنصر اقتصادی و نه پایبندی به مبارزه به اسلامگرایی افراطی و حملات مرگبار پاریس و سن دنی و موج اسلام هراسی با توجه به ضرورت حاضر جامعه فرانسوی توانست به استراتژی این جبهه در نیل به استراتژی احزاب رقیب کمک کند.
به واقع تاکید بر سوءقصدهای محتمل از سوی عناصر رادیکال منسوب به داعش برای آینده فضای سیاسی و اجتماعی فرانسه در کنار مسئله مهاجران و پناهجویان زمینه را به گونه ای فراهم کرد که جبهه ملی درجذب آراء تا اندازهای موفق باشد و چنین نیز شد که در نوع خود گستردهترین پیروزی انتخاباتی برای جبهه ملی در تاریخ حزبی این کشور به شمار می رفت.اما از قضا این تجربه برای جبهه ملی نتیجه معکوس داد و در حقیقت زنگ خطر را برای رهبران احزاب جمهوری خواه و سوسیالیسم به وجود آورد که چاره ای بجویند.
در باور رهبران جمهوری خواه و سوسیالیست در صورت تکرار پیروزی جبهه ملی آنهم با رهبرانی از جنس مارین لوپن شبحی از فاشیسم و توتالیتاریسم دست راستی در هزاره سوم سراسر اروپا را زیر سلطه خود در خواهد آورد. لذا فرصت طلبی رهبر جبهه ملی از کشتار پاریس موجی از احساسات ملیگرایانه را برانگیخت و ماری لوپن تنها رهبری بود که توانست بر موج بلند این احساسات هویتی ضد مسلمان و ضدم هاجر سوار شود.
القا چنین حسی به جامعه فرانسه از سوی رهبران جمهوری خواه و سوسیالیست آنهم با مماشات تمهید یافته و البته عامدانه از طرف آحاد جامعه فرانسوی،متضمن چاره ای برای جلوگیری از تکرار پیروزی جبهه ملی و رهبر تراز اولش مارین لوپن گردید.
بدین ترتیب،شکست جبهه ملی در دور دوم انتخابات منطقه ای فرانسه در نتیجه تاکتیک و استراتژی هوشمندانه حزب سوسیالیست به رهبری فرانسوا اولاند بود که هم اینک سکان هدایت الیزه به دست اوست.حزب سوسیالیست از نامزدهای این حزب در مناطق شمالی فرانسه که جبهه ملی از قدرت بیشتری برخوردار بود، درخواست نمود که به نفع حزب جمهوریخواه انصراف دهند. به عبارت دیگر پیروزی حزب جمهوریخواه نتیجه اقدام حزب سوسیالیست بود. از سوی دیگر مانوئل والس، نخست وزیر فرانسه که از تاکتیک انصراف نامزدهای حزب سوسیالیست برای مقاله با راست افراطی دفاع کرده بود، مزید بر علت شد تا از تکرار پیروزی جبهه ملی جلوگیری به عمل آید.
به رغم شکست جبهه ملی در انتخابات دور دوم منطقه ای فرانسه، نکته ای که نمی توان بی تامل از آن گذشت،مربوط به اعاده و اعتلای حزب جبهه ملی است که در سپهر سیاست عمومی فرانسه علیه رقیبان خیز رونده دارد.
تردیدی نیست که چنین تاکتیکی محصول تمهید تدارک تئوریک از سوی رهبران آن است.چنین تدارک تئوریکی از راهبردی تقابلی و پیش رونده این حزب رقم خورده است. در این راستا تمام مساهمت جبهه ملی بر این نکته تاکید دارد که بخواهد جامعه فرانسه را هم چون یک بنگاه خانوادگی اداره کند.
ایده جامعه به مثابه یک کلوب خانوادگی بزرگ،ایده ای بود که بیشتر قرار بود از طرف احزاب محافظه کار صورت بپذیرد و اجرایی شود. اما اشتباهات فاحش این حزب در سپهر عمومی سیاست فرانسه آن را به عنوان تاکتیکی در خدمت رهبران جبهه ملی قرار داد.
در بعد دیگر رویکرد های پراگماتیسمی رهبران جبهه ملی انگیزه ای ایجاد کرد که مطلوبیت بیشتری برای جامعه فرانسوی به وجود آورد.این ادعا هم اینک ودر شرایط حاضر هم در الگو ها و کنش های رهبران جبهه ملی بیشتر نمایانده می شود و هم در کنش های رهبران سوسیالیست که البته تفاوتش از زمین تا آسمان است.
اگر در فضای سیاسی فرانسه، سگولن رویال، کاندیدای شکست خورده سوسیالیست در کنار فرانسوا اولاند، سیمای مادری مسئول و البته شکننده را به نمایش گذاشته است، در طول سالهای اخیر مارین لوپن چهره زنی مصمم و آهنین را عرضه کرده است. مارین لوپن پس از آنکه در یک دعوای خانوادگی عمومی جای پدرش را در حزب گرفت، انقلابی درونی برپاکرد.
متعاقب آن،او تلاش کرد تصویری غیراهریمنی از حزب ارائه کند. او ضمن حفظ سیاستهای سفت و سخت حزب علیه مهاجران ، از مواضع پیشین پدر در خصوص یهودیان تبری جست و به ترمیم چهره حزب در برابر اتهامات نژادپرستی و یهودی ستیزی پرداخت.همین تاکتیک او سبب شد که او از پدرش ژان ماری لوپن به عنوان رهبر پیشین حزب پیشی گیرد.
تفاوت او و پدرش را به خلاصهترین شکل ممکن می توان اینگونه خلاصه کرد که ژان ماری میتوانست از ایدههایش حتی اگر عامهپسند نبودند دفاع کند،اما دخترش از هرچه پسند عموم بود دفاع کرد و هراسی بر دل نداشت که این ایده های از چه جنسی است.
در بعد دیگر،سالها جبهه ملی به خاطر بیاعتنایی به ارزشهای دموکراتیک و آزادی بیان زیر تیغ انتقاد قرار داشت، اما مارین لوپن برخلاف پدر، گفتار حزب را روی موج جمهوریخواهی تنظیم کرد و در مقام مدافع ارزشهای دموکراتیک جمهوری در دعوا بر سر پرچم سهرنگ حتی از سارکوزی و همراهانش نیز پیشی گرفت. در جریان واقعه شارلی ایبدو و کشتار ۱۳ نوامبر هم، مارین لوپن در شرایطی که چپها موضعی خنثی و تدافعی نسبت به مسئله مسلمانان مهاجر و اسلام هراسی اتخاذ کرده بودند، نهایت بهرهبرداری سیاسی را کرد و بدین ترتیب در بهترین شرایط قدم به انتخابات منطقهای گذاشت.
فارغ از نتیجه انتخابات در پایان رای گیری روز یکشنبه ۱۳ دسامبر که منجر به شکست حزب جبهه ملی شد، نباید ررویکرد های مارین لوپن را راهبردی مبتنی بر منطق پوپولیستی تلقی نمود و آن را نشانه ای دانست که فرانسه می خواهد با تمسک به آن تا نزدیکی دروازههای خطرناک فاشیسم پیش برود.
اگر این ادعا که از سوی رهبران جمهوریخواه و سوسیالیست اقامه شده است، درست باشد باز هم مانوئل والس در مقام نخست وزیر فرانسه می توانست تصریح کند که هنوز خطر راست افراطی از بین نرفته است و راه طولانی تا رسیدن به این هدف باقی است و یا سارکوزی رهبر حزب جمهوری خواه می توانست این سخن را بر زبان جاری سازد که مبارزه با افراط گرایی دست راستی تمام نشده است و بدون تردید راهبرد های آنان در آینده حیات سیاسی هشداری خواهد بود برای همه سیاستمداران از جمله رهبران جمهوری خواه و سوسیالیست.
* مدرس علوم سیاسی و روابط بین الملل