صالح نیکبخت- شرق
اکنون که اردوغان برای سومینبار بهعنوان رئیسجمهور ترکیه انتخاب شده است، ناظران سیاسی بر این باورند که او در دور جدید، قدرتمندتر ظاهر میشود و رؤیای احیای سلطانیسم عثمانی را به واقعیت تبدیل میکند. نخستین هدف سلطان جدید تبدیل کامل نظام حکومتی ترکیه به نظام ریاستی است؛ نظامی که نخستوزیر نداشته باشد و تمامی اختیارات قوه مجریه در ید قدرت سلطان متمرکز شود و بتواند مانند پوتین در روسیه دست به هر اقدامی بزند و مانند قهرمانی از او تجلیل شود یا شبیه ترامپ هر وقت بخواهد وزیران و مقامات را برکنار کرده و شخص منصوب او مجری اوامر باشد و تمام امور اجرائی دولت را طبق فرمان اداره کند. بااینحال سودای پرزیدنتشدن اردوغان فراتر از این است؛ او نمیخواهد رئیسجمهور باشد، او دنبال آن است که هم رهبر سیاسی باشد و هم حکم او در قوای سهگانه بدون قیدوشرط اطاعت شود.
همه باید پشت سر او قرار گیرند و به هیچ مرجعی مانند پارلمان و دادگاه عالی قانون اساسی پاسخگو نباشد. چنین تحولی در نظام سیاسی کنونی ترکیه مستلزم تأیید پارلمان است که حزب عدالت و توسعه این بار هم نتوانست بدون ائتلاف با حزب راستگرای ترکیه بهتنهایی اکثریت مطلق پارلمانی را به دست آورد. تغییرات ترکیه تحت ریاست اردوغان آنقدر سریع و غیرقابل پیشبینی است که ترکها سالها او را «فورس ماژور» خوانده و روزنامهنگاران هم او را رئیسجمهور مسئلهساز نامیدهاند. اردوغان با سیستم آزمون و خطایی که در حکومت خود برقرار کرده، به اقتدار ملی ترکیه بهعنوان بزرگترین عضو ناتو در شرق اروپا لطمه زده است.
تکرار رفتارهای مسئلهساز رئیسجمهور، مطالبات مخالفان ترکیه را نیز بالا برده است. موافقان و مخالفان اردوغان در خارج از ترکیه به خشم و تهدیدهای گاهوبیگاه او نسبت به کشورهای همسایه و اروپایی، وقعی نمینهند و غرشهای او را مانند ابر بهاری زودگذر میدانند. سیاستمداران از اقدامات غیرمترقبه اردوغان به نفع خود بهرهبرداری میکنند؛ سیاستهای اردوغان در برابر اسرائیل، روسیه و مصر را میتوان از این موارد دانست.
هیاهوی اردوغان و تهدیدهای روسیه در مسئله سرنگونی هواپیمای جنگی روس بر فراز سوریه و کشتهشدن خلبان آنکه دو کشور را در آستانه جنگی منطقهای قرار داده بود، مثل رعدوبرق بهاری آغاز شد و با عذرخواهی صریح و ناگهانی اردوغان از روسیه پایان یافت. قاطعیت روسیه در اعمال تحریم اقتصادی بر ترکیه آثار زیانباری برای اقتصاد این کشور به وجود آورد و اردوغان مجبور شد از مواضع پیشین خود عقبنشینی کند.
رفتارهای ترکیه با ایران نیز خارج از این سنت اردوغانی نخواهد بود. طبیعی است که دستگاه سیاست خارجی ایران هم این رویه اردوغان را از نزدیک زیر نظر داشته و براساس اصل «هر عملی را عکسالعملی است مناسب آن» برخورد میکند. آنچه میتوان در دوره پنجساله آینده ترکیه پیشبینی کرد، دو مسئله مهم است؛ اول برخورد اردوغان با مخالفان داخلی، از جمله رهبران قبلی حزب.
هماکنون اردوغان رهبران و بنیانگذاران حزب عدالت و توسعه مانند «عبدالله گل»، رئیسجمهور پیشین و «احمد داوود اوغلو»، نظریهپرداز احیای خلافت عثمانی و... را بیسروصدا کنار گذاشته و در مراسمهای رسمی دیده نمیشوند. از آنان حتی در مناصب درجه دوم حزب و دولت هم استفاده نمیکنند. قطعا چالش آنان با پرزیدنت اردوغان در این دوره بیشتر شده و مانند «فتح الله گولن»، نظریهپرداز تئوری «خیزمت» (خدمت به مردم) در برابر او قرار خواهند گرفت. با این چالشها شکاف بین جناح حزب عدالت و توسعه نیز عمیقتر میشود. مسئله دوم، تمرکز سیاست خارجی اردوغان بر خاورمیانه و پیداکردن جای پای گذشته خلافت عثمانی در منطقه است.
اردوغان حامی اخوانالمسلمین و مانند اخوانیها به سیستم خلافت معتقد است. اختلاف عمده او با سوریه و مصر، برخورد با اخوانیها در سوریه در زمان حافظ اسد و سرکوب آنان به دست عبدالفتاح سیسی، رئیسجمهور کنونی مصر و زندانیکردن رئیسجمهور اخوانی منتخب مردم مصر است.
افزون بر این موارد، حمایت اردوغان از امیر قطر که او هم حامی اخوانیهاست، در اختلاف بین قطر و عربستان است. نباید نادیده گرفت که اختلاف اخوانیها و طرفداران آنان با جمهوری اسلامی به حدی است که رئیسجمهوری اخوانی در اجلاس سران کشورهای اسلامی در تهران (سال 1391) حتی حاضر نشد با مقامات عالی ایران مذاکره کند و تا پایان جلسه روز اول کنفرانس در تهران بماند. پس اردوغان همچنان رئیسجمهوری مسئلهساز است.