۱۱۵ سال پيش (۱۱ مه ۱۹۰۴) در چنين روزی سالوادور دالی در شهرك فيگِراس در شمال شرقی اسپانيا زاده شد.
در زندگینامهاش مینويسد: «شش ساله كه بودم، ميخواستم يك آشپز زن بشوم، يك سال بعد ناپلئون و همينطور پيشتر رفت.»
دویچه وله در گزارشی به این مناسبت نوشت: پدر سالوادور دالی Salvador Dali محضردار توانگری بود و هيچگاه به نارسايی مالی برنخورد. اما از آنجا كه نام برادرش را كه پيش از تولد او مرده بود بر او نهادند و پيوسته با ديدن او از سالوادور مرده ياد میكردند میگفت: «میخواستم هرروز او را بكُشم.»
۱۶ ساله بود كه مادرش را از دست داد و وقتی پدرش كه او هم سالوادور نام داشت با خالهاش ازدواج كرد، ديگر از هرچه سالوادور (يعنی منجی) بود بيزار شد و شروع به كشيدن نگارههای كابوسوار مانند زنان مثلهشده، ساعتهای مذاب و زرافههای شعلهور كرد.
۱۴ ساله بود كه به يك گروه آنارشيستی پيوست و سه سال پس از آن با هموندان ماركسيستش يك گروه سوسياليستی برپا كرد.
۱۸ ساله بود كه به دانشگاه هنرهای زيبای مادريد رفت ولی استادان را شايسته آزمون هنرش نمیدانست.
۲۵ ساله بود كه سبک ويژه خود را يافت و همرای با سوررِئاليستها، نگارهها و پيكرههای فراواقعيتی آفريد.
۳۰ ساله بود كه با گالا همسر پيشين پُل اِلوار نقاش فرانسوی ازدواج كرد و از آن پس همسرش را در بيشتر نگارههايش آشكار و جاودان ساخت.
دقت او در كشيدن چهرهها، اشياء و پديدههای طبيعت و تداخل عنصرهای فراواقعيتی، او را از هنرمندان همزمانش متمايز میسازد. گويی او نگارگر ضمير ناخودآگاه يا تصويرگر هذيانها است.
۳۸ ساله بود كه زندگينامهاش را با عنوان "زندگی پنهانی" منتشر كرد.
۴۴ ساله بود كه از تبعيد به اسپانيا بازگشت و تا پايان عمر در زادگاهش زيست و انتقاد روشنفكران بسياری را به خاطر همنوايی با حكومت فاشيستی ژنرال فرانكو خريد.
افزون بر اين بسياری از هنرمندان و تحليلگران هنری او را كه گاه دستخطش را هم به عنوان اثر هنری ميفروخت يک غوغاگر میشمارند.
سالوادور دالی در ۸۵ سالگی در زادگاهش درگذشت.