عصر ایران؛ مهرداد خدیر- در شصت و ششمین سالروز کودتای 28 مرداد 1332 برآن نیستم آنچه را که در سال های پیش و به این مناسبت و بیشتر در نفی ادعای «کودتا نبودن» یکی از کودتا ترین کودتاهای تاریخ معاصر نوشته ام تکرار کنم و خوانندگان علاقه مند به این موضوع را به همان مطالب ارجاع می دهم که قابل جُست و جو و در دست رس است.
بهانۀ این گفتار آخرین کنفرانس خبری محمد رضا شاه پهلوی به مناسبت 28 مرداد است که روز 26 مرداد 1357 انجام شد و گزارش آن را روزنامۀ اطلاعات روز 28 مرداد 1357 منتشر کرد.
در حالی که کشور دست خوشِ اعتراضات فراوان شده و در اصفهان حکومت نظامی اعلام کرده اند شاه می گوید: « بین 35 میلیون نفر دو سه نفر ناراضی هم پیدا می شوند»!
این عین گفته شاه در 26 مرداد است در حالی که کمتر از سه ماه بعد در پیام مشهور خود در نیمۀ آبان ماه گفت: « صدای انقلاب شما را شنیدم.»
انقلاب قبل از 26 مرداد در گرفته بود و شاه انکار می کرد یا کل انقلاب در همان فاصلۀ مرداد تا آبان شعله کشید؟
در همین مصاحبه شاه از دولت دکتر مصدق با عنوان «دولت پوشالی» یاد می کند و کودتای 28 مرداد را «قیام» می خواند و «به روان شهدای آن درود می فرستد.»
اما تنها 5 ماه بعد دست به دامان کسی می شود که خود را «مصدقی» می دانست. اگر 28 مرداد قیام بود و به دولت «پوشالی» مصدق پایان داد چرا 5 ماه بعد نخست وزیری را برگزید که تصویر رییس آن «دولت پوشالی» را بالای سر خود نصب می کرد؟ چرا نخست وزیری رابرگزید که 28 مرداد را کودتا می دانست نه قیام؟
روایت شاه از کودتای 28 مرداد در ان مصاحبه از این قرار است:
«همان طور که در کتاب ماموریت برای وطنم نوشتهام، پس از تفکر زیاد آن موقع نقشهای کشیدیم که اگر فرمان قانونی پادشاه مشروطۀ ایران را دولت وقت اجرا نکند با ترک کشور مردم ایران را مختار به اتخاذ رویۀ مطابق میلشان بکنیم.
آن موقع شاید غیر از این چارهای نبود، یک عده میگفتند که چرا اینقدر صبر کردید، چرا قبلا عمل نکردید ولی شاید جریانات آن زمان غیر از این اجازه نمیداد. ملت ایران هم انتخاب خودش را کرد و با قیام مردم و پیوستن به قوای مسلح، آن بساط را بر هم زدند.
در بیست و پنجم امرداد ۲۵۱۲ یا ۱۳۳۲ تعداد افسرهای تودهای و کمونیست ارتش ایران به ظاهر ۱۱۰ نفر بود، بعد که حکومت قانونی دو مرتبه برقرار شد و دسترسی پیدا کردیم به اسناد و مدارک تشکیلات نظامی حزب توده، این اطلاع کشف شد که تعداد آنها در آن روز به ۶۴۰ نفر میرسید.
کمااینکه از همان نوشتجات اطلاع به دست آمد که نقشه آنها این بود که دو هفته بعد خود آنها آن دولت پوشالی را سرنگون میکردند و اگر مردم قیام نمیکردند، آن روز ایران، ایرانستان میشد، کمااینکه امروز هم نقشه همین است.
ما باز اطلاعات زیادی داریم که بین خیلی از تظاهرکنندگان قبلا تراکتهایی منتشر میشود با دستورهای صریح که هر کس چکار بکند. دستورات تمام مارکسیستی و کمونیستی است ولی همانطور که در مشهد گفتهام در موقع زیارت مرقد مطهر حضرت رضا(ع) این دفعه دیگر آن دفعه نیست، این دفعه من و میهنپرستان و نیروهای مسلح این مملکت اجازه چنین کاری را نخواهیم داد.
مقصود پر واضح است برای اینکه ایرانستان بشود اساس برهم زدن و از بین بردن ارتش شاهنشاهی و نیروهای مسلح است...
قبل از بیست و هشتم امرداد ۲۵۱۲ تا به حال نیروهای مسلح ایران که تقریبا فاقد تجهیزات بودند و اگر بخواهم ارقام را بگویم قیاسش درست مثل قیاس چند رقمی است که در صحبتهایی که به مناسبت سالروز مشروطیت ایران کردم به همان اندازه برای شما تعجبآور خواهد بود.
امروز ارتش نیرومندی دارید، ۵ سال دیگر ارتش ایران در حدود خودش برای مملکت چهل میلیونی یکی از ارتشهای مهم دنیا خواهد بود. با این دستگاه پر از عواطف میهنی و پر از عشق میهنی شوخی نمیشود کرد.
با وجود این ارتش ایرانستان درست نمیشود خیلی هم خلاصه به شما بگویم، قیام ۲۸ امرداد به من اجازه چه چیزهایی را داد، یکی همانطور که میدانید ملی کردن به تمام معنی کلمه صنعت نفت ایران کمااینکه این صنعت به دست ایرانی و با دستور ایرانی به مرحلهای رسیده است که فکر میکنم زبانزد خاص و عام در خارج از ایران که هیچی در داخل ایران نیز به اهمیت آن پی بردهاند، حالا درآمدها به کجا رسیده و سطح زندگی مردم از چی به کجا رسیده اینها را میدانید تکرار نمیکنم.
دو مطلب است فقط گوشزد میکنم به اینکه آثار استعماری که در مملکت ما موجود بود یکی همین موضوع نفت بود که این دستگاه رسید به جایی که پیشنهاد فروش با پنجاه درصد تخفیف نفت کرد که باز این مطلب تکراری است، ولی باید گفت نتیجهاش مالاً از قرارداد (گلشائیان) از لحاظ مالی بدتر بود. بعد چون خرید نفت در جاهای دیگر برای کمپانیها راحتتر بود این است که مجبور شدند در چاههای نفت ایران را ببندند و برای دادن مواجب کارکنان شرکت نفت ایران همانهایی که با چاپ انتشار اسکناس با پشتوانه طلا مخالفت میکردند هم آنها ۳۰۰ میلیون تومان آن روز برای پرداخت حقوق بدون پپشتوانه اسکناس چاپ کردند. این آثار استعماری را ما به این طریقی که میبینید به بهترین وجهی که حتی دشمن اذعان دارد حل کردیم.
یک آثار دیگر استعماری قرارداد تحمیلی قسطنطنیه بود که آن زمان انگلیسها و دیگران و بعد انگلیسها تنها وارث استعمار خودشان در عراق تحمیل کردند که شطالعرب یکپارچه مسوولیتش به عهده آن طرف است. آن طرف هم که دست انگلیسها بود. پدرم سعی کرد که کاری بکند ولی خوب زورش که نمیرسید، توانست جلوی آبان و خرمشهر آبهای ایران را تا نصفه رودخانه برساند ولی مابقی شطالعرب یکپارچه روی به اصطلاح آن قرارداد در تحت اختیار طرف دیگر بود. که بالاخره در الجزیره با حسن تفاهم کامل با جناب صدام حسین که فکر میکنم هم من و هم ایشان در اینجا سیاستمداری خود را نشان دادیم و مالاً به فکر اینکه دو مملکت همسایه باید با دوستی و صفا زندگی بکنند و آثار استعمار از بین برود. قبول شد که رژیم شطالعرب مثل هر رودخانه مرزی دیگر در دنیا یا بر روی خط منصف است یا عمیقترین مسیر.»
در این مصاحبه که به اقتضای وقایع سال 57 فضای گفت و گو بازتر است سردبیر روزنامه اطلاعات دربارۀ « آزادی» و « دلایل نارضایتی ها» می پرسد و شاه در پاسخ می گوید:
« وقتی صحبت از آزادیهای سیاسی میکنیم همه نوع آزادیها را در نظر داریم. کمااینکه قبلا هم گفته بودم ما آزادی اجتماعات، آزادی گفتار، آزادی نوشتن، به محض اینکه مجلس باز بشود لوایحی که به مجلس خواهیم داد این دو لایحه خواهد بود ولی در هر مملکت متمدن دنیا، آزادی گفتار، آزادی دروغ و تهمت و افترا نیست. این مرز شما که رسانههای دسته جمعی هستید شما باید تشخیص بدهید که این افترا است، دروغ است یا صحیح. اگر صحیح بود باید جوابگویش بود و حساب پس داد، اگر دروغ و افترا است که آن هم باید روشن بشود. حتما بین ۳۵ میلیون جمعیت دو نفر با خودی یا بیخودی، خیلی اوقات با خودی، ناراضی هم هست و کدام مملکت در دنیا هست که در آن ناراضی نباشد. شما میشناسید؟ اگر میشناسید به من هم معرفی کنید.»
این گفت و گو تنها به این خاطر که به تعبیری آخرین کنفرانس خبری عمومی شاه با مدیران مطبوعات است و البته بیشتر مدیران سؤال طرح می کنند و کمتر خبرنگاران، اهمیت ندارد. جذابیت تاریخی آن به خاطر نکاتی است که گفته شد و به اختصار از این قرار است:
اول: شاه همچنان مصدق ستیز است و مخالفان خود را کومنیست می داند. آن پیشینه و جدا شدن ملیون و این تصور که مخالفان کمونیست یا مارکسیست اسلامی هستند نشان می داد از عمق نفوذ نیروهای مذهبی غافل است و وقتی چشم باز کرد که دیر شده بود.
دوم: در مرداد می گوید « دو سه نفر بیشتر ناراضی نیستند» و در آبان می گوید: « صدای انقلاب شما را شنیدم.» این «شما» آیا همان « دو سه نفر ناراضی» اند یا میلیون ها نفر که قبل و بعد و خصوصا در دو راه پیمایی تاسوعا و عاشورا شرکت کردند و عملا به همه پرسی پایان حکومت سلطنتی بدل شد؟
سوم: در مصاحبه 26 مرداد به جای تاریخ خورشیدی از تاریخ شاهنشاهی (2537) استفاده می کند و حتی تاریخ های قبلی را هم به شاهنشاهی می گوید. تنها یک ماه بعد اما تاریخ شاهنشاهی به خورشیدی بازمی گردد. با این حال شاه کارت پستال نوروز 1358 را 2538 امضا می کند.
چهارم: در مقدمه ای طولانی سقوط دولت مصدق را برای حفظ ایران ضروری می داند اما 5 ماه بعد به نام و تصویر مصدق چنگ می زند و دل به شاپور بختیار می بندد. در حالی که اگر در خرداد 1356 به نامه شاپور بختیار، کریم سنجابی و داریوش فروهر توجه کرده و انتخابات آزاد برگزار کرده و یکی از همین سه نفر مأمور تشکیل دولت می شد داستان تغییر می کرد.
در 28 مرداد 1398 می توان از مصاحبه منتشره در 28 مرداد 1357 یاد کرد. مصاحبهای که نشان میدهد تحلیل نادرست یا بیماری شاه یا لجاجت با مصدق حتی 11 سال پس از مرگ نخستوزیر ملی و تصور صحنهگردانی مارکسیستها و غفلت از پتانسیل مذهبی و انگیزههای مخالفان برای اتحاد علیه سلطنت کار را به جایی رساند که تنها سه ماه بعد ناگزیر شد متنی را بخواند که رضا قطبی با مشورت سید حسین نصر برای او نوشته بود:
« صدای انقلاب شما راشنیدم ... شما ملت ایران علیه ظلم و فساد به پا خاستید. انقلاب ملت ایران نمیتواند مورد تأیید من به عنوان پادشاه ایران و به عنوان یک فرد ایرانی نباشد... تضمین میکنم که حکومت ایران در آینده بر اساس قانون اساسی، عدالت اجتماعی و اراده ملی به دور از استبداد و ظلم و فساد خواهد بود... »