عصر ایران؛ مهرداد خدیر- هرگز گمان نمیکردم در حیات اردشیر زاهدی یادداشتی در ستایش یک موضعگیری او بنویسم.
نهایت این بود که وقتی درمیگذشت به مهمترین وجوه اشتهار و ارتقای او در عصر پهلوی بپردازیم که یکی به خاطر آن بود که فرزند سپهبد فضلالله زاهدی نخست وزیر حاصل از کودتای 28 مرداد 1332 است و دیگری داماد محمد رضا شاه (همسر شهناز پهلوی).
او که اکنون 90 سال دارد، سفیر و وزیر امور خارجه هم البته بوده و به این اعتبار در تمام 40 سال پس از سفارت ایران در ایالات متحده مقارن با پایان عصر پهلوی دوم هم از او با نام «دیپلمات» یاد شده اما نام پدرش آن قدر تاریک است و با خاطرات ناگوار، همراه که هر گاه نام اردشیر زاهدی را شنیدهایم، فضلالله زاهدی فرایاد آمده و سپهبد زاهدی هم طبعا با کودتای 28 مرداد و نخست وزیری پس از دکتر مصدق و آرزوهای خاک شده... چندان که وقتی سندپژوه مشهور پارهای صفات اخلاقی مثبت او را بازمیگفت که از نزدیک و در همان محل اقامت در ژنو دریافته بود، شگفت زده پرسیدم: آنچه گفتید درباره اردشیر زاهدی بود؟!
ماجرا اما از این قرار است که اردشیر زاهدی در یادداشتی که در اختیار روزنامه نیویورکتایمز قرار داده و روزنامه هم قید کرده «آگهی» است یعنی «پول گرفتهایم و موضع ما نیست» از سیاستهای خاورمیانهای ایالات متحده به وضوح انتقاد کرده و اتفاقا حضور ایران در سوریه و یمن را قابل دفاع و توجیه دانسته و مداخلات آمریکا را ناموجه خوانده است.
اردشیر زاهدی مینویسد: « مردم نجیب و شریف ایران – فارغ از این که چه نظری شاید دربارۀ حکومت کنونیشان داشته باشند- در معرض تهدیدات خارجی همیشه در کنار هم باقی میمانند و از وطن خود دفاع میکنند... تاریخ به متجاوزان خارجی درس داده خیال خام خُرد کردن ایران را رها کنند. گربهها در آرزوی گرفتن موش میمانند. هیچکس نمیتواند ایران را در هم بشکند و خُرد کند و هیچ قلدری هرگز در قبال ملت ایران موفق نبوده است.»
متن کامل این یادداشت را اول بار «عصر ایران» منتشر کرد و رسانههای دیگر نیز با منبع و بی منبع نقل کردهاند و در دسترس است و قصد تکرار آن را ندارم. اما چگونه است که اردشیر زاهدی آخرین سفیر شاه در آمریکا و داماد او که همواره یادآور پدرش بوده چنین موضعی میگیرد که اگر کسی نداند میپندارد یک دیپلمات جمهوری اسلامی و چهرهای مانند حسین موسویان در خارج از کشور این مقاله را نوشته و سفارش داده است؟
اهمیت این یادداشت چنان است که می توان در آن درنگ کرد و نکاتی را درباره آن یادآور شد:
1. به لحاظ شخصی میتوان گفت اردشیر زاهدی با این یادداشت چهره متفاوتی خود از ترسیم کرده که فردا از این دِیر کهن درگذرد از او به یادگار میماند. تا پیش از این چنان که گفته شد او در کنار پدر ارزیابی میشد هر چند که همواره دفاع کرده و مانند پسر آیت الله کاشانی از به کارگیری واژه «کودتا» هم ابا دارد اما زاهدی 90 ساله شاید میخواهد بگوید من همان فضلالله زاهدی نیستم.
2. مخالفان و منتفدان جمهوری اسلامی و تبعیدی ها یا کوچندگان خود خواسته که با اصل انقلاب 57 و نظام مستقر پس از آن مشکل دارند به دو دسته تقسیم پذیرند:
گروه اول چنان بُغض و کین یا خشم و غضبی دارند که اصل را بر تغییر حکومت قرار دادهاند و این که به چه قیمت و ولو با دخالت نظامی خارجی و به بهای تهدید تمامیت ارضی ایران باشد اهمیت و حساسیت ندارد. دسته دوم اما پای ایران و سرزمین که به میان بیاید همراهی و همسویی نمیکنند و هشدار میدهند و از جنگ و تجزیه هرگز استقبال نمیکنند. اردشیر زاهدی میخواهد بگوید به این دسته تعلق دارد و موضوع اصلی برای او ایران است نه حکومت ایران. این رفتار البته از دیگران هم سرزده است.
چندی پیش یکی از تلویزیونهای ماهوارهای فارسی زبان مصاحبهای با پرویز خسروانی مالک و صاحب اولیه باشگاه تاج را بازپخش میکرد. در این گفت و گو از او پرسیده شد چگونه است که شما هنوز به «استقلال» علاقه دارید در حالی که باشگاه را از شما گرفته و نام آن هم دیگر تاج نیست؟ خسروانی پاسخ داد: چه تاج چه استقلال، فرزند من است و به خاطر همین با آقای اولیایی مدیر عامل وقت باشگاه تماس گرفتم و گفتم باشگاه در ترکیه ملک دارد و میتوانند بروند بگیرند یا بفروشند یا از آن استفاده کنند.
پای ایران و علایق ملی که در میان باشد از تعلقات شخصی باید گذشت و از توضیح و پاسخ تیمسار خسروانی هم این گونه بر می آمد که او نیز میخواست از زیر ننگ مشارکت در کودتای 28 مرداد با گردآوری شماری از افسران خلاص شود و از این نظر مانند زاهدی بود.
3. جای شگفتی است که وزیر خارجه و داماد شاه، ترامپ را به خاطر خروج از برجام شماتت کند اما شماری از دلواپسان داخلی بر صورت روحانی پنجه بکشند و او را و برجام را متهم کنند! پیرمرد 90 ساله که هیچ نسبت و تعلقی به جمهوری اسلامی ندارد پا را از دایره انصاف بیرون نگذارد و برخی با خروار خروار ادعا نه تنها پا برروی انصاف گذارند که گاه احساس می شود از دایره شرافت هم خارج شده اند.
4. ممکن است گفته شود یادداشت و موضع اردشیر زاهدی بیش از آن که از ایران دوستی او ناشی شود از نزدیک بودن افکار و مواضع او به هنری کیسینجر حکایت میکند و همواره به این موضع و موضوع شهره بوده است و چون کیسینجر تأیید نمیکند و راهکار گفت و گو را بهتر میداند او نیز چنین میکند. این گزاره نادرست نیست اما منافاتی با اصل اقدام او ندارد.
5. شاید گفته شود اردشیر زاهدی به هر دلیل در قبال بروز جنگ هشدار داده و منتقدان داخلی برجام هم چون اهل مبارزهاند این سازش نامه را برنتافتند و برنمیتابند و یادداشت او را اگر هم صادقانه بدانند درمقابل تهدید خارجی است و بدیهی است که هر ایرانی مدعی وطندوستی باید چنین موضعی بگیرد. او اما به آمریکا و ترامپ میتازد نه به برجام. حال آن که مدعیان داخلی عکس این رفتار میکنند و مضحکتر از همه آن مسبب اوضاع کنونی که طلبکار شده و میگوید چرا برجام را به آرای عمومی نگذاشتید؟! اردشیر زاهدی مینویسد:
«حتی اگر یکی از امضاکنندگان برجام از آن کنار رود، برجام هنوز یک سند معتبر و لازمالاجراست و من برای پیروزی عقلانیت و غلبه بلوغ دیپلماتیک دعا میکنم».
از این رو گزاف نیست اگر آرزو کنیم برخی از دلواپسان داخلی که صبحشان را با ناسزا به برجام به شب میرسانند به اندازه فرزند فضلالله زاهدی انصاف داشتند. هر چند که گاه چنان حرفهای پرت و نامربوط مطرح میشود که بهجای لفظ «انصاف» از «شرافت» هم میتوان استفاده کرد.