عصر ایران؛ سروش بامداد- در دومین روز از سال تازه سراغ یک ویژهنامۀ نوروزی دیگر میرویم: ماهنامۀ «تجربه».
یکی دو ماهی بود که از تجربه، خبری نبود تا این که اسفند با ویژهنامۀ نوروزی و در 230 صفحه منتشر شد.
اگر 30 صفحه را به خاطر عکس یا آگهیهای انتشاراتیها کسر کنیم 200 صفحه همه هم تولیدی یعنی 200 هزار کلمه و برای 200 هزار کلمه 40 هزار تومان نمی تواند قیمت زیادی باشد.
مشکل اما در دو جاست. شماری از مخاطبان نوجوانان یا جوانان پول تو جیبیبگیرند و دیگر این که علاقهمند مجلاتی از این دست، دوست دارد مجلات دیگر را هم تهیه کند و مجموع آنها شاید برای او مشکل باشد.
کار خوبی که یک یا دوبار در نمایشگاه مطبوعات انجام شد این بود که بن میدادند و افراد میتوانستند به قیمت کمتر تهیه کنند. البته چند سالی است که خبری از نمایشگاه مطبوعات نیست و اگر هم خبری شود بُنی در کار نیست.
با این همه 40 هزار تومان، پول تنها یک کتاب است حال آن که در تجربۀ نوروزی 40 صفحه به معرفی کتاب های تازه اختصاص یافته و یکی هم نسخۀ فارسی «هیچ دوستی به جز کوهستان» است؛ همان رُمانی که «بهروز بوچانی» پناهجوی کُردِ ایرانی در کمپ و در واقع زندان «مانوس» در «پاپوآ»ی گینه نو نوشته و پس از آن با ویزایی کوتاه مدت روانۀ نیوزیلند و در سال 2019 برندۀ جایزۀ ویکتوریا شده است. گفت و گویی بسیار خواندنی و متفاوت.
در بخشی از این مصاحبه می گوید: « یک بار خبرنگاری از من پرسید با پول این جایزه چه کار میکنی؟ او با لبخند پرسید اما من بسیار برافروخته شدم. چون او را در هیأت کسی میدیدم که سالهاست از پشت میز اداره خارج نشده و نگران قسطهای پایان ماه است. سؤال او بیهوده بود. چون ما در جزیرۀ مانوس زیر خشونت یک سیستم قانونمند، له شده بودیم و این سؤال نشان میداد چقدر سخت است که انسانهای خارج از جزیره به درک درستی از ما برسند. هیچگاه به این فکر نمیکردم که مینویسم تا جایزه بگیرم.»
احتمالا شنیدهاید که به سختی تلفن همراهی به دست میآورد و از طریق «واتس اپ» فصل به فصل مطالب کتاب را به بیرون منتقل میکرده است. حکایت متفاوتی است و توصیه می کنم بخوانید.
در عرصۀ سینما هم اگر در این روزها و تعطیلات کش دار و خانه نشینی سه فیلم تحسین شده «انگل»، «جوکر» و «1917» را دیده اید، تجربه نوروزی به کارتان میآید. با 6 نقد که دربارۀ این فیلم ها دارد و نیز برگردان گفت و گوی تارنمای «کالیدر» با کارگردان و بازیگر اصلی «جوکر». ( تاد فیلیپس و واکین فینیکس).
روح این شماره اما پروندهای است دربارۀ محمد رضا شجریان که آوازۀ آواز او را کیست که نداند.
پیداست که مجله در روزهایی آماده و روانۀ چاپخانه شده که وضعیت «خسرو آواز ایران» مشخص نبوده است. این که از این بیماری جان به در می برد یا خدای ناکرده...
تا همین جا، جای خوشحالی است که اتفاق نوروز 1397 در نوروز 1399 تکرار نشده است: تیتر«خواب طولانی داریوش شایگان» روی جلد که در نوروز 97 ابدی شد.
تیتر تجربه برای شجریان این است: «بی تو به سر نمیشود» و خوشبختانه نوروز 99 «با» او شروع شده است. هم او که خود در چهار نوروز پیش خبر ابتلا به سرطان را داده بود.
خانم کتایون بناساز، مدیر مسؤول ماهنامه در یادداشت خود به همین موضوع اشاره کرده و نقل خود آقای شجریان را آورده است: «در نوروز 1395 با چهره ای متفاوت ظاهر شد و دربارۀ سلامت و وضعیت بیماری خود این گونه شاعرانه توضیح داد: من 15 سال است که با میهمانی آشنایم و با هم دوست شدهایم و طبق دستور ایشان موهای سرم را کوتاه کردهام. بچۀ حرف گوش کُنی شدهام و قرار است اینجا بمانم تا بتوانیم با این میهمان به تفاهم برسیم.»
پروندۀ پُر و پیمان 40 صفحه ای، نکته ناشنیدهای از کارنامۀ هنری شجریان برای خواننده باقی نمیگذارد و جالب این که گاه در برخی گفت و گوها از نقد هم مضایقه نشده است.
مثلا آنجا که رضا مهدوی پزوهشگر موسیقی دربارۀ کتاب «راز مانا» میگوید: «متأسفانه ایشان در این کتاب بخشی از تاریخ را که مربوط به فعالیت در تئاتر " جامۀ باربد" لاله زار است بازگو نکرده. از سیاه بازیها و پیش پرده خوانیها. در حالی که آن دوره خاکستری و سیاه نیست و نشان میدهد چگونه پله پله به سوی تعالی حرکت کرده است.»
اگر اهل زبان و ادبیات پارسی باشید یکی از کتاب های خوب تازه منتشر شده « زبان زنده» است و «تجربه» به همین بهانه با نویسندۀ آن – منوچهر انور- گفت و گو کرده است.
نویسنده و مترجمی با 60 سال سابقۀ کار مستمر و شیفته و چیره بر زبان پارسی اما نسبتی با «پارسیسره» نویسی ندارد و می گوید:
«این که بگوییم باید عربی را از فارسی کنار بگذاریم، یک بیماری است. فارسیِ نو مگر چیزی غیر از پیوند فارسی با عربی است؟ میخواهند به کدام زبان بازگردند؟ منظورشان این است که برگردیم به زبان پهلوی؟ این امکان دارد؟ برگردیم به کدام زبان اگر عربی را از فارسی خارج کنیم؟ معنی این کار، کنار زدن عربی نیست. این است که فارسی را کنار بگذاریم.»
نام ایرج زبردست رباعیسُرای معاصر را هم به احتمال زیاد شنیدهاید. او در این شماره 10 رباعی تازۀ خود را به خوانندگان «تجربه» تقدیم کرده و یکی این است:
آرام و صبور، پاک و روشن هستی
موسیقیِ سرشارِ شکفتن هستی
در چشمِ تو اشک، بر سرت چادرِ ابر
باران! تو شبیه مادر من هستی
با این همه جای خالی یادداشت صریح و ستیهنده سردبیر (مهدی یزدانی خُرم) در این شماره احساس میشود. او که خود رُمان نویس قابلی هم هست و سبک خاص خود را در نوشتن و رسمالخط دارد و ادبیات را بر هر موضوع دیگر ارجح میداند.
در زمینه ای دیگر می توان به خوشنویسی اشاره کرد و به یاد آورد که چند سال قبل، هنرمند خوشنویسی انتقاد کرده بود که چرا «تجربه» به این هنر نمیپردازد و همان موقع گویا پاسخ دادند که اگر اتفاق چشمگیری در این عرصه رخ دهد کوتاهی نخواهند کرد.
انتشار « مجموعه آثار خوشنویسی میرزا غلامرضا» به همت دکتر مظفر بختیار و انتشارات کتابسرای نیک، قاعدتا همان اتفاق خاص است. چون دربارۀ آن مقاله ای چاپ شده به قلم خانم «منیرۀ پنج تنی» و نیز گفت و گویی انجام داده با «محمد رضا اصلانی» که برای هر علاقهمند خوشنویسی نکات فراوان دارد. البته آن گونه که از پرسشی برمیآید قیمت کتاب بالاست و از این رو احتمالا دربارۀ آن خواندن به مصداق «وصف العیش، نصف العیش» میتواند حظی از آن را نصیب خواننده کند!
--------------------------------------------
بیشتر بخوانید:
کرونا میرود، ما میمانیم و حتی میخندیم/ نگاهی به «نوروزنامه» اطّلاعات