عصر ایران؛ جعفر محمدی - نقشه میدان سیاسی کشور به سرعت در حال تغییر است و معادلات قدیمی، دیگر جوابگوی تحلیل های روز و طرح ریزی های آتی نیستند.
هم اکنون دو جریان عمده کشور، عبارت اند از "اصلاح طلب" و "اصولگرا"؛ ولی مرزبندی ها و افتراقات از یک سو و نزدیکی ها و اشتراکات از سوی دیگر، باعث شده اند، صحنه جدیدی در عرصه سیاسی کشور صورت پذیرد.
اساس شکل بندی جدیدهم در میان اصلاح طلبان و هم در بین اصولگرایان، عناصر تندرویی وجود دارند که بیشترین آسیب ها را به جریان خودشان وارد می کنند.
با این حال، سرنوشت تندروهای دو طیف، متفاوت بوده است. تندروهای اصلاح طلب، هر کدام به گونه ای از گردونه سیاست رسمی کنار گذاشته شدند: یا دچار محکومیت های قضایی شده اند، یا از کشور بیرون رفته اند، یا ناگزیر شده اند عطای سیاست را به لقایش ببخشند و به کاری دیگر مشغول شوند و اگر هم سودای کارهایی چون نمایندگی مجلس داشتند، توسط شورای نگهبان رد صلاحیت شدند (البته رد صلاحیت، افراد معتدل زیادی را نیز شامل شد که در این مجال بدان نمی پردازیم.)
تندروهای اصولگرا برغم آن که بعد از پیروزی روحانی، از دولت بیرون رفتند، اما همچنان در صحنه سیاست باقی مانده اند. عده ای در مجلس هستند، گروهی نیز نهادهای دیگر قدرت. رسانه های خود را نیز دارند و همچنان فعال اند.
انتخابات پیش روی مجلس، کاتالیزور شکل گیری صحنه جدید سیاسی شده است چرا که از طیف اصلاح طلبان، تنها معدودی چهره میانه رو در صحنه مانده اند و از آن سو، میانه روهای اصولگرا نیز حاضر نشده اند با افراطیون ائتلاف کنند و لذا طیف "رهروان ولایت" حاضر نشده اند در لیست اصولگرایان که پایداری چی ها در آن غالب اند، حضور داشته باشند.
این وضعیت باعث نزدیکی عقلای اصلاح طلب و اصولگرا به هم شده است. در واقع، آنچه صحنه جدید را شکل داده است، نه اصلاح طلبی به معنای سنتی و نه اصولگرایی به معنای قدیمی آن، که "عقلگرایی" است.
تقابل جدیددر واقع ، صحنه سیاسی به جای آن که مانند سالیان گذشته، محل رقابت یا نزاع اصولگرایان و اصلاح طلبان باشد، محل تقابل "عقلا" و "تندروها" شده است. به بیان دیگر، هم اکنون ، بیش از آن که دو جناح "اصولگرا" و "اصلاح طلب" داشته باشیم، دو جناح "عقلگرا" و "تندرو" داریم.
عقلگرایان، هم در بین اصلاح طلبان زیادند و هم در میان اصولگرایان پیدا می شوند. ائتلاف این افراد، فارغ از خاستگاه سیاسی شان، اتفاق مبارکی است که می تواند کشور را در مسیر "منطق زندگی" هدایت کند چه آن که برای مردم، عنوان اصلاح طلب یا اصولگرا بودن موضوعیت ندارد بلکه آنچه مهم است این که تصمیم گیران و حاکمان، بر اساس "عقل متعارف" و "منطق زندگی" عمل کنند.
تندروها نیز البته به عنوان انسان و شهروندان این کشور، حتماً از قدرت عقل برخوردار هستند ولی به هر علتی، از جمله تحلیل و نگاه متفاوت یا منافع فردی و جناحی، تمایل جدی و بی تعارف دارند که "منطق بحران" در کشور حاکم باشد؛ این یک اتهام نیست بلکه در رسانه هایشان نیز رسماً بدان می پردازند کما این که چندی پیش، از لزوم وارد شدن ایران به یک جنگ جدید سخن گفتند یا علناً با توافق هسته ای، برجام و لغو تحریم ها مخالفت می کنند.
اینک نوبت مردم است که تعیین کنند، فارغ و فراتر از "اصلاح طلبان و اصولگرایان" ، کدام گروه دست بالا را در مجلس آینده ایران خواهد داشت و تا 1399 درباره مقدرات کشور تصمیم خواهد گرفت.
7 اسفند، عرصه تقابل "عقلانیت" و "تندروی" و صحنه "انتخاب مردم" بین این دو است.
1 - عدم برنامه مقبول تربرای حل مشکلات کنونی کشور
2- تفرقه در میان صفوف اصول گرایان
3-وجود افراد افراطی وناشناخته در میان لیست انها
4- عدم تحلیل از شرایط کنونی کشور ونیاز های ان
5- فراموشی علل واقعه انتخاب اقای روحانی
6- عذم توجه به نظرات ونیاز های مردم