عبدالصمد محمودی* - انتخابات پارلمانی 7 ژوئن 2015 ترکیه بسیاری را بر آن داشت که این کشور در حال تحکیم پایه های دموکراسی خود با تکیه به مشارکت همه مردم، احزاب و فراگیر کردن حقوق برای کلیه شهروندان است اما ظاهراً قرار نبود که این وضعیت تداوم یابد چرا که اردوغان بنا دارد تا سال 2025، ترکیه را در هیبت یک «عثمانی نوین»، البته با شکل و شمایلی مدرنتر، به عنوان یک کشور دارای سیستم ریاستی معرفی کند.
اما آنچه که در این بین، خواب اردوغان را آشفته نمود، رأی 13 درصدی حزب دموکراتیک خلق ها (حزب متعلق به کُردها) در این انتخابات بود. حزبی که شاید از نظر کُردها، نماد مطالبهگری حقوقشان به عنوان یک «شهروند کُرد» در سرزمین آناتولی بود.
به زعم کردها در طول سالیان متمادی دولتهای متوالی ترکیه حقوق این قوم را نادیده گرفته و یکی از شواهد حداقلی آنها این است که نمایندگان منتخب کردها در پارلمان ترکیه، مجبورند برای دریافت حکم تنفیذ نمایندگی خود، به پیشگاه «ملت ترک» قسم بخورند.
به هر تقدیر، این نسبت آرا در انتخابات پارلمانی 7 ژوئن ترکیه باعث شد حزب عدالت و توسعه نتواند یک حکومت تک حزبی تشکیل دهد. درهرحال، براساس قانون اساسی ترکیه، داوود اوغلو می بایست طی 45 روز اقدام به تشکیل یک دولت ائتلافی می کرد اما از آنجا که چنین پروژه ای مانع تعبیر خواب اردوغان می شد، حزب عدالت و توسعه سعی کرد با قراردادن پیش شرطهایی برای احزاب رقیب مانع از توافق و تفاهم بر سر تشکیل دولت ائتلافی شود.
در این دوره زمانی حزب عدالت و توسعه برای اینکه بتواند در انتخابات مجدد به آمال خود، که تشکیل یک دولت تک حزبی بود، برسد می بایست تا آنجا که می توانست با برجسته کردن خطر PKK (حزب کارگران کردستان به رهبری عبدالله اوجلان) برای امنیت ملی ترکیه و منتسب نمودن سیاستمداران حزب دموکراتیک خلق ها به این حزب چریکی، رأی ملی گراهای ترک و کردهای مذهبی محافطه کار را جذب می کرد.
از نظر برخی کارشناسان سیاسی، اردوغان مظنون به زمینهسازی و حداقل تحریک مخالفان در وقوع حادثه سوروچ است که منجر به کشته شدن حداقل 40 نفر از شهروندان ترکیه و عمدتاً نزدیک به حزب دموکراتیک خلق ها (HDP) بودند. به ویژه آنکه این حادثه PKK را که در یک پروسه صلح با حکومت قرار گرفته بود، تحریک به عکسالعمل کرد.
در واقع، PKK کشتن دو پلیس که در تأمین امنیت راهپیمایی سوروچ اهمال کرده بودند، عملاً بهانه لازم را دست اردوغان برای شروع پروژه «ناامن جلوه دادن» ترکیه داد. این وضعیت در روزهای بعد با بمباران های شدید کوهستان قندیل و لشکرکشی به شهرهای جنوب شرق ترکیه، انفجار در گردهمایی صلح استانبول، دستگیری گسترده فعالان سیاسی و روزنامهنگاران به بهانه ارتباط با تروریسم و... تداوم یافت.
این سلسله اقدامات عمدتاً شبیه تاکتیک هایی بود که سلاطین قدیمی در ایران به کار میبستند؛ بدین صورت که هر وقت این سلاطین می دیدند مردم یا خوانین به هر دلیلی، ملاحظات و دستورات شاه را چندان جدی نمی گرفتند، آنها نیز شباهنگام به یکباره به نگهبانان دروازه های شهر دستور می داد تا دروازه ها را باز کنند یا به تخریب بخشی از آن بپردازند تا بدینوسیله راه برای دزدان و اشرار جهت تاراج مال مردم فراهم شود و وقتی که مردم از نامنی و تاراج اموالشان به ستوه می آمدند، دوباره دست به دامان شاه می شدند.
از این رو برخی تحلیلگران معتقدند که اردوغان نیز با تحریک مخالفان، زمینه ناامن سازی ترکیه در فاصله میان دو انتخابات اخیر را فراهم آورد و با گروگان گرفتن «امنیت» مردم، به آن ها یادآور شده که تنها یک حزب می تواند برای شما امنیت به ارمغان آورد و آن حزبی نیست جز «حزب عدالت و توسعه».
شاید به همین خاطر، در انتخابات پارلمانی 1 نوامبر 2015 محافظه کاران مذهبی کُرد و ملی گرایان ترک، از ترس اینکه مبادا ترکیه، سوریه ای دیگر شود و به دامان ناامنی بیفتد، دوباره به حزب عدالت و توسعه روی آوردند.
البته اردوغان هنوز نتوانسته امنیت قبل از انتخابات 7 ژوئن 2015 را دوباره به ملت ترکیه هدیه دهد؛ شواهد آن انفجارهای اخیر مجله سلطان احمد استانبول، انفجار در مقر پلیس دیاربکر، و لشکرکشی بیش از 10 هزار نیروی نظامی و پلیس به شهرهای جنوب شرق ترکیه که در نوع خود بی نظیر است.
روایت این روزهای ترکیه و آنچه که بین کُردهای آن و رجب طیب اردوغان می گذرد، حدیث و روایتی ناشناخته نیست و می توان رگههای از آن را در مناسبات میان «وینستون اسمیت» و «برادر بزرگ»، شخصیت های اصلی رمان معروف «1984» جورج اورول نیز یافت؛ جایی که وینستون اسمیت (بخوانید کردهای ترکیه) به رغم وجود امنیت در «اوشینا» (بخوانید ترکیه) علیه حزب و برادر بزرگ( بخوانید حزب عدالت و توسعه و در رأس آن اردوغان) می شورد.
برادر بزرگ به اسمیت امنیت می دهد، اما اسمیت از او متنفر است، زیرا او می خواهد از آزادی بیشتر بهرهمند شود. اسمیت می خواهد آزادی داشته باشد تا بداند در اوشینا چه خبر است. او آرزومند برخورداری از آزادی است تا به هر جا می خواهد برود، هر چه را می خواهد بخواند، هر که را می خواهد ببیند، بدون اینکه تحت نظارت آهنین «تلسکرین» قرار داشته باشد؛ یعنی نظارت قدرت سیاسی.
وینستون اسمیت آنقدر ساده لوح نیست که وقتی در می یابد میتواند در اوشینا در امنیت کامل به سر می برد، احساس رضایت کامل کند. چرا که برای او مبرهن شده که آن گونه امنیت که در اوشینا برای وی در نظر گرفته شده، در واقع فقدان امنیت است، زیرا او فاقد امنیت در بهرهمندی از آزادی است.
باری، وینستون اسمیت سمبلی از انسان هایی است که علیه قدرت سیاسی شورش می کنند؛ قدرتی که تعلق خویش را به اهدافی همچون امنیت و صلح (از نوع سلبی، نه ایجابی آن) منحصر و محدود می کند و ارزش کافی برای آزادی قایل نمی شود و می کوشد آن را نادیده بگیرد یا از سرِ خود واکند.
در نهایت، سوال این است که آیا تلسکرین ترکیه قادر خواهد بود در روزهای آینده در پناه سیاست های فعلی برادر بزرگ، «امنیت در بهرهمندی از آزادی» را به شهروندانش بهویژه وینستون اسمیتهای آن برگرداند؟
*دانشجوی دکتری ارتباطات