۰۳ دی ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۳ دی ۱۴۰۳ - ۰۳:۳۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۶۵۳۲۷۶
تاریخ انتشار: ۱۳:۰۷ - ۱۹-۱۱-۱۳۹۷
کد ۶۵۳۲۷۶
انتشار: ۱۳:۰۷ - ۱۹-۱۱-۱۳۹۷

مرگ بر ترامپ...

ترامپ به جنگ برجام و صلح و دموکراسی آمده است. فی الواقع این «مرگ» خواهی نیست زیرا قابل ترجمه است به زنده باد برجام، زنده باد دموکراسی و زنده باد ایران...


عصر ایران؛ مهرداد خدیر- «مرگ بر آمریکا؛ یعنی مرگ بر ترامپ و جان بولتون و پمپئو».

این سخن آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار سنتی 19 بهمن 1397 با فرماندهان و پرسنل نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران است که در پاس‌داشتِ دیدار تاریخی همافران نیروی هوایی ارتش شاهنشاهی با امام خمینی رهبر فقید انقلاب در 19 بهمن 1357 هر سال انجام می‌شود.

40 سال پیش، روزنامۀ کیهان در صفحۀ اول تصویری منتشر کرد که در آن بدون آن که چهره‌های نظامیان مشخص شود پرسنل نیروی هوایی را در حال سلام نظامی و ادای احترام به امام خمینی نشان می‌داد.

شاه در مقام «بزرگ ارتشتاران» سه هفته قبل از ایران رفته بود و این اتفاق از همراهی ارتش با انقلاب خبر داد و تکذیب ستاد ارتش شاهنشاهی هم کارگر نیفتاد و امام خمینی شخصاً بر عکس کیهان صحه گذارد و از آن پس روند سقوط رژیم سلطنتی سرعت گرفت و به 72 ساعت نرسید.

باری، نمی‌خواهم به آن ماجرا بپردازم. چه، انگیزۀ این نوشتار همان جمله است که در صدر آمد: «مرگ بر آمریکا یعنی مرگ بر ترامپ و جان بولتون و پمپئو».

این برای نخستین بار است که رهبری عالی نظام مصادیق «مرگ بر آمریکا» را با ذکر نام مشخص می‌کنند. تفکیک از «ملت آمریکا» البته قبلا هم صورت پذیرفته بود اما نام بردن از مثلث جهنمی «ترامپ، جان بولتون و مایک پمپئو» و معرفی مصداق، برای اولین بار رخ می‌دهد.

شاید خوانندگانی که با نوع نگاه این نویسنده در طول این همه سالی که می‌نویسد آشنایند از این نوشتار شگفت‌زده شوند و حتی برخی «سفارشی» تصور کنند.

اما بگذارید یادآوری کنم در زمرۀ اولین کسان بودم که یادآور شدم شعار «مرگ بر آمریکا» - با این واژگان- در ردیف شعارهای اصلی انقلاب اسلامی57 نبود و بعد از اشغال سفارت آمریکا در تهران در آبان 1358 اضافه شد.

شعارهای ضد آمریکایی در جریان انقلاب اینها بود: «این شاه آمریکایی اعدام باید گردد» و «بعد از شاه نوبت آمریکاست» و برای این که نیروهای مذهبی با کمونیست‌ها و مائوئیست‌ها مرزبندی کنند این شعار: «چین، شوروی، آمریکا/ دشمنان خلق ما».

دانشجویان مسلمان پیروخط امام هم وقتی از دیوارهای سفارت بالا رفتند پارچه‌نوشتۀ «مرگ بر آمریکا» را بر سر در آن نیاویختند بلکه پلاکارد و شعارشان این بود: «خمینی می‌رزمد، کارتر می‌لرزد.» بعدتر البته «مرگ بر آمریکا» رایج شد و در رسانه ها هم انعکاس یافت.

این پیشینه را آوردم تا کسانی گمان نکنند «سفارش»ی در کار است اما بگذارید بگویم هر قدر درباره «مرگ بر آمریکا»های قبل می توان نظرات مختلف داشت در عصر آمریکای ترامپ، مرگ بر آمریکا همان «مرگ بر ترامپ» و آن دو موجود دیگر است.

چرا مرگ بر ترامپ نگوییم؟ مگر او زندگی ما را هدف قرار نداده و به جان و مایحتاج اولیه ما نیفتاده است؟

مرگ بر «ترامپ»ی که از برجام خارج شد و مردم ایران را دچار گرفتاری کرده و تندروهایی را در مخالفت با برجام مجال و میدانِ شماتت داده است.

مرگ بر «ترامپ»ی که سیمایی از جهان آزاد را به تصویر کشیده که نتوان از دموکراسی گفت و موضوع روز را به قیمت گوشت و مرغ تقلیل داده و کاری کرده که به رده پایین هرم مازلو بازگردیم.

یادمان باشد: هر بار که مردم ایران در رؤیای دولت ملی و دموکراتیک با حضور در صحنه به یک جامعه مردم‌سالار و ارتباطِ بی‌تنش با جهان دل می‌بندد این تندروهای آمریکایی‌اند که این رؤیا را باطل می‌کنند.

عجبا که هر بار هم وقتی است که این سو ندای آشتی بلند شده است و آنها صدای صلح را خاموش می‌کنند و کاری می‌کنند تا آزادی خواهان و تحول طلبان، سرزنش شوند.

دکتر محمد مصدق، با آمریکایی‌ها گفت و گو کرد و نومید از بریتانیایی که توطئه می‌کرد و اتحاد شوروی که طلای ما را نمی‌داد شاید امید داشت آمریکایی‌ها با بریتانیا همراهی نکنند و البته چنان هم نیست که تصور کنیم همه تخم‌مرغ‌ها را در سبد آنها چیده بود چرا که  اگر استالین نمرده بود جسارت دخالت نمی یافتند اما به هر حال، آنها دولت او را سرنگون کردند.

25 سال بعد و به خاطر گسترش شکاف ناشی از کودتای 28 مرداد 1332 انقلاب ضد سلطنتی به پیروزی رسید اما دولت موقت، سفارت آمریکا در تهران را نبست و با دو بار اشغال (سفارت و کنسول‌گری در تبریز) مقابله کردند و هیأتی عالی رتبه ( بازرگان، چمران، یزدی و محمد مجتهد شبستری) در الجزیره با زیبگنیو برژه‌ژینسکی مشاور ارشد کارتر گفت و گو کردند تا پول‌های فروش نفت را که برای خرید سلاح نگاه داشته بودند پس بگیرند و مواضع ایران انقلابی را هم منتقل کنند و پیش‌تر دکتر یزدی وزیر خارجه دولت کارتر را از پذیرش شاه به مثابه یک اتفاق تنش‌زا برحذر داشته بود.

آمریکایی ها اما چه کردند؟ شاه را با نام مستعار پذیرفتند و به تصریح فرح از ترس واکنش افکار عمومی و برای پوشش به کلینیک بیماران روانی منتقل کردند.

در حالی که در همان مکزیک هم قابل درمان بود. گابریل گارسیا مارکز در کتاب «یادداشت های پنج ساله» فاش کرده این پوست خربزه جمهوری خواهان یا دیوید راکفلر بانک‌دار زیر پای جیمی کارتر رییس جمهوری دموکرات بود چون می‌دانستند پاسخ این پذیرش بر پایه نوع واکنش‌های مرسوم آن دوره، اشغال سفارت و قطع رابطه و انتخاب نشدن کارتر برای دوره بعد خواهد بود.

کارتر ابتدا مخالفت می‌کند اما به او می‌گویند شاه با نام مستعار می‌آید ولی خبر را لو می‌دهند یا درز می‌کند و اتفاقات بعدی رخ می‌دهد و اول از همه سقوط دولت موقت و منتفی شدن احتمال انتخاب مهندس بازرگان به عنوان اولین رییس جمهوری ایران به جای ابوالحسن بنی صدر که مسیر متفاوتی را رقم می‌زد.

این مثال‌ها و مصداق‌ها برای آن است که صریح و روشن بگویم آمریکایی‌ها از لیبرالیسم و دموکراسی دم می‌زنند اما هر بار که نسیمی از لیبرالیسم در ایران می‌وزد آن که توطئه و خاموش می‌کند خودشان هستند. مصدق و بازرگان را گفتیم و نوبت به سال 76 می‌رسد و سید محمد خاتمی.

رییس جمهوری جدید برآمده از آرای 20 میلیون ایرانی، با گفتمان متفاوت در دی ماه 1376 و در گفت و گو با کریستین امان‌پور (خبرنگار سی .ان. ان) درهای دوستی را گشود و کوشید از ارتفاع دیوار بی‌اعتمادی بکاهد. پاسخ اما چه بود؟ دولت بیل کلینتون همچنان تحریم‌ها را که البته در مقیاسی بسیار بسیار محدودتر از اکنون بود تمدید کرد.

4 سال بعد بیل کلینتون رفته بود و بوش بر سر کار بود. رییس جمهوری ایران در شهریور 1380 در زمرۀ نخستین سران جهان بود که حادثه 11 سپتامبر 2001 را محکوم و اعلام همدردی کرد. در حالی که همه می‌دانستند میان ایران و القاعده و طالبان هیچ نسبتی نمی تواند برقرار باشد تنها 4 ماه بعد اما رییس جمهوری آمریکا (جرج بوش پسر) ایران را در محور شرارت معرفی کرد و سال بعد این زمزمه درگرفت که به جز عراق، ایران را هم هدف دارد در حالی که ایران در دورۀ جرج بوش پدر در جبهۀ مخالف آمریکا نبود و از سقوط صدام حسین رضایت داشت.

با روی کار آمدن حسن روحانی و با مدیریت جواد ظریف در وین توافق هسته‌ای انجام شد و امتیازاتی دادیم و از غنی‌سازی 20 درصدی صرف‌نظر کردیم تا از انزوا به‌درآییم ولی در مقابل رفتاری پیشه کردند که مواضع رادیکال‌ها را تقویت کرده‌اند تا کار به جایی برسد که کسانی در داخل، مردم را شماتت کنند و بگویند اگر گوشت، گران شده به خاطر انتخاب خودتان است و انگار نه انگار که همین سرزنش کنندگان به خوردن اشکنه ترغیب می کردند. انتخاب ما ارتباط بود نه انزوا و این انزوا و تحریم، دوباره تحمیل شده است.

مرگ بر آمریگا مرگ بر «ترامپ»ی است که ارزش‌های دموکراسی را به سُخره گرفته و جهان را از عصر دانایی به دورۀ ما‌قبل آن بازگردانده است.

27 سال قبل الوین تافلر در کتاب «جابه‌جایی در قدرت» و در توضیح «دانایی و ثروت و خشونت در آستانۀ قرن بیست و یکم» به نام «دونالد ترامپ» هم اشاره می‌کند و از او به عنوان کسی نام می‌برد که نمی‌خواهد وارد عصر دانایی شود و با اتکا به ثروت بر آن است که قدرت را تصاحب کند.

این اتفاق اما دو سال است که افتاده و بر این پایه، ترامپ در نقطۀ مقابل عصر دانایی قرار می‌گیرد و با همۀ ظاهر مدرن و قدرت و ثروت، نماد ارتجاع در دنیای مدرن و پسا‌مدرن است.

اگر در «مرگ بر آمریکا» تردید دارید درباره «ترامپ و جان بولتون و پمپئو» تردید نکنید.

آری! مرگ بر ترامپ که به جنگ برجام و صلح و دموکراسی آمده است. فی‌الواقع این «مرگ»‌خواهی نیست و حتی با مرگ بر آمریکاهای قبل ترامپ تقاوت دارد. زیرا قابل ترجمه است به زنده باد برجام، زنده باد دموکراسی و زنده باد ایران... به زبان فوتبالی‌ها ترامپ به دموکراسی و میانه‌روی و صلح‌خواهی پاسِ گل نمی‌دهد. او به اقتدار گرایی و نظامی‌گری، پاسِ گل می‌دهد.

ممکن است بر این نویسنده خُرده بگیرید که تا کی مرگ بر این و مرگ بر آن؟ اما مگر با برجام، مرگ بر این و مرگ بر آن را کنار نگذاشته یا دست کم فاصله نگرفته بودیم؟ خود ترامپ بود که این بازی را شروع کرد.

این شعر مارگوت بیکل را احمد شاملو به زیبایی به پارسی برگردانده: «آغاز جُداسری/ شاید/ از دیگران/ نبود».

در این فقره اما آغاز جُداسری از ما نبوده است. اگر هم می‌گویید کسانی در داخل بهانه دادند باز هم ترامپ است که فضا را برای تحول‌خواهان و دموکراسی‌طلبان تنگ کرده و دغدغۀ  جامعه را به امور روزانه فروکاسته و با این اعتبار است که مرگ بر ترامپ را نه یک دشنامِ سیاسی که ابراز نفرت از سیاست‌هایی باید دانست که چون اختاپوس و کابوس به جان جامعۀ ایران افتاده است...

ارسال به دوستان