عصرایران؛ مصطفی داننده- بعد از خاموش کردن چراغ برنامه نود توسط مدیر جوان شبکه سه، بسیاری منتظر بودند تا «عادل فردوسیپور» ترک وطن کند و سر از فرنگ دربیاورد و در آنجا "نود"ی بسازد که تبدیل به رقیب جدی برنامههای ورزشی داخلی شود.
عادل اما ترک وطن نکرد. دوستان و کسانی که با او کار کردهاند میگویند، فردوسیپور اهل مهاجرت نیست و حتی به صورت جدی مخالف این کار است.
بمب خبری را اما دوست و همکار عادل فردوسیپور منفجر کرد. مزدک میرزایی در یک غافلگیری تمام عیار راهی لندن شد و آنطور که گفته میشود قرار است در شبکه «ایران اینترنشنال» طرحی نو دراندازد.
شاید فروغی جوان در اتاق مدیریت خود بعد از شنیدن خبر مهاجرت مزدک این ضربالمثل قدیمی را با خود مرور میکرد که «از آن نترس که های و هوی دارد از آن بترس که سر به تو دارد».
واقعا کمتر کسی فکر میکرد قرعه مهاجرت به نام گزارشگر آرام و طرفدار پروپاقرص ایتالیای تلویزیون بیفتد.
او فعلا در مورد دلیل رفتنش حرف نزده است اما میشود استدلال میرزایی برای مهاجرت را حدس زد. آدمها برای ادامه زندگی احتیاج به پیشرفت دارند. ماندن در یک پله، یعنی درجا زدن و پسرفت.
در سیستم مدیریتی ایران، بسیاری از آدم حتی آنهایی که معروف هستند جایی برای پیشرفت ندارند و تبدیل به یک آدمآهنی میشوند که هر روز یک کار را تکرار میکنند.
این تکرار و عدم پیشرفت باعث میشود آنها به دنبال رسیدن به فضای جدید باشند حتی اگر آن سوی آبها باشد.
شکوفایی در ایران اصلا مورد توجه نیست. انسان برای پیشرفت باید امکان شکوفایی داشته باشد.
در وهله دوم، محروم کردن عادل فردوسیپور از اجرای برنامه نود و گزارش فوتبال، شاید این زنگ خطر را برای میرزایی به صدا درآورد که، مزدک! اینها که عادل با آن محبوبیت و موفقیت را اینچنین کنار گذاشتند با تو چه خواهند کرد؟
تلویزیون ایران سابقه عجیبی در کنار گذاشتن آدمهای معروف و محبوب از برنامههای خود دارد. گویا اصلا رسم است که در تلویزیون هر کسی به شهرت میرسد باید برود و دیگر جایی در این قاب جادویی ندارد.
ترس از فردا، شاید مهمترین دلیل برای مهاجرت مزدک میرزایی است. البته قبل از اینکه او در مورد رفتنش حرف بزند.
تلویزیون حالا دو بال قدرتمند خود در گزارشگری فوتبال را از دست داده است. دو گزارشگری که مردم دوست داشتند فوتبالها را با صدای آنها بشنوند.
به راحتی، سرمایهها را به آب میسپاریم و فکر میکنیم که آنها خانه کلنگی هستند و وقتی آنها را خراب کردیم میتوانیم برجی بلند بسازیم.
اصلا این موارد برای کسی مثل فروغی اهمیتی نداره چه برسه به اینکه بخواد بترسه! اگه اهمیت داشت فردوسی پور رو با دست خودش پرپر نمیکرد.
اتفاقا از رفتن اینها خوشحال هم میشه.
این مهاجرتها اغلب فقط برای رسیدن به یک زندگی کاملا معمولی و سالم اتفاق میفته.
رضایت مردم پشیزی براشون مهم نیست
آقای مزدک میرزایی هم خدا حفظشون کنه
با تشکر
و عادل نیز.
رفت که رفت