کیفیت پایین
کیفیت خوب
عصر ایران؛ محسن ظهوری ـ انتشار یک خبر در بهار ۴۴ سال پیش، پایان زندگی یکی از مشهورترین مبارزان دوره محمدرضا پهلوی را اعلام میکرد. کسی که برای مرگش سرود ساختند: «بگو به میهن / که خون بیژن / ستاره گشت و از آن / چهسان شراره دمید». بیژن جزنی را تئوریسین مبارزه مسلحانه دانستهاند. از کسانی که مهدی بازرگان سال ۱۳۴۲ اخطار آمدن آنها را داده بود؛ زمانی که در دادگاه نظامی به جرم فعالیت سیاسی محاکمه میشد: «ما آخرین کسانی هستیم که از راه قانون اساسی به مبارزه سیاسی برخاستهایم. ما از رئیس دادگاه انتظار داریم این نکته را به بالاتریها بگویند.»
جزنی از ۹ سالگی در حزب توده فعال بود و بعد از سقوط دولت مصدق با جبهه ملی دوم همکاری میکرد. وقتی همه راههای سیاسی را بسته دید، به فکر ایجاد سازمانی مخفی با مشی مسلحانه افتاد. فضای سیاسی ایران بعد از کودتای ۲۸ مردادماه ۳۲ بسته بود و جزنی و همراهانش بهخصوص حسن ضیاظریفی کمکم به این نتیجه رسیدند که دیگر نمیشود بدون اسلحه مبارزه را ادامه داد. اما قبل از شکلگیری کامل گروه، او و اکثر اعضای دسته نوپایش در سال ۱۳۴۶ بازداشت میشوند. جزنی پیش از این بارها به زندان افتاده بود، اما اینبار فرق میکرد؛ قرار بود تا پایان عمر آنجا بماند.
سه سال پس از دستگیری او، یک واقعه دوباره نامش را زنده میکند؛ گروهی از چریکهای به جامانده از گروه جزنی با پیوستن به گروهی دیگر از مبارزان مسلح، که بعدها گروه جنگل لقب میگیرند، برای آزادی یکی از هوادارن خود به پاسگاهی ژاندارمری در شهر سیاهکل گیلان حمله میکنند. این نخستین حرکت مسلحانه سیاسی ایران معاصر است؛ آن هم ۷ سال پس از اخطاری که بازرگان در دادگاه داده بود؛ یعنی پایان مبارزه سیاسی از راه قانون و شلیک گلوله.
سیاهکل، گرچه با شکست مواجه شد و چریکهای مهاجم به پاسگاه، کشته و اعدام شدند، اما این عملیات، روحیه حرکت مسلحانه را بالا برد و نام جزنی بهعنوان یکی از تئوریسینهای اصلی آن بر سر زبانها افتاد. جزنی معتقد بود که مبارزه مسلحانه زمانی اثرگذار است که تودههای مردم به آن بپیوندند و تا پیش از آن میتوان وجهی تبلیغی داشته باشد. سیاهکل به همین صورت به یک نماد تبدیل میشود و نام جنگل وارد دایره لغات سیاسی میشود. ادامه ماجرا و داستان مرگ عجیب او را در این فیلم ببینید.