عصر ایران - اصولگرایی، یکی از جریان های ریشه دار در ایران است که زمانی تحت عنوان جناح راست در سپهر سیاسی ایران شناخته می شود و بعدها، عنوان محافظه کار بدان اطلاق شد و در تطور ادبیات سیاسی، بدین نام کنونی، یعنی جریان اصولگرایی شناخته شد.
حزب مؤتلفه به عنوان یکی از قدیمی ترین احزاب ایران و تشکل هایی مانند ، جامعه روحانیت، جامعه مدرسین، جامعه اسلامی مهندسین و چندین تشکل ریشه دار، ارکان سازمانی این جریان را تشکیل و بخش عمده ای از متدینین، وفاداران انقلاب اسلامی و مقلدین امام و آیت الله خامنه ای، بدنه اجتماعی این جریان را شکل می دهند.
جریان اصولگرایی همواره یک پای رقابت های سیاسی و انتخاباتی در ایران بوده و در همه سال های بعد از انقلاب، بخش های مهمی از کانون های قدرت را در اختیار داشته و در مجموع، یک جریان شناسنامه دار و شناخته شده در گردونه سیاست ایران بوده است.
اتفاقی که در سال های اخیر برای این جریان افتاده و آن را در منظر بسیاری از مردم به ویژه نسل جدید از یک جریان ریشه دار و محترم به یک طیف هیجان زده و نامعقول تبدیل کرده، میدانداری چهره ها و جریان های عقل گریز و افراط گرا بوده است.
بدیهی است که در یک محیط اجتماعی، اگر کسی داد و فریاد و دعوا راه بیندازد و با صدای بلند شروع به فحاشی کند، بیش از بقیه دیده می شود و خوب یا بد، در کانون توجهات قرار می گیرد.
چنین اتفاقی طی سال های اخیر، در اردوگاه اصولگرایان رخ داد و افرادی - که بیش از آن که اصولگرا باشند، کاسب قدرت و شهرت بودند- با سر و صدا در این جمع توجهات را به خود جلب کردند و آنقدر به این روش ادامه دادند که آرام آرام، گمان برده شد که اصولگرایی یعنی همین گروه بددهنِ پرتنشِ خردگریز!
کار به جایی رسید که همین ها، که تا دیروز فقط رقبای اصلاح طلب را مورد هجمه قرار می دادند، شروع کردند به زخم زدن بر چهره اصولگرایانی که آنان را به تعقل و متانت دعوت می کردند. این گونه شد که مثلاً در انتخابات اخیر مجلس در شهر قم، بیشترین شب نامه ها و توهین ها که توسط تندروها اشاعه می یافت، متوجه علی لاریجانی اصولگرا شد تا دیگر رقبا و اصلاح طلبان.
این جریان خردگریز، به حدی برند اصولگرایی را خدشه دار کرد که افرادی مانند کاظم جلالی اصولگرا، برای این که ثابت کنند که عقل اندیش هستند، در انتخابات مجلس، به فهرست اصلاح طلبان روی آوردند زیرا می دیدند که فضا به گونه ای شده است که اصولگرایی با عقل گریزی و افراطی گری هم معنا پنداشته می شود.
این در حالی است که جریان اصولگرایی، همانگونه که گفته شد، یک جریان اصیل و استخواندار در ایران است که علاوه بر حضور در ارکان قدرت، پایه های اجتماعی ثابت خود را دارد و می تواند در کنار جریان اصلاح طلبی، رقابت های سیاسی در ایران را معنی دار کند و توانش را برای اداره بهتر کشور به کار گیرد.
می توان گفت که کشتی اصولگرایی مورد ربایش قرار گرفته است و حرکت های نامعقول آن، نه نشان دهنده ذات این کشتی که حکایتگر ربوده شدن آن توسط جریان ها و افراد قدرت طلب و جنجال آفرین است.
ادامه این روند، نه تنها می تواند به تصادم این کشتی با صخره ها و در نهایت غرق شدن تایتانیکوار آن بینجامد بلکه به دلیل آن که بخش های مهمی از قدرت نظام جمهوری اسلامی در میان طیف اصولگرا نهادینه شده، آسیب های عدیده ای نیز متوجه نظام و مقبولیت مردمی آن خواهد کرد.
بزرگان و دلسوزان پرسابقه جریان اصولگرایی باید قبل از آن که جریان اصولگرایی به طور کامل و به نادرست، همردیف تندروی و عقل گریزی شود و پایگاه ثابت مردمی اش را نیز از دست بدهد و پیش از آن که به دست افراط گرایان استحاله شود، فکری اساسی برای اصولگرایی اصیل بکنند و سکان کشتی را از دست تنش زایان بگیرند و آن را به مسیر اصلی بازگردانند.
تندروها نیز می توانند با نام و عنوانی غیر از اصوگرایی به فعالیت سیاسی خود ادامه دهند و بدون سوء استفاده از عَلَم اصولگرایی، عنوان و عَلَم خاص خود را داشته باشند و نه از اصولگرایی که از خود، هزینه نمایند.
حیف است که اصولگرایی اصیل، لگدمال عده ای منفعت طلب تازه به دوران رسیده شود و جامعه از پتانسیل های واقعی این جریان سیاسی منتفع نشود.
اینک نوبت بزرگان اصولگراست که تصمیم بگیرند که آیا سکان کشتی اصولگرایی را به دست عقلای قوم بدهند یا در برابر ملعبه قرار گرفتن آن، سکوت اختیار کنند و منتظر نابودی تدریجی و شاید هم تصادم و غرق ناگهانی اش باشند.
کدوم توان؟ مثال بزنید ما هم بدونیم...درخشان ترین کارنامشون حمایت تمام قد از 8 سال دولت احمدی نژاد بود که نتیجش معلومه...
این حقوق بشر نیست یا ما بشر نیستیم