دکتر امید خزانی
چهارشنبهسوری و نوروز امسال هم گذشت. چشمهایی برای همیشه در حسرت نور ماند و دستهایی توانمند از تن نوجوانی مملو از زندگی جدا شد خانههایی آوار شد و خانوادههای داغدار. تا سال آتی این قرعۀ شوم درِکدامین خانه را بکوبد!
سیاستگذاران محترم ؛ تا به حال اندیشیدهاید که چرا با وجود اینهمه تدبیر و تشر و تبلیغ و تطمیع و تحکم هنوز این تک فستیوال آخر سال ایرانیان قربانی میگیرد؟
آیا اندیشیده اید که با وجود بسیج ۲۰ شبکه تلویزیونی و پخش گسترده ترسناک ترین صحنه های قطع عضو و تخلیه چشم و خانه های ویران هنوز عطش قربانیان برای به مخاطره انداختن گرانبهاترین گوهر وجود یعنی جانشان فروکش نکرده است؟!
مگر نه این است که صدا و سیما آخرین و جذابترین محصولات هالیوود را در روز چهارشنبهسوری به بهانه نشاندن مخاطبان درخانه پخش میکند تا شاید تلفات و کشته ها و آثار زیانبار این فستیوال مغضوب فروکش کند؟
آیا تاکنون اندیشیده اید که چرا هزاران خانواده ایرانی حاضرند 9 ساعت در ترافیک جاده چالوس با خطر تصادف و ریزش کوه مواجه شوند و خودشان را برای یک یا دو روز به شمال برسانند؟ آیا منصفانه است این پدیده را به بی شعوری قشرهایی از جامعه منتسب کرد؟
اگر این چراها پاسخی داشته باشد که قطعا دارند باید زانوی ادب زد و پای صحبت جامعه شناسان مجرب کشور که کم نیستند نشست اما نگارنده مایل است از یک دریچه خاص به موضوع بنگرد.
امیل دورکهیم جامعه شناس برجسته فرانسوی کارکرد فوق را collective effervescence به معنی نیاز گروهی جامعه برای گردهمایی در زمانهای خاص حول یک ایده و فعالیت مشترک به طور همزمان تعریف می کند و برای آن کارکردی قوی قایل است.
متاسفانه جامعه ایرانی با خلأ کارناوال ها و فستیوال ها که کارکرد اجتماعی گسترده ای دارند مواجه است. برای همین است که در خلا فستیوال های متعدد که کارکرد تخلیه عاطفی و هیجانی جامعه را به دوش می کشند, چهارشنبه سوری آخر سال و یا مسافرت نوروزی ولو در سیل و خطرات به تنهایی جور همه نداشته های اجتماعی را از منظر تخلیه عاطفی باید بکشند و دور از انتظار نیست سد لایروبی نشده ی بستر فرهنگی تاب سیلاب سهمگین هیجانات جامعه ای جوان را نیاورد!
نتیجه تحقیقی که به تازگی در این باره در استرالیا منتشر شد نشان می دهد که فستیوال ها نقشی بسیار کاربردی در تزریق شادی به جامعه دارند و باعث تخلیه هیجانات می شوند. جوامع مختلف این کارکرد مهم و آموزه ی دورکهیم را بسیار جدی گرفته اند . در بریتانیا 27 فستیوال ، فرانسه 14، آلمان 11، اسپانیا 8 ، کرواسی 8 و هلند 7 فستیوال بزرگ هر سال برگزار می شود.
در کشور هندوستان به غیر از فستیوال های محلی و ایالتی حدود 30 فستیوال بسیار بزرگ سالانه برگزار می شود که در کنار جذب گردشگران بسیار خارجی شادی و نشاطی گسترده به جامعه هندی تزریق می کنند. همین فستیوال هاست که جامعه هند را به یکی از کشورهای شاد جهان تبدیل کرده است.
برخی مسوولان یکی از عوامل تلفات بالای جاده ای را طولانی بودن تعطیلات نوروزی اعلام کرده اند. این در حالی است که فستیوال سال نوی چین نیزبا 23 روز تعطیلی از نوروز ایران طولانی تر است و بخش مهمی از فستیوال به آتش بازی و کارناوال های مختف اختصاص دارد.
جای شگفتی است که فقط در فستیوال امسال چین 10 نفر جان خود را در سوانح از دست داده اند در حالیکه در ایران به طور متوسط 1000 کشته در ایام نوروز رخ می دهد!
در کنار ایمنی بالای جاده ها شاید یکی از دلایل اینکه چنین فستیوال گسترده ای تلفات بسیار کمی دارد این باشد که فستیوال سال نو تنها فستیوال چین نیست و در طول سال ده ها فستیوال مهم فرصت شادی آفرینی و تخلیه هیجان جامعه ی بزرگ چینی را به عهده دارند! در طول سال حداقل درکنار صدها کارناوال 10 فستیوال مهم و بزرگ در چین برگزار می شود.
آیا نباید شورای سیسات گذاری فرهنگ عمومی کشورمتشکل از اندیشمندان و جامعه شناسان مطرح کشور باشد؟ گویا از همه قشری در این شورا حضور دارند به غیر از جامعه شناسان!
سیاستگذاران محترم ؛ آیا تاکنون از خودتان سوال کرده اید که جامعه ای که ۷۰ درصد آن جوان زیر 30سال است سیلاب هیجانات را در طول سال چگونه باید کنترل کند؟ با کدام هیجان جمعی collective effervescence ؟ با کدام کنش اجتماعی جمعی؟
سالهاست صدا و سیمای ما با پخش تصاویر فستیوال گل بازی کره جنوبی یا فستیوال Tomatina یا گوجه فرنگی اسپانیا با طعن بر اسراف ده ها تن گوجه فرنگی آن را به سخره می گیرد اما کارکرد اجتماعی و شادی آفرین چنین گردهمایی را که بستری برای تخلیه هیجان است را نادیده می گیرد!
شاید به یاد داشته باشید که سالهای دهه ۶۰ و ۷۰ که لیگ فوتبال ایران به صورت کج دار و مریز اداره می شد هیجانات پس از دربی استقلال و پرسپولیس چه زیانبار و مصیبت بار بود!
چون در طول سال فقط یک یا دو بازی مهم بود و جور تخلیه هیجان را آن تک بازیها می کشیدند. برای همین است که امروز بازی فوتبال در دنیا صرفا یک بازی با کارکرد ورزشی صرف محسوب نمی شود.
اگر کمی خلاقیت چاشنی کار شود حتما نیازی نیست فستیوال هایی به سبک فرهنگ غربی و توام با بی بندوباری راه انداخت. در کشوری که عنوان کهن ترین فرهنگ و تاریخ جهان را دارد سخت نیست فستیوال های متعددی برگزار کرد.
صاحب نظران زیادی می توانند لیستی بلندبالا از فستیوال های بومی با محتوای غنی ارایه کنند.
- برای نمونه محتوای بسیار فاخر نمایشی شاهنامه ظرفیت فستیوال های بزرگ و فصلی نمایش های بزرگ (big production theatres) را دارد.
همچین نمایش های بزرگی در کشور تایلند برگزار می شود اما ظرفیت های حماسی و هنری موجود در کشور ما قابل قیاس نیست به چنین کشورهایی. به غیر از ایران فقط یونان دارای آثاری حماسی در سطح و اندازه ی شاهنامه است. حتی می شود بخشی از چنین فستیوالی را در زادگاه شاهنامه و رستم در سیستان برگزارکرد و ریشه های وحدت قومی و ملی را عمیق تر کرد!
- شهرهای زیبای کویری ایران با آثار زیبای تاریخی ، کاروانسراهای متعدد در ایام ویژه ای از سال که آسمان شب ابهت و زیبایی خاص خود را دارد می توانند میزبان فستیوال های بزرگی باشند که در کنار گردشگران خارجی ایرانی ها هم از سحر نهفته در شب کویر لذت ببرند.
- گلابگیری کاشان و شهرهای مختلف ، جشنواره های انارو پسته و سیب که به طور محدود در برخی مناطق برگزار می شود همگی قابلیت جشن های بزرگ و فستیوال شدن را دارا هستند.
- کشور ترکیه حتی اعیاد مذهبی و مناسبت هایی مثل ماه رمضان را نیز به صورت فستیوال های جذاب برگزار میکند که هم جوانان شان جذب می شوند و هم فرصتی برای گردهمایی های شاد فراهم میشود.
- آیا نمیتوان فستیوال لنجسواری در قشم و کیش برگزار کرد؟ یا فستیوال صیادی و ماهیگیری؟ فستیوال غذاهای سنتی و بومی ؟ یا فستیوال لجن درمانی در دریاچه ارومیه؟ فستیوال بالن یا بادبادک در ابعاد ملی توأم با خلاقیت؟ مگر در گذشته نقالی و شاهنامه خوانی جمع زیادی از مردم را گردم هم نمیآورد؟
سخن آخر؛ فرمایشی از امیر سخن حضرت امیرالمومنین که در نامۀ ارزشمندش که سند افتخار شیعیان است به مالک که عازم مصر بود ، فرمود : "ای مالک ، سنتهای نیکوی آنها را نیکو شمار و زایل مگردان! "
چه بسیار سنتهای نیکو که در فرهنگ ما بوده و اکنون گرد فراموشی بر آنها نشسته است. نیاز جامعه برای شاد بودن را دریابیم.
جامعه شناسان پزشک جامعه هستند، بیماری را کشف و جهت معالجه به متخصص مربوطه مانند روانشناس و .. ارجاع میدهند ای کاش به جامعه شناسی بیشتر بهاء داده میشد، اونوقت اینقدر بزهکاری و جرم تو جامعه نبود
به عنوان نمونه جزیره کیش بین استان هرمزگان و بوشهر واقع شده ولی چون جزو استان هرمزگان هست در نتیجه بوشهر هیچ امکانی برای رفتن به کیش نیست
خوب بود لنج یا کشتی هایی بودند از بوشهر به بندرعباس هم مناطق بین استان راه دسترسی مناسبتری داشتند و هم گردشگرها از این موقعیت های بکر استفاده می کردند
نمونه دیگه راه بین استان هاست که هر استان به راه های واقع در مرز استان ها رسیدگی نمی کنه