عصرایران؛ ایمان احمدوند* - گورنو قره باغ منطقه ای در قفقاز جنوبی و در خاک جمهوری اذربایجان است. درگیری قره باغ از ابتدای سال ۱۹۹۰ میلادی و همزمان با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سابق آغاز و در سال ۱۹۹۴ پس از کشته شدن ۳۰ هزار نفر از دو طرف متوقف شد. در طول این سال ها دو کشور آذربایجان و ارمنستان در منازعه قره باغ اگر چه آتش بس را پذیرفته اند ولی هرگز به یک صلح پایدار تن در نداده اند.
همچنین با اینکه آتش بس شکننده سال ۱۹۹۴ بارها نقض شده اما درگیری اخیر شدیدترین برخورد نظامی دو کشور از آن زمان تا کنون است. تنش میان ارمنستان و جمهوری آذربایجان از نیمهشب شنبه ۱۴ فروردین ماه به تبادل آتش منجر شد و در این درگیریها کشته شدن ۳۲ نفر و وجود دهها زخمی از هر دو طرف بهصورت رسمی تایید شده است.
با شروع درگیری در این منطقه نقش و موضع ایران در قبال این قضیه بسیار مهم و تاثیرگذار است در اولین ساعات این مناقشه ، موضع گیری کشورمان به نحوی بوده که دو کشور جمهوری آذربایجان و ارمنستان را به خویشتنداری دعوت کرده است.
در این نوشتار سعی بر آنست ضمن بررسی مناقشه قرباغ و سیاست های گذشته و حال جمهوری اسلامی ایران در قبال این جریان در سیاست خارجی مورد مطالعه قرار خواهیم داد.
عوامل درگیری در مناقشه قره باغمناقشه قره باغ یکی از اولین و طولانی ترین جنگ های قومی در اتحاد جماهیر شوروی محسوب می گردد این مناقشه، یکی از محدود مناقشات پس از جنگ سرد است که از دامنه و پیچیدگی درونی وسیعی برخوردار است. درگیری قره باغ دو عامل درونی و بیرونی دارد. عامل درونی آن منازعه ای است که در منطقه خودمختار قره باغ میان ارامنه و آذربایجانی ها وجود دارد. تضادی که در ماهیت این منطقه خودمختار مستتر می باشد منازعه را، اگر نه اجتناب ناپذیر، لااقل ممکن ساخته و زمینه را برای اثرگذاری عامل بیرونی فراهم ساخته است.
اشتباه شوروی نسبت به قره باغدر زمان شوروی تلاش بر این بود که بر اساس هویتهای قومی، مرزهای جغرافی طراحی بشود. این تقسیمبندیها بر اساس مهندسی اجتماعی انجام میشد. این تقسیمبندیها بر اساس هویتهای قومی انجام میشد اما وقتی این تقسیمبندیها در برابر منافع شوروی قرار میگیرفت، آنوقت منافع شوروی حرف اول را میزد. دولت شوروی تلاش کرده با به کار گرفتن ساختارهای شناختهشده در منطقه، سامان اجتماعی به وجود آورد. سامانی که پسند همه نبود، اما نکته مهم برای شوروی این بود که این مرزها آخر سر از بین خواهند رفت و انسان طراز نوین سوسیالیستی زاده خواهد شد. گویا انسان طراز نوین سوسیالیستی زاده نشد چون از اولین روزهایی که میخائیل گورباچف به قدرت میرسد و فضا کمی باز میشود، نوعی ناسیونالیسم قومی دوباره ظهور میکند.
رویکردهای منطقهای متضاد آذریها و ارامنهآذربایجانی ها و ارامنه دارای رویکردهای سیاسی – فکری متفاوت و برداشت های کاملاً متمایز می باشند. از هنگامی که دو ملت پس از فروپاشی امپراطوری روسیه مجال هویت یابی مستقل سیاسی پیدا کردند، این رویکردهای متفاوت بیشتر جلوه گر شدند. آذری ها در تلاش برای همنوائی با ترکیه برآمدند. ناسیونالیسم ترک آن چنان جلوه ای داشت که آذری ها، حتی قشر نخبه و روشنفکر آن، خود را در آن شریک می دیدند. چنین رویکردی، تنها محدود به جهات فکری نبود، بلکه به شدت آلوده به اغراض سیاسی بود.
تئوری اتصال که در اصل طرحی آمریکایی بود،در زمان حاکمیت جبهه خلق بسیار قابل حصول تعریف می شد. براساس این طرح " حق دسترسی ارمنستان به مقداری از خاک آذربایجان این کشور را به قره باغ متصل می کند و حق مشابهی هم برای آذربایجان را که با تصرف مقداری از خاک ارمنستان، این کشور به نخجوان متصل شود”. در قبال این طرح، هم آذری ها و هم ترک ها تمایل زیادی نشان می دادند. در واقع جهت گیری ارامنه با توجه به شرایط موجود و گذشته خود همراه با ترس بود و تمایلی برای اجرای این طرح نشان ندادند.
ارامنه نیز با برخورداری از پیشینه تاریخی روابط با ترکیه و ادعاهای آن نسبت به آناتولی شرقی، وضعیت مخالفی را ترسیم می کنند. از نگاه ارامنه، گرایش به شمال، یک انتخاب ناگریز بوده است. در نبود قدرت دیگری که بتواند از عهده توازن استراتژیک در منطقه برآید ودر عین تمایل به جهان مسیحی، چاره دیگری فرا روی ارامنه نبوده است. حال در چنین فضا و جوی، هر گونه رویدادی می تواند جهت گیری های اساسی دو طرف را بیشتر در جهت تضاد سوق بدهد.
ذهنیت تاریخی ارامنه ترس از محاصره تاریخی یکصد سال گذشته، تاثیری خاص بر ذهنیت ارامنه گذارده است و روانشناسی منحصر به فردی در آنها ایجاد نموده است ترس از محاصره. ارامنه را با اندکی تسامح می توان با لهستانی ها مقایسه نمود. محاصره در میان دو قدرت بزرگ و رقیب و در مقاطعی نیز قربانی شدن. سرکوب های دوران عثمانی ، به ویژه قتل عام ها و تبعیدهای اجباری در سال 1915 که توسط ترک ها به عمل آمد در کل تاریخ ارمنستان به خصوص تاریخ معاصر آن، اثر جدی گذاشته است و به نوعی وحشت و درون نگری در اذهان ارامنه دامن زده است. به دلیل اینکه ارامنه آذری ها را متحد ترک ها می دانند با کوچکترین درگیری خاطرات کشتار سال 1915 در اذهان ارامنه زنده می شود و عکس العمل به آذری ها در حقیقت عکس العمل به ترک هاست. هم ترک ها و هم ارامنه برداشت تاریخی خود را از تحولات اوائل قرن بیستم دارند. هیچ یک از شهرهای ارمنستان بدون یادمانی از آن حوادث نیست. برای قومی کوچک و آن هم در سرزمینی " مثله شده با مساحتی بالغ بر 30 هزار کیلومتر مربع ، اولین تلاش باید کسب تضمین هایی برای بقای ملت خود باشد. با این حال باید خاطر نشان ساخت که ارامنه بیش از حد واقع و به صورتی افراطی تحولات تاریخی را به نفع خود تعبیر و تفسیر می کنند. این افراط گرایی در بی اعتبار جلوه دادن نقطه نظرات و دیدگاه های آذریها موثر بوده است.
فقدان مشروعیت و مخدوش بودن مرزها در منطقه فقدان مشروعیت و نا مشخص بودن مرز بین ارمنستان و آذربایجان یکی از عوامل مهم اختلاف می باشد. این مرز در دهه 1920 بعداز انحلال ارمنستان و آذربایجان مستقل کشیده شد. لازم به ذکر است که در همان تاریخ این دو جمهوری بر سر سرزمین های متعدد، منجمله قره باغ، در حال جنگ بودند. به علاوه مرز مزبور توسط مسکو، یعنی دولت بلشویک، تعیین شده بود. اگر چه در طی تاریخ شوروی، این مرزها مدتی تثبیت شدند، اما سابقه تغییراتی که در آنها به عمل آمده بود به ارامنه امید می داد که مرزشان با آذربایجان مجدداً تغییر کند.
از سوی دیگر، در منطقه خودمختار ناگورنو قره باغ ابهام کلی وعدم قطعیت مرزی در کنار مشخصات ویژه و متناقض دیگری قرار می گرفت، به طور مثال، در حالی که این منطقه تقریباً مجاور ارمنستان از نظر جغرافیایی می باشد، اما از طریق دهلیز باریکی از آن جمهوری جدا می شود و وضعیت مشابهی در مورد نخجوان وجود دارد که یک منطقه آذری نشین می باشد و ارمنستان آن را از آذربایجان جدا نموده است. همچنین ، در حالی که ارامنه در این منطقه از وضعیت بهتری در مقایسه با نقطه مقابل خود (یعنی آذری هایی که در دهه 1920 به صورت جزئی از ارمنستان در آمدند و وضعیت خودمختار نیز به آنان اطلاق نشد) برخوردار بودند، اما در هاله ای از ابهام و عدم قطعیت به سر می بردند. وجود یک " منطقه خودمختار” به مفهوم شناسایی قره باغ به مثابه سرزمینی ارمنی بود واین امر به خودی خود اوضاع را مخدوش می ساخت.
اعمال سیاست تبعیض علیه یکدیگرمسئله تبعیض نژادی در منطقه موضوع بسیار پیچیده است، چرا که اتهامات، تکذیب ها، تهمت ها، اسطوره ها و دروغ های زیادی حول این مسئله گرد آمده که تفکیک آنها از واقعیات بسیار مشکل می باشد. با توجه به شرایط زمان و مکان، ارامنه و آذربایجانی ها به هر طریق ممکن دیگری را مورد تبعیض قرار می داد اصولاً آذری ها نزد ارامنه شهروند درجه دو محسوب می شدند و ارامنه نزد آذری ها چنین وضعیتی داشتند.
رقابت قدرت های تأثیر گذار موقعیت جغرافیایی قفقاز طی یک صد سال گذشته، همیشه منبع جذب نیروهای سیاسی متعارض بوده است. این نیروها، از دریچه های متفاوتی به منطقه می نگریسته اند. در چنین شرایطی حاکمیت های موجود در منطقه، طبیعتاً به دلیل ضعف و عدم توان مقابله یا ابراز رأی مستقل که به بی طرفی بیانجامد، وارد قطب بندی ناشی از تقابل نیروهای درگیر می شوند.
هر چه چالش سیاسی بر سر تبعات مناقشه افزون تر می شد، طرف های مناقشه هم به فراخور خود سعی در بهره برداری از آن به نفع خود می نمودند. این امر تا حدی پیشرفت کرده است که در واقع، صحنه مناقشه و رویارویی ارامنه و آذری ها، جای خود را به چالش سیاسی بین قدرت های خواهان شکل دهی به سیمای منطقه داده است. لئون تر پتروسیان، رئیس جمهور سابق ارمنستان معتقد است که ”عدم توافق بین روسیه و CSCE،(سازمان امنیت و همکاری اروپا) مانع اصلی و عمده پایان بخشیدن به این بحران دراز مدت شده است. امروز برقراری صلح، دیگر به هیچ وجه به طرف های درگیر بستگی ندارد، بلکه به طور کامل به میانجی گران بستگی دارد. جنگ اکنون از میدان نبرد به میدان مبارزه دو میانجی نقل مکان کرده است.
نقش ایران در این مناقشهنقش ایران در حل و فصل درگیری های اخیر قره باغ به طور عام و در تأمین وضعیت کنونی در منطقه مناقشه به طور خاص، به عنوان نقش کشوری قابل تأمل است که به هیچ گونه تشدید فعالیت نظامی در مرزهای خود علاقه مند نیست. ایران به تلاش های حفاظت از صلح ناتو علاقه ندارد. مشکل بتوان تصور کرد که کشورهایی چون ایالات متحده، فرانسه و غیره به اجرای عملیات حفاظت از صلح فقط با استفاده از نیروهای سازمان پیمان امنیت جمعی یا روسیه رضایت دهند. ولی حضور نیروهای ناتو در منطقه مناقشه - حتی بر اساس مجوز سازمان امنیت و همکاری اروپا یا سازمان ملل – ناگزیر برای ایران عامل ناراحت کننده ای خواهد بود. ممکن است در منطقه قفقاز جنوبی که از خطوط متعدد جدایی قومی و سیاسی برخوردار است، بی ثباتی دامنه داری رخ دهد، چنانچه هم سازمان پیمان امنیت جمعی و هم ناتو در میدان محدود عملیات حفاظت از صلح وظایف خود را اجرا کنند. ایران در مورد حضور نظامیان ناتو در مرزهای شمالی خود سوء ظن های عینی پایه داری دارد که این عامل نمی تواند نادیده گرفته شود.
موضع گیری ایران در قبال حل و فصل مسأله قره باغ در مجموع به دو اصل کلیدی ختم می شود. اولاً، راه حل صلح آمیز لازم است و اینکه راهی جز روند مذاکرات وجود ندارد. از اینجا این واقعیت بر می آید که طرفین حق ندارند به روش های زورگویانه متوسل شوند. ثانیاً، ایران تنها مراجعه به کشورهای منطقه به عنوان میانجی روند صلح را مصلحت می داند که این امر باید کنشگران خارج از قفقاز جنوبی را از میان میانجی گران در حل و فصل بحران قره باغ حذف کند.
بعضی نکات موضع گیری ایران باعث نزدیکی مواضع آن هم به ارمنستان می شود و هم به آذربایجان. مناقشه باید به طور جامع و بر اساس اصل «هر چیزی که تا آخر هماهنگ نشده باشد، هماهنگ نشده محسوب می شود» حل شود. قبل از اینکه طرفین به بسته های راه حل های قابل قبول دست نیابند، هیچ راه معقولانه تأمین صلح در منطقه جز حفظ وضعیت جاری در منطقه مناقشه وجود ندارد. این موضع گیری مشترک ایروان و تهران است. هر دوی آنها همچنین موافقند که هر گونه حل مناقشه باید عادلانه و بلندمدت باشد.
ایران در محفوظ کردن موازنه نیروها بین ارمنستان و آذربایجان سهم عظیمی ایفا کرده است. وضعیت جاری در منطقه مناقشه قره باغ هم در عمل بر همین موازنه نیروها استوار است. ولی طرف ایرانی به همین کار بسنده نمی کند. بعد از تنظیم روابط ایران با غرب و روشن شدن مسأله هسته ای انتظار می رود که ما شاهد پیشرفت های کیفی در رابطه با جامعه جهانی به ویژه محور قره باغ و بهره گیری بیشتر از منابع و امکانات دیپلماتیک و اقتصادی تهران شویم. ایران می تواند در ایجاد جو اعتماد در قفقاز جنوبی سهم ویژه خود را ایفا کند که بدون آن، حل و فصل عادلانه و بلندمدت مناقشه قره باغ در عمل میسر نیست.
جمهوری اسلامی فعلاً در قالب های جاری میانجی گری بین المللی در مناقشه قره باغ حضور ندارد. با این حال، وزن ایران در منطقه و امکان بالقوه پیوستن آن به طرح های همگرایی اقتصادی با همسایگان شمالی، برای منتفی کردن هر امکان وقوع جنگ در رابطه با این مناقشه دیرپا فرصت های جدیدی فراهم می نماید.
*کارشناس ارشد مطالعات خاورمیانه و شمال آفریقا