روزنامه آفرینش نوشت:
پديده ي دستفروشي ، محصول و نتيجه ي شيوع بيكاري در هرجامعه اي است. با توجه به ميزان حضوردستفروشان در هر جامعه مي توان به نرخ بيكاري و بحران حاصل از اين ناهنجاري پي برد.
دستفروشي، في نفسه به عنوان آخرين راه چاره براي تامين معاش، قابل پذيرش و اغماض است.
اما شيوع و رواج لجام گسيخته ي آن در واگن هاي مترو به پديده اي ناهنجار و پردردسر و غير قابل كنترل بدل شده است. نقل و انتقال با مترو علاوه بر اين كه هزينه ي كمي براي شهروندان دارد، آنان را از اتلاف وقت در ترافيك داخل شهر و اتوبان ها و خيابان ها نجات مي دهد.
اما در چند سال اخير، مسافرت با مترو، خود به نوعي معضلِ آسيب زا بدل شده است. در حالي كه اكثر مسافران ، كارمندان و كارگران هستند، در دقايق حضور در مترو خواهان آرامش و تمدد اعصاب و سكوت مي باشند، اما متاسفانه حريم عمومي مترو كه به همه ي شهروندان تعلق دارد و نيز قوانين وشرايط ويژه آن ، با هجوم دستفروشان به داخل واگن ها، به شدت آسيب ديده است.
خريد و فروش در واگن هاي متراكم و حضور دستفروشان با ساك ها و چمدان ها و بسته هاي بزرگ و حجيم نه تنها سفر و پياده و وسوار شدن مسافران را مختل كرده ، بلكه همهمه و تبليغات آنان براي فروش كالا، آرامش مسافران را مختل نموده است.
درست است كه بسياري از اين افراد به دليل بيكاري و سختي معيشت ناچاراز دستفروشي اند، اما رواج بي اندازه و شيوع غير قابل كنترل اين پديده ، به يك معضل بزرگ بدل شده و كم كم صداي اعتراض مسافران ، دارد به فريادهاي اعتراض و درگيري هاي فيزيكي تبديل مي شود. چرا كه برخي از كالاهايي كه دستفروشانِ به خصوص خانم عرضه مي كنند و نيز نحوه ي عرضه از سوي اين زنان ، نوعي ناهنجاري در بافت خود دارد كه با اخلاقيات و عرف حاكم بر جامعه همخواني ندارد. ضمن اين كه كالاي عرضه شده توسط بسياري از اين دستفروشان يا غير استاندارد است و در كارگاه هاي حاشيه شهر و در شرايط غير بهداشتي تهيه مي شود و يا از طريق قاچاق تامين مي شود.
البته گاهي در برخي از ايستگاه ها غرفه هايي براي عرضه ي كالا، برپا مي شود، ولي بسياري از دستفروشان از نرخ بالاي اجاره اين غرفه ها ناراضي اند و معتقدند اجاره بهاي غرفه ها با درآمد روزانه ي آنان همخواني ندارد و استفاده از غرفه ها براي آنان به صرفه نيست. در حالي كه با فروش كالا به صورت سيار و در واگن ها چندين برابرفروش دارند و ناچار از پرداخت اجاره نيستند و كالاي مورد فروش شان نيز كنترل نمي شود.
با توجه به معضل فراگير و آسيب رسان بيكاري كه دامن جامعه را گرفته، مي توان براي كنترل اين پديده، راهكارهاي نويني انديشيد. روش هاي كارآمد ، عملي و قابل دسترسي كه منافع چندسويه اين پديده را تامين كند و از ضرر و زيان هاي اقتصادي و اخلاقي و عرفي آن بكاهد. چرا كه تجربه نشان داده است برپايي غرفه هاي گاه به گاه و موسمي ، چندان مورد استقبال قرار نمي گيرد .ضمن اين كه بسياري از اين دستفروشان، از روش سيار و واگن به واگن خود،چنان درآمدهايي دارند كه حاضر به اسكان در غرفه ها و منتظر مشتري ماندن نيستند.
البته پديده ي زياده خواهي، مشكلي است كه بر تمام سطوح اقتصادي ، فرهنگي و اجتماعي ما حاكم است و براي بررسي علل و عوامل آن ورود صاحبنظران ضرورتي فوري به نظر مي رسد.