محمدعلی دیانتیزاده نوشت:
«من که پشت فرمان خوابم نمیبرد»؛ روزی نیست که این باور غلط حوادثی فاجعهبار را در جادههای کشورمان رقم نزند.
تصور تسلط کامل در هوشیار نگه داشتن خود در هنگام رانندگی، تصوری نادرست است که گریبانگیر بسیاری از ماست؛ از رانندگان حرفهای خودروهای سنگین گرفته تا رانندگان دیگر.
اما واقعیت این بوده و هست که حکایت کنترل بیداری در حین خوابآلودگی و نگاه از جاده برنداشتن بهرغم سنگینی پلکها و گرم شدن چشمها، حکایتی کذاست.
رانندگانی که فکر میکردهاند تا آخرین لحظه و در آستانه خواب، قادر به بازنگه داشتن چشمان خود یا گشودن آنها تنها پس از 2 ثانیه هستند، بهناگاه خود را در میانه معرکه واژگونی، تصادفات سهمگین، سقوط به دره و... دیدهاند و اگر هم جان سالم بهدر بردهاند، هیچ به خاطر نمیآورند کِی خواب، هوش از سرشان ربوده است.
در چنین مواقعی گمان بیدار ماندن با صدای بلند رادیو و موسیقی، تخمه شکستن، میوه خوردن، چای نوشیدن، جویدن آدامس، جریان یافتن هوای جاده در خودرو یا پایین کشیدن شیشهها و... فریبی بیش نیست و این عوامل گاهی خود کارکرد لالایی دارند!
حادثه ممکن است در همان فاصله کوتاهی اتفاق بیفتد که ما تا نخستین جایگاه سوختگیری یا استراحتگاه بینراهی داریم.
چُرتی کوتاه در حاشیه امنی در کنار جاده گاه تنها منجی زندگی و سلامتی ما و دیگران است.
حتی وقتی خودتان پشت فرمان نیستید، مراقب هوشیاری راننده باشید. خواب همگی سرنشینان با هم، خود دعوتی است از راننده برای خوابی که برادر مرگ است!