۱۷ آبان ۱۴۰۳
به روز شده در: ۱۷ آبان ۱۴۰۳ - ۲۲:۵۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۶۱۲۲۰۳
تاریخ انتشار: ۱۲:۰۸ - ۰۸-۰۳-۱۳۹۷
کد ۶۱۲۲۰۳
انتشار: ۱۲:۰۸ - ۰۸-۰۳-۱۳۹۷

اندوه، تفکر می آورد یا تفکر اندوه؟

مولوی اما معتقد بود که این آگاهی و بیداری است که درد و اندوه با خود به همراه دارد. من هم معتقدم اگر چه اندوه با خودش تفکر به همراه می آورد اما نه از آن نوع تفکر بنیادی و اصیل و اگر هم تفکری باشد به منظور رفعِ اندوه است و باز باید دید از چه نوع اندوهی و در میان چه گروه هایی صحبت می کنیم.

تا کجا و چه اندازه اندوه، تفکر می آورد و در مقابل تفکر، اندوه؟ اگر می گوییم تفکر اندوه می آورد از جنسِ تفکرِ اصیل است و نه هر نوع تفکری دیگر. منظور از اندوه در این گفتار اندوهِ نان و مسکن و شغل و ترافیک و آلودگی هوا و سایر غم ها و اندوه های مرتبط نیست، بلکه اندوه انسانی زیستن، اندوه حقیقت طلبی، اندوه رنج های بی پایان انسان ها است.
دکتر محمد باقر تاج الدین، استاد جامعه شناسی دانشگاه آزاد اسلامی در صفحه شخصی خود نوشت:

هر که او بیدارتر پُر دردتر

هر که او آگاه تر رخ زردتر(مولوی)

«و نمی دانستم که آیا این اندوه است که ما را به تفکر وا می دارد، یا تفکر است که ما را اندوهگین می سازد؟»(چارلز بوکوفسکی)

چارلز بوکوفسکی(Henry Charles Bukowski) زاده 1920 و درگذشته 1994 میلادی شاعر و داستان نویس آمریکاییِ آلمانی تبار است که آثار متعددی همانند «پُست خانه»، «عامه پسند» و «هزاران هنر پیشه» از خود بر جای گذاشته است. جمله ای که از ایشان آوردم در واقع پرسشی کلیدی است مبنی بر این که تا کجا و چه اندازه اندوه، تفکر می آورد و در مقابل تفکر، اندوه؟

مولوی اما معتقد بود که این آگاهی و بیداری است که درد و اندوه با خود به همراه دارد. من هم معتقدم اگر چه اندوه با خودش تفکر به همراه می آورد اما نه از آن نوع تفکر بنیادی و اصیل و اگر هم تفکری باشد به منظور رفعِ اندوه است و باز باید دید از چه نوع اندوهی و در میان چه گروه هایی صحبت می کنیم.

البته کم نیستند کسانی که به خاطر مشکلات جامعه و مردم اندوهگین می شوند و اندک تفکری هم می کنند اما همه حرف در این است که این تفکرات چندان بنیادین و ریشه دار نیستند و در واقع می توان گفت که شاید این تفکرات به اصطلاح فلاسفه، از نوعِ تفکر عامیانه و متعارف هستند. در مقابل، اندوهِ ناشی از تفکرِ اصیل و بنیادین از جنس و رنگ دیگری است که بایسته است درباره آن لَختی تأمل صورت گیرد.

تفکرِ اصیل و بنیادین بنا به تعریف، تفکری نقاد، باز اندیش، خودآگاه، حقیقت طلب، پدیدارشناس، تاریخی اندیش، دلیل محور، معرفت اندیش و برخی ویژگی های دیگر از این دست است. در واقع، تفکر اصیل در مقایسه با تفکر غیر اصیل به دنبال فهم حقیقت با روشی معرفتی، پدیدارشناسانه و تاریخی است و نه صرفا دست یابی به برخی اهداف و غایت های دمِ دستی و نه چندان ارزشمند که مربوط به زندگی روزمره انسان ها است. دغدغه های فکری و معرفتی اصیلِ انسانی -هر چند کم یاب و بعضا نایاب- از فجرِ تاریخ تاکنون در تمامی دوره ها و بُرهه های زمانی در تمامی فرهنگ ها و جوامع ساری و جاری اَند.

اگر می گوییم تفکر اندوه می آورد از جنسِ تفکرِ اصیل است و نه هر نوع تفکری دیگر. منظور از اندوه در این گفتار اندوهِ نان و مسکن و شغل و ترافیک و آلودگی هوا و سایر غم ها و اندوه های مرتبط نیست، بلکه اندوه انسانی زیستن، اندوه حقیقت طلبی، اندوه رنج های بی پایان انسان ها مانند بی عدالتی ها و نابرابری های گسترده، اندوه معنای حقیقی زندگی، اندوه چگونه زیستن در این جهان، اندوه سرگشتگی انسان در این جهان، اندوه خود شناسی، اندوه تنهایی و آوارگی در این جهان، اندوه نبود آزادی ها، اندوه این که زندگی اَش در این جهان روزی به پایان می رسد، اندوه این که در این جهان باید رنج بکشد و مرارت ببیند، اندوه عشق که خود منشاء دردهای دیگری است(بنا به گفته آرتور شوپنهاور)، اندوه فِراق و هجران، اندوه خواستن ها و نتوانستن ها، اندوه دیدن ها و نخواستن ها و خواستن ها و ندیدن ها(به گفته استاد شفیعی کدکنی: آن چه می بینم نمی خواهم، وانچه می خواهم نمی بینم)، اندوه درد نهان سوز داشتن و گفتن نتوانستن و بالاخره به گفته حافظ بزرگ که چه زیبا سروده بود:«این همه زخمِ نهان هست و مجالِ آه نیست».

صادق هدایت در بوف کور گفته بود:«در زندگی زخم هایی هست که مثل خوره در انزوا روح را آهسته می خورد و می تراشد. این دردها را نمی شود به کسی اظهار کرد چون عموماً عادت دارند که این دردهای باور نکردنی را جزو اتفاقات و پیش درآمدهای نادر و عجیب بشمارند و اگر کسی بگوید یا بنویسد مردم بر سَبیلِ[راه و روش] عقایدِ جاری و عقاید خودشان سعی می کنند آن را با لبخند شکاک و تمسخر آمیز تلقی کنند».

این زخم هایی که صادق هدایت از آنان صحبت می کند همان اندوه و غم های بزرگ انسانی هستند که گویی گفتنی نیستند و بر زبان جاری نمی شوند، چرا که دردهای نهانی هستند که همگی از تفکر اصیل و آگاهیِ ریشه دارِ انسانی سرچشمه می گیرند. انسان ها معمولا عادت دارند از غم ها و رنج های دمِ دستی، موقت، بیهوده و مادی صحبت کنند که در صورت رفع آنها گویی به شادی و آرامش دائمی و همیشگی دست می یابند، اما زهی خیال باطل!!!!

اندوه هایِ ناشی از تفکر اصیل، دائمی و همیشگی اَند و هیچ گاه دست از سرِ انسان بر نمی دارند و او را رها نمی کنند، مگر در صورتی که انسان خواهان تفکرِ اصیل نباشد و به یک زندگی عاری از حقیقت جویی و انسانی بسنده کند و با لذت های زودگذر این جهانی روزگار بگذراند و دل خوش به شادمانی های موقتی و گذرا باشد که البته حرفی دیگر است.همه حرف در این است که تفکرِ اصیل و آگاهی و بیداری همواره با اندوه و دردهای اصیل همراه است و هیچ گریزی و گزیری از آن نیست. این نوشته را با شعری زیبا از سهراب سپهری که گویای مناسب بحث ما است به پایان می برم و منتظر نقد و نظرهای خوانندگان و همراهان عزیز می مانم.

من چه سبزم امروز

و چه اندازه تنم هوشیار است

نکند اندوهی سر رسد از پسِ کوه!

برچسب ها: اندوه ، تفکر
ارسال به دوستان