۰۳ دی ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۳ دی ۱۴۰۳ - ۲۲:۱۸
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۶۸۴۸۷۵
تاریخ انتشار: ۱۳:۵۸ - ۲۷-۰۵-۱۳۹۸
کد ۶۸۴۸۷۵
انتشار: ۱۳:۵۸ - ۲۷-۰۵-۱۳۹۸

حرف‌های تازه خواهر لیدا کاوه درباره ربایش او

خواهر لیدا کاوه در گفت‌وگویی ماجرای این پرونده ‏مرموز را پس از ٤٧ روز روایت کرد.

به گزارش روزنامه شهروند نوشت: «چهل‌وهفت روز گذشت و در نهایت خواهر لیدا کاوه به تماس خبرنگار «شهروند» پاسخ داد و از ماجرای ٨ روز ناپدید شدن خواهرش گفت؛ ماجرایی ‏که حاشیه‌های زیادی را به‌همراه داشت و این دختر ورزشکار و دوچرخه‌‏سوار را به دردسر‌های عجیبی انداخت؛ دختر جوانی که چندین روز همه جا و ‏همه مردم به دنبالش بودند. عکس‌هایش در رسانه‌ها و فضای مجازی دست به ‏دست می‌چرخید. مردم بسیج شده بودند که سرنخی از این دختر جوان به دست ‏آید.
 
در نهایت شامگاه هشتم تیرماه لیدا در پارکی در مرزداران به حالت نیمه‌بیهوش پیدا شد. روز نهم تیرماه خبر خوب به‌سرعت منتشر شد. لیدا زنده است و ‏او را به بیمارستان برده‌اند، اما این پایان ماجرا نبود.
 
دردسر‌های لیدا بعد از ‏پیدا شدنش همچنان ادامه داشت. هیچ‌کس نمی‌دانست این دختر چرا گمشده بود و ‏چرا پیدا شد. حرف‌های لیدا و بیان آنچه در آن ٨ روز دیده بود، باعث شد ‏بگویند این دختر جوان تعادل روحی و روانی ندارد. لیدا می‌گفت مرا دزدیدند، ‏چون می‌خواستند قلبم را به شخص دیگری پیوند بدهند.
 
همین جملات کوتاه ‏حاشیه‌های زیادی برای لیدا درست کرد. تا این که در نهایت خواهر لیدا کاوه، ‏صبح دیروز ماجرای چند روز ناپدید شدن این دختر را روایت کرد و از ‏جزییاتی گفت که هیچگاه از آن صحبت نکرده بودند. او از درد‌هایی که ‏خواهرش در این دو ماه کشیده بود گفت.

در ابتدا بگویید حال خواهرتان بهتر شده است؟

الان نسبت به دو - سه هفته قبل بهتر شده است. می‌تواند کمی راه برود. عضلات ‏پاهایش تحلیل رفته بود و نمی‌توانست راه برود. روده‌هایش خشک شده بود از بس ‏به او غذا نداده بودند؛ تا حدی که تا چند روز اول وقتی به او غذا می‌دادیم حالش ‏بد می‌شد و دوباره مجبور می‌شدیم او را به بیمارستان ببریم. الان خدارو شکر ‏کمی بهتر شده است. البته از نظر جسمی بهتر شده، ولی روحش همچنان آزرده ‏است. حال روحی خوبی ندارد و مرتب گریه می‌کند.

وقتی خواهرتان پیدا شد، صحبت‌های زیادی درباره‌اش مطرح شد تا چه حد ‏این صحبت‌ها را قبول دارید؟

هیچ‌کدام از حرف‌هایی را که در مورد خواهرم بعد از پیدا شدنش زدند، قبول ‏ندارم. آن حرف‌ها از روی انصاف نبود. خواهر من یک ورزشکار بود. درست ‏است که در هیچ فدراسیونی نبود، اما برای دل خودش دوچرخه‌سواری می‌کرد. ‏مثل خود من که برای دل خودم اسکی می‌کنم. اما وقتی خواهرم پیدا شد، کلی ‏شایعه برایش درست کردند. گفتند تعادل روحی و روانی ندارد و حرف‌هایی که می‌زند مستند نیست. گفتند اعتیاد دارد.
 
گفتند برای جذب فالوور این حرف‌ها را ‏زده است. در صورتی که هیچ‌کدام از این حرف‌ها اصلا منطقی پشتش ندارد. ‏اگر خواهرم تعادل روحی و روانی نداشت، من که با او زندگی می‌کنم باید این ‏را می‌دانستم و اگر می‌دانستم چرا باید ماجرای ناپدید شدنش را آن طور مطرح ‏کنم؛ و اگر تعادل روحی نداشت پزشک بیمارستان هم این موضوع را تأیید می‌‏کرد.
 
در صورتی که هم روانپزشک بیمارستان و هم روانشناسان پزشکی قانونی خواهرم را معاینه کردند و این موضوع تایید نشد. اگر خواهرم تعادل نداشت همانجا پرونده بسته می‌شد. در مورد اعتیادش هم باید بگویم پزشک تأیید کرد که هیچ ماده مخدری در ‏خونش پیدا نشده است.
 
خواهر من هیچ وقت اعتیاد نداشت و حتی در این مدت هم ‏به او هیچ موادی تزریق نکرده بودند. لیدا ورزشکار بود و حتی اگر اعتیاد هم ‏داشت من به‌عنوان خواهرش باید این موضوع را می‌دانستم.
 
پزشکی قانونی هم ‏این موضوع را کاملا رد کرد و تأیید داشت که هیچ ماده مخدری در خونش ‏وجود ندارد و در خونش فقط مواد خواب‌آور وجود داشته است، ولی همه این ‏حرف‌ها را زدند و خواهرم را بیشتر از قبل آزردند.
 
حتی وقتی او را در پارک ‏پیدا کردند و اورژانس بالای سرش آمد، به خواهرم گفتند یک معتاد است. لیدا از ‏این حرف‌ها بیشتر دل شکسته شده و فقط اشک می‌ریزد. این حرف‌ها زندگی ‏ما را نابود کرد.

خوب ماجرای اصلی ناپدید شدن خواهرتان چه بود؟

همان چیزی بود که خواهرم در ابتدا گفت. لیدا را برده بودند تا قلبش را به یک ‏نفر دیگر پیوند بزنند. ‏

می‌خواستند قلبش را به چه کسی پیوند بزنند؟

به یک دختر جوان. پدر همان دختر به همراه یک پسر جوان خواهرم را ربوده ‏بودند و در یک خانه خالی از او نگهداری می‌کردند. می‌خواستند قلب لیدا را به ‏آن دختر که در انتظار قلب بود، پیوند بزنند.

مگر می‌شود که عمل به این مهمی را در یک خانه انجام داد؟

لیدا کل آن ٨ روز بیهوش بود. وقتی به هوش می‌آمد بلافاصله دوباره او را ‏بیهوش می‌کردند، اما در همان چند لحظه‌ای که به هوش می‌آمد از حرف‌های ‏آن دو مرد متوجه شده بود که آن‌ها می‌خواهند هر طور شده این عمل را انجام ‏دهند. پدر آن دختر حتی مقابل خواهرم گریه کرده بود و گفته بود مرا ببخش! ‏من مجبور شدم این کار را کنم. سال‌ها منتظر بودم تا قلبی برای دخترم پیدا شود. ‏سال‌ها در لیست انتظار بودم، اما نوبتم نشد. دخترم را دارم از دست می‌دهم ‏مجبورم که این کار را کنم.

پس چطور شد که خواهرتان را رها کردند؟

گویا روز چهارم یا پنجم بود که آن دختر در همان خانه از دست می‌رود. وقتی ‏می‌میرد پدرش خودش را کتک می‌زند و گریه و زاری می‌کند. دیگر کاری به ‏خواهرم نداشتند، اما همچنان او را مرتب بیهوش می‌کردند.
 
تا این که بعد از چند ‏روز در نهایت پدر آن دختر می‌گوید من که دخترم را از دست دادم حداقل این ‏دختر را به خانواده‌اش برسانید. حتی آن پسر جوان‌تر می‌گوید این دختر را ‏بکشیم یا آن قدر به او مواد تزریق کنیم تا اوردُز کند، اما آن پدر قبول نمی‌کند. ‏برای همین خواهرم را دوباره بیهوش کرده و در پارک رها می‌کنند. ‏

در آن مدت خواهرتان کجا و در چه شرایطی نگهداری می‌شد؟

در یک خانه خالی روی یک صندلی دستش را بسته بودند. دختر آن مرد هم با ‏تجهیزات پزشکی، یعنی مانیتور قلب و بقیه موارد روی یک تخت در نزدیکی خواهرم نگهداری می‌شد، یک پرده هم بینشان وجود داشته است که روی همان ‏تخت هم فوت می‌کند.

فکر می‌کنید فوت این دختر به فاش شدن این موضوع کمک نمی‌کند؟

هیچ چیزی نمی‌دانم. فقط این که خواهرم اصلا چهره این دختر را ندیده بود و ‏این که شاید او را در شهرستان خاک کرده باشند. شاید به‌جای دوری انتقالش داده ‏باشند. البته همه این موارد در حال پیگیری است.

لیدا وقتی سوار تاکسی شد او را ربودند؟

تاکسی نبود. یک خودروی پراید بود. خواهرم روی صندلی جلو نشسته بود. یک ‏مرد هم صندلی عقب بوده که در راه آن مرد دستش را دراز می‌کند و در یک ‏لحظه لیدا را بیهوش می‌کنند.

خواهرتان توانست چهره آن‌ها را ببیند؟

نه وقتی که سوار خودرو شده بود که اصلا آن‌ها را ندیده بود. تمام مدت هم در آن ‏خانه، آن دو مرد، یکی جوان و دیگری حدودا ٥٠ساله، نقاب زده و ‏صورتشان را پوشانده بودند. ‏

مشخص بود که آن جوان چه کسی بود؟

او فقط از خواهرم خون می‌گرفت و به او آب معدنی با نبات و ماده خواب‌آور ‏می‌خوراند. انگار از کار‌های پزشکی سردرمی‌آورد، ولی دکتر نبود. ‏

چرا خون می‌گرفت؟

دقیقا نمی‌دانیم. من در این مورد با پزشکان زیادی صحبت کردم و حدس می‌‏زنیم که شاید می‌خواستند خواهرم دچار مرگ مغزی شود و بعد عمل پیوند را ‏انجام دهند.

پزشکان زیادی می‌گویند که این منطقی نیست عمل جراحی به این مهمی جای ‏دیگری به جز بیمارستان انجام شود؟

قطعا آن مردی که خواهرم را برده، به جایی رسیده که عقلش را از دست داده ‏است. در تمام پرونده‌های این چنینی، مجرم کاری از روی منطق و عقل انجام ‏نمی‌دهد. آن پدر هم کارش منطقی نبوده است. در آن مدت هم آن پسر جوان‌تر ‏با جایی هماهنگ می‌کرد. انگار می‌خواستند برای عمل آن‌ها را به جای دیگری ‏ببرند. ما چیزی بیشتر از این نمی‌دانیم. خواهرم همین‌ها را هم در حالت نیمه‌بیهوش متوجه شده بود.

به خواهرتان مواد هم تزریق کردند؟

نه اصلا. خونش پاک بود. فقط ماده خواب‌آور و مسکن در خونش پیدا شد. ‏

هیچ سرنخی از آدم ربایان پیدا نشده است؟

نه هنوز، ولی پلیس آگاهی به‌شدت پیگیر ماجرا است. پرونده هنوز در آگاهی ‏باز است و همچنان به این موضوع رسیدگی می‌شود. می‌خواهیم که ‏عاملان این ماجرا دستگیر شوند و به سزای اعمالشان برسند.
برچسب ها: لیدا کاوه ، دردسر
ارسال به دوستان
غذای روستایی در ایران؛ پخت یک غذای محلی با گوشت بره (فیلم) دولت جدید فرانسه معرفی شد مغزتان را شارژ کنید، وزنتان را کم کنید؛ با این میوهٔ جادویی طرح ساماندهی کارکنان دولت به کجا رسید؟ ناگفته‌هایی از زندگی امام خمینی (ره)؛ از تذکر برای خاموش کردن لامپ تا نگرانی برای بی‌سرپناهان مرزبانی هرمزگان: قاچاقچیان، سوخت را ۱۵۰ برابر قیمت داخلی‌ می‌فروشند ارتش یمن: علیه دو پایگاه صهیونیستی حمله پهپادی انجام دادیم مدارس البرز غیرحضوری شد استانداری تهران: طرح زوج و فرد از فردا از درب منازل اجرا می‌شود (فیلم) درس بزرگ گاریدو به فوتبال ایران؛ بخشش دستمزد و وداعی باکلاس جزئیات جدید از ریزش مجتمع ۱۶ واحدی اهواز/ شهردار اهواز در روز حادثه کجا بود؟ دوئل المپیکی کیانی و نعمت‌زاده؛ فقط یک نفر به لس‌آنجلس می‌رود ژاله علو ؛ صدایی که جاودانه شد / مادر همیشه مهربان سینما و خاطره‌ای که فراموش نمی‌شود (فیلم) اعتراف تکان‌دهنده مانچینی: رفتن به عربستان، بزرگترین اشتباه من بود لحظه سقوط داور مسابقات از روی سکو (فیلم)