عصرایران؛ هومان دوراندیش - در چند روز گذشته که دانلود غیر قانونی فیلم «همه میدانند» - آخرین ساخته اصغر فرهادی - آغاز شده، شاید صادقانهترین حرف خطاب به فرهادی، عذرخواهی رضا کیانیان بود. آنچه کیانیان گفت، وصفالحال همه عاشقان سینما در ایران بود: ما نمیتوانستیم صبر کنیم تا همه دنیا فیلم را ببینند و ما فقط درباره فیلم بخوانیم و صبر کنیم تا شاید سال بعد «همه میدانند» را ببینیم. همه میدانند که چنین چیزی جزو محالات است! اگر کسی این قدر صبور باشد که بتواند یکسال صبر کند برای تماشای آخرین فیلم فرهادی، آن هم فیلمی با بازی پنه لوپه کروز و خاویر باردم، قطعاً جزو عاشقان سینما نیست. و باز همه میدانند که « ز عشق تا به صبوری هزار فرسنگ است.» و اصولاً قصه عشق و صبوری، همچو حکایت دیو و قرآن و جن و بسمالله و پشه و باد است. خوشبختانه اظهار رضایت فرهادی نسبت به دانلود و تماشای فیلم از سوی ایرانیان مردم ایران، خیال همه ایرانیان مقیم ایران را راحت کرد که میتوانند بی عذاب وجدان فیلم «همه میدانند» را تماشا کنند و نیازی نیست بابت علاقه به سینمای فرهادی، کارشان به عذرخواهی و جبرانطلبی بکشد.
اما از این نکته که بگذریم، بحثی که طی چند روز اخیر بین بینندگان وطنی فیلم فرهادی درگرفته، حول این محور میگردد که این فیلم چه جایگاهی در بین مجموعه آثار فرهادی دارد؟ به نظر میرسد اکثر کسانی که «همه میدانند» را دیدهاند، همان نظری را دارند که منتقدان پایگاه اینترنتی «راتن تومیتوز» سال گذشته پس از نمایش این فیلم در جشنواره کن ابراز داشتند: «در "همه میدانند"، علیرغم تلاشهای بازیگران برجستۀ آن، نتیجۀ نهایی بدتر از مجموع عملکرد تکتک اجزای تشکیلدهنده فیلم است.»
فیلم فرهادی، مثل سایر آثار او، مقدمهای نسبتاً طولانی اما دلنشین دارد و در سکانس زیبای عروسی، به اولین اوج خودش میرسد. گم شدن دختر لائورا (پنه لوپه کروز)، پردهبرداری از عیمقترین جنبه رابطه عاشقانه لائورا و پاکو (خاویر باردم) و سپس نمایش لایههای زیرین و مخفی رابطه لارا و شوهرش در ادامه فیلم، نقاط اوج دوم و سوم و چهارم فیلم فرهادیاند. تا اینجای قصه، همه چیز تقریباً خوب پیش میرود اما پایان فیلم چنانکه باید چنگی به دل نمیزند و در مقایسه با «چهارشنبهسوری» و «درباره الی» و «جدایی نادر از سیمین»، چیزکی کم دارد برای اینکه تماشاگر را همچنان مجذوب فیلم نگه دارد.
48 منتقد سایت راتن تومیتوز فیلم همه میدانند را «یک گام رو به عقب» برای اصغر فرهادی توصیف کرده بودند و از 10 نمره، نمرۀ 6.3 را به فیلم فرهادی دادند. 16 منتقد وبگاه نقد «متاکریتیک» نیز نمرۀ 68 از 100 را به فیلم فرهادی دادند. اینکه آیا بینندگان وطنی «همه میدانند» نیز این فیلم را یک گام رو به عقب برای فرهادی میدانند یا نه، پاسخش روشن نیست؛ ولی احتمالاً کمتر کسی این فیلم را یک گام رو به جلو برای اصغر فرهادی قلمداد میکند. «همه میدانند» در بهترین حالت نوعی درجا زدن برای فرهادی است و شاید همین موجب ناامیدی بینندگان ایرانی این فیلم شده است.
واقعیت این است که اصغر فرهادی در فیلمهای چهارشنبهسوری و درباره الی و جدایی نادر از سیمین، بویژه در «جدایی...»، چنان اوجی را تجربه کرد که فراتر رفتن از آن و یا حتی تکرارش دشوار است. و مشکل دوستداران سینمای فرهادی با هر فیلم تازه او در چند سال اخیر، همین انتظار بالاتر پریدن مدام فرهادی است؛ انتظاری که واقعگرایانه نیست. اگر هر فیلم تازه فرهادی را بدون توجه به آن سه فیلم استثنایی او ببینیم، میتوانیم تایید کنیم که شاهد یک «فیلم خوب» بودهایم؛ ولی وقتی که پای مقایسه آثار جدید فرهادی و آثار قبلی او به میان میآید، دست سرخوردگی نیز از آستین قیاس بیرون میآید.
هوشنگ گلمکانی، سردبیر مجله فیلم، پس از تماشای فیلم «همه میدانند» درباره اصغر فرهادی و انتظاری که دوستداران سینمای فرهادی از او دارند، نوشت: «همچنان معتقدم اصغر فرهادی بلد نیست فیلم بد بسازد و مهمتر از همه این که برای اولین بار صاحب فیلمسازی شدهایم که همه، هر بار از او انتظار یک شاهکار را دارند و به کمتر از این هم رضایت نمیدهند. نارضایتیهایی هم که اعلام میشود ... بایت همین است: چرا فرهادی یک شاهکار دیگر نساخته؟ مگر کدام فیلمساز بزرگ مدام شاهکار ساخته؟»
کافی است فرهادی را از این حیث با وودی آلن مقایسه کنیم تا تایید کنیم حق با هوشنگ گلمکانی است. در کارنامه وودی آلن هم چند شاهکار وجود دارد و کلی فیلم خوب و تک و توکی فیلم بد. در کارنامه وودی آلن، «آنی هال» و «امتیاز نهایی» (match point) و «نیمهشب در پاریس» فیلمهایی به مراتب بهتر از «کافه سوسایتی» و «چرخ شگفتانگیز» به شمار میروند. وودی آلن تقریباً سالی یک فیلم میسازد و طبیعی است که هر سال نمیتواند به همان اوجی برسد که آن را در آنی هال و مچ پوینت تجربه کرده.
اگر فیلم اول فرهادی را منها کنیم، او در پانزده سال گذشته هفت فیلم ساخته است. یعنی تقریباً هر دو سال یک فیلم. بنابراین اصغر فرهادی برخلاف بهرام بیضایی و واروژ کریم مسیحی، کارگردان کمکاری نبوده. فیلمسازی را که هر دو سال یک فیلم ساخته، حتی میتوان پرکار هم قلمداد کرد. پس این توقع که او هر دو سال یکبار باید یک شاهکار سینمایی تحویل مردم جهان بدهد، توقع منصفانهای نیست. حتی حافظ که کمترین تعداد غزل را در میان غزلسرایان ایرانی دارد، هر غزلش یک شاهکار ادبی نیست. مولانا هم اگرچه غزلهای درخشان فراوانی دارد، اما همیشه بر بام نیست و گاه غزلی از او در دیوان شمس میخوانیم، که در مقایسه با سایر غزلهایش، آشکارا متوسط و میانمرتبه است. بنابراین هیچ بد نیست که موقع تماشای هر فیلم تازه اصغر فرهادی، فقط همان فیلم را ببنیم و ذهنمان را درگیر مقایسه آن فیلم با فیلمهایی چون چهارشنبهسوری و درباره الی و جدایی نادر از سیمین نکنیم. در این صورت نه لذت تماشای یک «فیلم خوب» را از دست میدهیم نه به ورطه کفران نعمت میافتیم. اصغر فرهادی برای سینمای ایران، قطعاً یک نعمت است. قدر او را باید بدانیم که ملّای عارفان و واقفان گفته است: شُکرِ نعمت نعمتت افزون کند/ کفر نعمت از کفت بیرون کند.