عصر ایران - تا قبل از تشکیل دادسرای فرهنگ و رسانه در تهران، پرونده های اهالی مطبوعات در شعب مختلف و با رویه های گوناگون مورد رسیدگی قرار می گرفت. از آنجا که رسیدگی به پرونده های مطبوعاتی ظرافت ها و تخصص های خاص خود را می طلبد، پراکندگی مراجع رسیدگی کننده باعث ایجاد مشکلات و نارضایتی های متعددی می شد.
با شکل گیری دادسرای فرهنگ و رسانه و تجمیع پرونده ها در چند شعبه مشخص از دادسرا -که تمرکز فکری و تخصصی قضات این دادسرا در عرضه فرهنگ و رسانه را به دنبال داشت- شاهد بهبود روز افزون در روند رسیدگی به پرونده های مطبوعاتی بودیم، از نحوه رفتار و تعامل با اصحاب فرهنگ و رسانه تا چگونگی رسیدگی ماهوی به پرونده ها.
بعد از این روند رو به بهبود و عقلانی که در سال های اخیر شکل گرفته است، آنچه در مشهد و درباره مدیر مسؤول روزنامه شرق روی داد، واقعاً شوک آور بود چرا که اولاً مدیر روزنامه ای که دفتر آن در تهران است و قانوناً دادسرای تهران درباره موضوعات مطروحه راجع به آن صالح به رسیدگی است، از سوی دادسرای مشهد احضار شده و مدیرش تحت تعقیب قرار گرفته است! و ثانیاً رفتاری که با یک فرد فرهنگی و مدیر یک رسانه در مشهد شده، واقعاً عجیب و غم انگیز بود.
بخش هایی از اظهارات مهدی رحمانیان، مدیر مسوول روزنامه شرق در گفت و گو با ایسنا را بخوانید:
- در دادسرای مشهد توضیحات لازم را ارائه دادم، اظهاراتم را امضا کردم و حتی بدون صدور هیچ قراری به تهران بازگشتم اما روز بعد باز هم تماس گرفتند و گفتند یک امضا باقی مانده که آقای بازپرس گفتند حتما باید بیایید و امضا کنید. با وجود این که این حرف به نظرم چندان منطقی نمیآمد و آنها هم اصرار داشتند که حتما خودم بروم و نه وکیل.
- (بعد از مراجعت مجدد به مشهد) در حالی که در راهرو منتظر نشسته و مشغول مطالعه بودم، بعد از یک ساعت سربازی آمد و به همراه او به دفتر افسر نگهبان رفتم و در کمال تعجب من را بازرسی بدنی کردند و سپس به بازداشتگاه همان دادگاه انقلاب و به سلولی انفرادی منتقل کردند. واقعا متعجب شده بودم. با یک تماس ساده به آنجا رفته بودم و حالا بدون هیچ حرفی من را به سلول انفرادی میبردند.
- وقتی حدود ساعت ۱۲ و ۳۰ توانستم بازپرس را ببینم، دوباره همان سؤالوجوابها مطرح شد ولی اینبار اظهارات من را خودشان نوشتند و گفتند امضا کن! توضیحات را که خواندم، متوجه شدم قرار وثیقه صادر شده است. به ایشان گفتم من میتوانم این قرار را الان تودیع کنم و همین را در صورتجلسه نیز نوشتم و امضا کردم که گفتند با دفتر هماهنگ کنید. به دفتر گفتم، گفتند باید بازپرس دستور بدهند. مجدد مراجعه کردم، دیدم مشغول تلفن هستند.
مجددا به دفتر مراجعه کردم که گفتند همان جا که میروید، این کار را بکنید؛ در صورتی که همه اینها برای آن بود که من نتوانم در فرصت اداری این کار را بکنم. به هر حال دوباره من را به بازداشتگاه و سلول انفرادی بردند.
- بعد از یک ساعت، دیدم پابند آوردند و من واقعا حیران شده بودم! این شرایط اصلا منطقی و قابل درک نبود.
- با تعداد دیگری از بازداشتشدگان که اصطلاحا میگفتند شلاق آزاد هستند سوار ماشین شدیم و ما را به زندان بردند که شرایط پذیرش و ورود به آنجا را فاکتور میگیرم. در زندان اطلاع دادند فردا صبح زود باید به دادگاه بروم.
- شب را با هر سختی بود، پشت سر گذاشتم و صبح با لباس زندان به همراه تعداد دیگری از زندانیهایی که باید به دادگاه میرفتند، با پابند و دستبند به دادگاه رفتیم. در دادسرا باز هم به بازداشتگاه رفتیم و تا ظهر کار سایرین تمام شد ولی من را صدا نکردند و وقتی هم پرسیدم، گفتند بازپرس نیست و شما عودتی هستید و باید به زندان برگردید...
توئیت معاون مطبوعاتی درباره بازداشت رحمانیان و رفتار نامناسبی که با او شده است
قطعاً چنین رفتاری با اهالی رسانه ها جزو استاندارهای رفتاری قوه قضائیه نیست که اگر بود باید در دادسرای فرهنگ و رسانه که نهاد قانونی و تخصصی رسیدگی به پرونده های مطبوعاتی است، شاهد این قبیل رفتارها و زدن دستبند و پابند به دست و پای اهالی فرهنگ و هنر و رسانه بودیم که انصاف باید داد چنین رفتارهای وجود ندارد.
بنابراین، از مسؤولان محترم دستگاه قضایی انتظار می رود از رویه خردمندانه رسیدگی به پرونده های مطبوعاتی در دادسرای فرهنگ و رسانه پاسداری کنند و اجازه ندهند هم حرمت اصحاب فرهنگ و رسانه با رفتارهایی مانند آنچه در مشهد با مدیر مسؤول روزنامه شرق شده هتک شود و هم اعتبار دستگاه قضایی که به واسطه جایگاه رفیع اش نیازی به چنین رفتارهای نازلی با اهالی فرهنگ و رسانه ندارد، خدشه دار شود.
این گزاره را نباید نادیده گرفت که در فضای رسانه ای ناشی از گسترش فضای مجازی که هزاران رسانه و شبه رسانه با هویت های نامعلوم در حال فعالیت اند و بعضاً هم علیه نظام و انقلاب کار می کنند، رسانه های شناسنامه داری که درون نظام، در چارچوب قانون و با رعایت همه محدودیت ها و خط قرمزها فعالیت می کنند، سرمایه های کشور و نظام و مردم هستند، سرمایه هایی که تجربه ثابت کرده که هر چقدر عرصه بر آنها تنگ تر شود، فضای برای رسانه های ضد نظام باز تر می شود.
قدر این سرمایه های ملی در عرصه اطلاع رسانی را بدانیم، هر چند با آنها اختلاف نظراتی هم داشته باشیم.