سواد زندگی؛ تربیت فرزندان - سالانه میلیون ها زوج در سراسر دنیا به زندگی مشترک خود خاتمه می دهند و طبیعی است که کودکان این خانواده ها احساساتی نظیر شکست و فروپاشی جهان خود را تجربه کنند. اما شرایط فرزندان بعد از طلاق دقیقا منطبق بر نگرانی هایی کلیشه ای موجود، نیست بلکه مطالعات علمی، طلاق و آثار آن را بر فرزندان با توجه به نمونه های آماری در دوران مختلف زندگی مورد پژوهش قرار داده اند.
بزرگترین چالش پیش روی این والدین، معمولا نگرانی در خصوص سلامت روانی فرزندان در گذر از این دوران روحی سخت است. برخی اوقات ترس از آسیب به کودک تا جایی پیش می رود که والدین به زندگی تحت شرایط ناخوشایند و با وجود عدم میل قلبی خود ادامه می دهند. آنها تصور می کنند که با این نوع فداکاری، فرزندشان را از ضرر و زیان طلاق در امان نگاه خواهند داشت.
اما تحقیقات علمی ثابت کرده است که واقعیت با آن چه که ما فکر می کنیم تا اندازه زیادی تفاوت دارد. در واقع تنها درصد کمی از کودکانی که والدین آنها از یکدیگر جدا می شوند، با مشکلات روحی، اجتماعی و رفتاری جدی چه در همان سنین خردسالی و چه در دوران بزرگسالی مواجه خواهند شد. باتوجه به نکات عنوان شده، در ادامه نگاهی دقیق تر به تاثیر طلاق بر زندگی فرزندان و آثار بالقوه آسیب رسان آن خواهیم داشت.
بازیابی سریع
جدایی والدین از یکدیگر، بیشترین میزان تاثیرات را در کوتاه مدت بر کودکان به جای می گذارد. اما تحقیقات نشان داده اند که فرزندان به خصوص هرچه سن کمتری در زمان طلاق داشته باشند، با سرعت بیشتری وارد مرحله بازیابی روحی روانی خود خواهند شد.
در سال 2002 مطالعه ای توسط E. Mavis Hetherington استاد بازنشسته روانشناسی از دانشگاه ویرجینیا و همکاران وی انجام شد که نتایج جالبی را به همراه داشت. طبق این پژوهش کودکان در کوتاه مدت، با عوارض مختلفی همچون اضطراب، خشم، شوک و حتی بی اعتمادی رو به رو می شوند. اما تمام این عواطف منفی ظرف مدت یک سال نخست جدایی از بین خواهد رفت. تنها درصد بسیار پایینی از کودکان به صورت طولانی مدت با این عوارض ناخواسته درگیر خواهند بود.
تعداد قابل توجهی از کودکانی که طلاق والدین خود را تجربه کرده اند، در دراز مدت چه از نظر تحصیلی و چه اجتماعی موفقیت های زیادی را به دست می آورند. Paul R. Amato جامعه شناس دانشگاه ایالتی پنسیلوانیا، طی یک بررسی کمّی در سال 2001 تاثیرات احتمالی طلاق بر کودکان ظرف گذشت چندین سال پس از جدایی والدین را مورد مطالعه قرار داد.
در این پژوهش کودکان خانواده هایی که با یکدیگر زندگی می کنند و کودکانی که تجربه طلاق را داشته اند، در سنین مختلف مقایسه شدند.
محققان کودکان شرکت کننده را در دوران خردسالی و نوجوانی از نظر دستاوردهای آکادمیک، مشکلات رفتاری و عاطفی، آمار بزهکاری و روابط اجتماعی مورد پیگیری قرار دادند. به طور میانگین تفاوت نامحسوسی میان هر یک از دو گروه فوق از نظر فاکتورهای نام برده رویت شد. همچنین مشخص شده است که درگیری میان والدین چه در دورانی که تصمیم جدایی گرفته شده است و چه پس از آن، می تواند قابلیت خود تنظیمی فرزند را تا اندازه زیادی تضعیف کند و باعث شود آنها دیرتر خود را با شرایط جدید وفق دهند و به آرامش برسند.
Hetherington و همکاران در مطالعه ای دیگر که مربوط به سال 1985 می شود، توصیه کردند که در صورت تصمیم گیری والدین برای جدایی از هم، موضوع بسیار قبل تر با فرزندان در میان گذاشته شود تا پیشگیری حداکثری از آثار منفی طلاق به عمل آید.
نگرانی ها
علاوه بر موارد فوق، طلاق والدین می تواند منجر به مشکلاتی شود که تا اواخر دوران نوجوانی و ورود به بزرگسالی خود را نشان نمی دهند. با این حال Judith Wallerstein از دانشگاه کالیفرنیا در کتابی تحت عنوان "میراث غیر منتظره طلاق: یک مطالعه اختصاصی 25 ساله" در سال 2000، اثرات دراز مدت جدایی والدین بر مشکلات ارتباطی فرزندان و ابتلا به افسردگی در دوران بزرگسالی آنها را مورد مطالعه قرار داد. در این مطالعه و شمار زیادی از تحقیقات دیگر نیز مشخص شد که طلاق لزوما به معنای بسته شدن دفتر زندگی کودک و عدم موفقیت وی در آینده نخواهد بود.
Hetherington و نویسنده همراه وی در سال 2002 در کتاب "بهتر یا بدتر: طلاق تجدید نظر شده است"، مطالعه ای 25 ساله را توضیح می دهد که در آن دو گروه از کودکان (خانواده هایی که کنار یکدیگر زندگی می کنند و آنهایی که از هم جدا شده اند) شرکت داشتند. مشخص شد که 25 درصد از بزرگسالانی که والدین آنها از یکدیگر طلاق گرفته بودند، با مشکلات جدی اجتماعی، عاطفی و روانشناختی دست و پنجه نرم می کردند. همین آمار در گروه مقابل 10 درصد بوده است. یافته های این بررسی نشان دادند که تفاوت میان دو گروه تنها 15 درصد است و همچنان معلوم نیست که این تفاوت ناشی از طلاق بوده و یا به دلایل دیگری همچون استراتژی های نامناسب تربیتی رخ داده است.
Joan B. Kelly از دانشگاه ویرجینیا در یک مطالعه مروری مربوط به سال 2003، نشان داد که عمده ترین مشکل کودکان در دوران بزرگسالی به دنبال جدایی والدین، مهارت های اجتماعی ضعیف است. شمار زیادی از این کودکان قادر به برقراری روابط سالم با هم سن و سالان خود و روابط صمیمی با جنس مخالف در بزرگسالی نبودند. این در حالی است که مقایسه صورت گرفته بین مابقی عوارض طلاق، تفاوت فاحشی را نشان نداده است.
بدین ترتیب می توان گفت که بزرگترین نگرانی والدین، تاثیر طلاق بر مهارت های اجتماعی فرزندان خواهد بود که باید به درستی مدیریت شود. از طرف دیگر خلق و خوی منحصر به فرد هر کودک نیز در سطح مقاومت وی نسبت به پذیرش جدایی والدین اثرگذار خواهد بود. برای مثال بچه هایی که خلق و خوی آسان گیر و گذرا دارند، تمایل کمتری به مقابله و درگیری با عوارض روحی- روانی مختلف نشان می دهند. در مقابل کودکانی که شخصیت های مستقل تر دارند و مهارت حل مسئله آنها قوی است، به احتمال بالا مقاومت بیشتری از خود بروز خواهند داد و به راحتی کمک اطرافیان را نمی پذیرند.
توصیه های کاربردی برای والدینی که از هم جدا شده اند:
1 - بدیهی است که همیشه اولین توصیه این است که تا حد امکان از طلاق خودداری کنید ولی این بدان معنا نیست که خود و فرزندان تان در یک جهنم دائمی زندگی کنید. گاهی طلاق لازم است و از این بابت احساس گناه نکنید.
2 - درگیر عبارت غیر علمی "بچه های طلاق" نشوید. "بچه های طلاق" وجود خارجی ندارند، همه بچه ها، "بچه های ازدواج" هستند و بعد از طلاق نیز همچنان بچه های ازدواج هستند.
3 - نگرانی هایی که به طور سنتی به ما رسیده، عمدتاً نادرست هستند و اکثر کودکان می توانند بعد از دوران گذر به زندگی عادی برگردند و به رشد روحی و جسمی خود به طور عادی ادامه دهند. اگر بیش از حد نگران بچه ها باشید، خودتان را از بین می برید و اگر خودتان آسیب ببینید، نمی توانید والد خوب و سرزنده ای برای بچه ها باشید.
4 - در ماه های اول طلاق، بچه ها دلگیر هستند و بهانه گیری می کنند؛ کنترل خودتان را از دست ندهید و بدانید این دوره به زودی خواهد گذشت. درک شان کنید و برنامه هایی برای تنوع بخشی در زندگی شان ایجاد کنید تا فکرشان کمتر درگیر ماجرای طلاق باشد مانند فرستادن آنها به کلاس های ورزشی، موسیقی، مهد کودک، سفر و ... .
5 - برای کاستن از تنش بچه ها، آنها را از دیدارهای منظم با والد دیگر مطمئن کنید.
6 - از آنجا که نمی توان اثر منفی طلاق بر کودکان را انکار کرد (همانگونه که نمی توان در این باره مبالغه کرد)، وقت، انرژی و دقت بیشتری روی تربیت و ایجاد روابط صمیمانه و دوستانه با بچه ها و به ویژه هم صحبتی با آنها داشته باشید تا بتوانید اثرات منفی را به حداقل برسانید.
7 - کودکان را هرگز از دیدار فامیل والد دیگر محروم نکنید. هر کودکی دوست دارد با دایی، عمو، عمه و خاله و فرزندان آنها رابطه دوستانه داشته باشد. توصیه جدی می شود که اگر کودک پدر بزرگ و مادر بزرگ دارد مدام آنها را ببیند چرا که تحقیقات نشان داده اند ملاقات منظم با پدر بزرگ ها و مادر بزرگ ها میزان افسردگی در کودکان را به میزان قابل توجهی کاهش می دهد. (این درس را بخوانید).
8 - بعد از طلاق، به تنش و درگیری با همسر سابق تان ادامه ندهید چون این روند باعث تاخیر در روند عادی شدن زندگی کودکان می شود. همچنین علیه والد دیگر حرف نزنید تا ذهن کودک مغشوش نشود. به فرزندتان بگویید که همسر سابق تان پدر/مادر خوبی برای تو هست.
9 - ممکن است فرزندان شما به ویژه اگر در دوران نوجوانی هستند، روابط صمیمانه تری با دوستان خود بنا نهند. اصل موضوع خوب است ولی دقت کنید که دچار روابط ناسالم با افراد نامناسب نشود.
10 - و نهایتاً درگیر توهم همه چیز دانی نشوید و حتماً از راهنمایی هایی مشاوران متخصص و مجرب برای تربیت کودکان و حل مشکلات احتمالی کمک بگیرید و در این باره مطالعه کنید. یادتان باشد که کودکان در طلاق شما بی تقصیرند و همه مسؤولیت ها متوجه شماست.
*********
"سواد زندگی"، مدرسه آموزش های دانش پایه عصر ایران است.
کانال سواد زندگی در تلگرام: