محمد حسینی با انتقاد از وضعیت فرهنگی جامعه میگوید: حتی اگر هنرمندان به دنبال تأیید اجتماعی باشند نمیتوان هیچ انگشت اتهامی به سوی آنها گرفت.
به گزارش ایسنا، این داستاننویس اظهار کرد: ابزار رسانهای در اختیار هنرمندان نیست که صدایشان شنیده شود تا ببینیم هنرشان میتواند بر جامعه تأثیر بگذارد یا نه. هنرمندان به دلیل ویژگیهای خاص مثل توانایی متفاوت دیدن و نگاه به اتفاقات جامعه از زوایایی که توده جامعه از آن دیدگاه به موضوع نگاه نمیکنند، میتوانند بر جامعه تاثیرگذار و رهبران فکری باشند.
او در عین حال با تاکید بر نبود ابزار معرفی فکر تولیدشده در ایران، بیان کرد: به قوت میگویم در این شرایط هنرمندان نمیتوانند بر جامعه اثر بگذارند. هزاران دلیل برای اثبات این حرف وجود دارد. مثلا این همه حق دادن آدمها به خودشان که راجع به هر کسی و هر چیزی قضاوت کنند نشان از این واقعیت است. همه معضلات اجتماعی و اخلاقی جامعه نشانه جدا افتادن توده مردم از فکر تولیدشده است.
برخی معتقدند با ورود شبکههای اجتماعی، نویسندگان و دیگر هنرمندان به جای جریانسازی به دنبال تایید مجازی هستند. حسینی در واکنش به این دیدگاه گفت: من این گفته را وارد نمیدانم. آدمها پدیدآمده و شکلگرفته محیطی هستند که در آن رشد پیدا میکنند. وقتی آدم در محیط آلوده زندگی میکند، محیط شرایطی را به افراد تحمیل میکند که به هر حال بازار عرضه و تقاضایش پدید میآید. افراد رفتاری را انجام میدهند که تقاضایش وجود دارد و گذاشتن بار این همه آلودگی بر گردن هنرمند کار اشتباهی است.
او در ادامه اظهار کرد: ما در طول این سالها هیچ کاری برای هنر و هنرمندمان نکردهایم. این به ۱۰، ۲۰ یا ۳۰ سال محدود نمیشود. قرنهاست که ما تنها مصرفکننده هستیم، چون کاری نکردهایم. در تمام دورهها خود هنرمندان بودهاند که با انرژیشان توانستهاند صدایشان را به گوش ما برسانند و بعد ما تنها مصرفشان کردهایم و چیزی به آنها ندادهایم. به نظرم ابدا گناهی متوجه آنها نیست. هیچ انگشت اتهامی نمیتوان به سمتشان گرفت حتی اگر به دنبال تأیید اجتماعی باشند.
این نویسنده و فعال حوزه نشر کتاب در ادامه به بیان نمونه پرداخت و گفت: درباره مشهورترین کارگردان سینمای کشور میگویند که براساس قصور پزشکی فوت کرده است، البته من چنین چیزی را نمیگویم چون مدرکی در دست ندارم. وقتی ما با مشهورترین آدممان طوری رفتار میکنیم که حتی میشود این شائبه دربارهاش پیش بیاید، یعنی در حق هنرمندمان کاری انجام ندادهایم.
او سپس درباره دلایل افت فرهنگ گفت: وقتی کسانی برای اینکه ضعف خود را پوشش بدهند جلو اکران فیلم قوی را میگیرند، خواه ناخواه سطح جامعه پایین میآید. معلوم است در دوران یکهتازی تلویزیون وقتی تنها برنامه تلویزیونی «اوشین» بوده، مخاطب را با این سلیقه پرورش دادهاند و امروز این ذائقه تنها با سریالهای سخیف ترکیهای راضی میشود.
حسینی در ادامه بیان کرد: این باعث شده جامعه ذائقه سطح پایینی داشته باشد. این افراد پدر و مادر شدند و بچههایی تربیت کردند و وضع جامعه چنین شده است. در چنین وضعیتی نمیتوان گفت سینماگر، نویسنده، نقاد و... و نتوانستهاند فکر تولید کنند. اگر فکری تولید شده مخاطبی برای توجه و ابزاری برای بروز نداشته است. هزاران هزار بار کار خلاف نیاز فرهنگی کشور انجام دادهایم. عملا در شرایط حاضر پیشرویی فکری جامعه بر دوش هنرمندان نیست.
این نویسنده متذکر شد: بحث اساسی این نیست که مولف فکر تولید کرده یا نه؛ مشکل اصلی این است که جامعه چطور باید از این فکر باخبر شود.
او در ادامه به بیان نمونه پرداخت و گفت: امروز اگر ایران خودرو یا سایپا یک ماشین جدید مونتاژ کنند هزاران هزار ابزار برای رساندن صدای شرکت وجود دارد. تبلیغات، تلویزیون، رسانهها، نمایندگیهای سطح کشور و ... آن را در ویترین میگذارند و دربارهاش صحبت میکنند، آگهی میدهند و مصرفکننده را از تولید مطلع میکنند. ولی آیا درباره هنر در کشور ما این اتفاق رخ میدهد؟ هرگز! کل رسانه ملی - که به اشتباه به آن رسانه ملی میگویند - چقدر فرهنگ را پوشش میدهد؟ این همه سال است که همه درباره میزان پایین مطالعه بحث میکنند. با این وجود نقش رسانه ملی در تحکیم و توسعه کتابخوانی چقدر است؟
این نویسنده و کارشناس نشر با بیان اینکه «به نظر من نقش تلویزیون در کتابخوانی نه تنها مثبت نیست که منفی هم هست» بیان کرد: تلویزیون کتابهای خوب را بایکوت میکند و گاهی کتابهایی را معرفی میکند که کافی است مخاطب فقط این کتاب را ورق بزند تا برای مدتی مدید از کتاب خواندن بازبماند.